پس از تعویق طرح تحقیق و تفحص از حوزه شهردار مشهد این روزها زمزمه هایی مبنی بر جری‌تر شدن برخی افراد در پیرامون صولت مرتضوی به گوش می‌رسد که حتی با اعمال فشار، درصدد عزل افرادی هستند که در دایره باند آنان قرار نگرفته اند.
کد خبر: ۲۲۴۵۱۳
تاریخ انتشار: ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۷ 05 May 2016
به گزارش تابناک رضوی، با وجود اینکه از مدیران مدعی سلامت و سوابق پاکدستی انتظار می‌رفت تا به استقبال طرح تحقیق و تفحص از حوزه شهردار مشهد رفته و پیشگام اعلام هزینه ها و فرآیند تصمیمات به مردم باشند تا « سیه‌روی شود هر که در او غش باشد! » اما انگار این روزها حکایت حمایت برخی بزرگان از رویکرد کلی شورا و شهردار فعلی طور دیگری تعبیر شده و به نوعی امر بر برخی مشتبه شده تا خود را مصون از هرگونه خطا و البته پاسخگویی و نظارت بدانند.

از تعویق تحقیق و تفحص تا سوت آغاز عزل مخالفان حوزه شهردار مشهد

بنابراین گزارش گویا این روزها افرادی در لیست سیاه مدیران حوزه شهردار قرار گرفته‌اند که در عین کارآیی و کارنامه مثبت به لحاظ مدیریتی و اخلاقی، با بهانه های واهی، تخریب شده تا از بدنه اجرایی شهرداری جدا شوند.
 
این در حالیست که بسیاری از کارشناسان دلسوز و خدوم شهرداری مشهد پس از به نتیجه نرسیدن طرح تحقیق و تفحص در صدد پیگیری این موضوع از مسیرهای قانونی گردیده اند.
 
این طرح شامل تحقیق و تفحص از حوزه شهردار مشهد و مدیریت های تابعه مانند حراست، گزینش، بازرسی ، روابط عمومی و برخی هزینه‌کردها بود که اعضای امضا کننده در شورا مدعی هستند  تخلفات متنوعی در زمینه هایی از جمله اقتصادی، تهمت و افترا و پرونده سازی هایی برای تعدادی از مدیران شهرداری صورت گرفته و کم‌تجربگی در مواضع حساس و گاهی عدم برخورد با متخلفان واقعی و برخی لابی‌گری و حمایت‌ها از برخی افراد و فرآیندهای شائبه دار در شهرداری روی است.

تابناک رضوی بنا بر رسالت رسانه‌ای خویش، تا پیش از انجام تحقیق و تفحص از شهرداری که حق نمایندگان حقیقی مردم در شورای اسلامی شهر است، آمادگی هرگونه توضیح و تصحیح و تکذیب و شفافسازی مدیران ارزشمدار شهرداری، حوزه شهردار و نیز نمایندگان محترم شورا و سایر افراد صاحب نظر را در این زمینه دارد.

اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
محمدي
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۱۷ - ۱۳۹۵/۰۲/۱۹
اين نمونه ظاهرا طنز رو بذاريم بد نيس:
یادداشت‌ یک دوره‌گرد روزنامه شهري
فلانی می‌گفت خوش به‌حال این روزنامه شهرآرایی‌ها! هم دَم درِ شهرداری هستن و هم شورای شهر، هر دو تا هم هواشونو دارن.. اما ما خبرنگارای بیچاره روزنامه‌های چنین و چنان، انگار بچه زن باباییم. از پدر جدا، از مادر سوا!
پرسیدم چطور مگه؟! مشکل کجاست؟ که یک لیست بلندبالا از مشکلات ریز و درشت رو ردیف کرد، از حقوق و مزایای ناچیز خبرنگارا گرفته تا کُند بودن سرعت اینترنت و قص علی هذا..
تا اینکه در امتداد دوره‌گردی‌هام، یه روز اتفاقی گذرم به شهرآرا افتاد... الغرض! از حقوق و مزایای ماهی ده، دوازده میلیونی مدیرمسئولشون زیاد شنیده بودم، خب نتیجه گرفتم حکماً با این حساب هیچ خبرنگاری تو این بهشت برین با احتساب سختی و زیان‌آور بودن کارشون نبایستی کمتر از ماهی پنج، شش میلیون دریافتی داشته باشه که خدایی هم دیگه تفاوت بیشتر از این رقم، ظلم تو روز روشنه. همینطوری که گشت می‌زدم چندتایی از فیش‌های حقوقی بر و بچه‌های تحریریه که اتفاقی از دست بعضیا رو زمین افتاده بود نظرم رو جلب کرد؛ فکر کردم یا سوادم نَم کشیده یا چشمام آب مروارید آورده! 10 باری صفرها رو شمردم و سه تا، سه تا رقم‌ها رو سوا کردم؛ نه! خبرنگارا با حقوق پایه حدود ماهی 700 هزار تومن که با حواشیش بین 850هزار تا یک میلیون و 200 هزار تومن دریافتی می‌رسید داشتن با تمام قدرت اسب بخار تند و تند کار می‌کردن! از اون منطقه که رد شدم رسیدم به رده‌بندی‌های این جماعت فرهیخته، نخبه و کاری و فعال اجتماعی؛ ا...اکبر! کم‌سن و سال‌ترین و کم‌سابقه‌ترین بر و بچِ روزنامه در بهترین شرایط قراردادی و پُستی کاری و پرسابقه‌ترین‌ها و قدیمی‌ها یا دیگه براشون کاری نداشتن و بیرونشون کرده بودن و یا اگه هم بودن، در پایین‌ترین سطح قراردادی و شغلی، اونم گوشه‌موشه‌های تاریک روزنامه که دیده نشن، نگهشون داشته بودن تا سر فرصت به حساب اونا هم برسن. نکته جالب توجه دیگه تو این روزنامه، جابه‌جایی فله‌ای همه نیروهای قدیمی و باتجربه روزنامه‌نگار با نیروهای جوان و تازه‌کار غیر رسانه‌ای دریک حرکت انقلابی ظرف مدت کوتاه کمتر از یک سال، تحت عنوان تعدیل و اشباع نیرو و دیگه لازمتون نداریم و این پست تو چارت تعریف نشده و قلمت به درد نمی‌خوره و سیاست‌های جدید روزنامه بر این است که... و برای شما تو این روزنامه جایی نداریم و خلاصه ... بود!
من که کاری جز دوره‌گردی ندارم، از قلب روزنامه یا همون تحریریه که بیرون آمدم یه سری هم زدم به ویراستاری؛ اوه اوه اوه... چشمتون روز بد نبینه، حروفچینا یا اخراج شده بودن، چون روزنامه به این پست نیازی نداشته و جزو چارت تعریف نشده بوده یا با دیپلم خیاطی ویراستار شده بودن و ویراستارای حرفه‌ای یا همون ادیتورای خودمون هم اخراج یا جایگزین با یک کارشناس اداری یا فنی شده بودن! (حالا ما می‌گیم فنی، شما هرجور می‌خواین معنیش کنین!)
ولگردی داشت کار دستم می‌داد و سرگیجه کم‌کم به سراغم می‌اومد.. رسیدم به بخش اداری؛ به‌به! بَبَبه‌به! آقا بهشت که می‌گفتن همین‌جا بود. قرارداداشونو نگو، هلو بگو! پُست پشت سر پست بود که تعریف شده بود! اصلا همه از دَم رئیس بودن و اونجا شما کلاً کارمند نمی‌دیدین مگه از نوع اخراجی و تبعیدیش! ناگهان، ناگهان چشمم به چارت این به اصطلاح روزنامه افتاد که خیلی جالب‌تر از بقیه وقایع اون بود. به طور طبيعي، چارت هر اداره‌ای تعیین‌کننده جایگاه کارکنان اون سازمانه و تو این به اصطلاح چارت، از بالا تا پایین تمام پست‌ها مربوط به بخش اداری بود و از اونجایی که قبلا شنیده بودم اینجا روزنامه است، چشمم دنبال اسامی اهالی رسانه بود. اما هر چه پایین‌تر آمدم تا به تحریریه برسم کمتر به چیزی دست یافتم، اما نه! صبر کنین، از اسم سردبیر محترم به بعد هفت، هشت نفری از معاونا و مسئولان صفحه‌ها هم در بین اسامی هستن! جل‌الخالق! پس تحریریه هم جزو روزنامه حساب می‌شه؟! ولی از همه نکته‌ها جالب‌تر اینکه «روزنامه شهرآرا» بدون حتی یک خبرنگار هر روز بیشتر 16 صفحه اصلی و 16 صفحه ضمیمه محلی، مطلب درمیاره که حتما باید از اثر ماوراءالطبیعه در این معجزه غافل نشد.
از بس سورپرایز شده بودم که جالب‌انگیزهای بخش‌های توزیع و آگهی دیگه برام غافلگیرکننده به‌حساب نمی‌آمد. راه افتادم سمت شورای شهر که یه دوری هم اونجا بزنم، همین که رسیدم، تصویب چارت سازمانی روزنامه، نه، ببخشید «اداره شهرآرا» در دستور کار دوستان شورایی بود و همگی از این طرح و پدیده جالب‌انگیز و جدید و عجیب، دفاع جانانه‌ای می‌کردند و برای چطور خرج کردن پول مردم شهر در راه ادارۀ این اداره کارآمد(!) راه‌ها می‌اندیشیدند.
البته در ادامه تاثیر همین اندیشه‌ها، جمع دیگه‌ای از خبرنگاران و حروفچین‌ها و ویراستارا و عکاسا و صفحه‌آراهای جسارتا بلااستفاده این روزنامه، با دید کارشناسی بخش اداری باید هرچه زودتر بار و بندیل خود رو جمع کنن تا جا برای گسترش واحد اداری این اداره بازتر بشه و اِلا این شهر بدون شهرآرا چه باید بکنه!
رفتم تا به فلانی بگم هرجا هستی محکم جاتو بچسب و دور و بر روزنامه شهرداری آفتابی نشو که نون که بهت نمیدن هیچ، همونم که داری ازت می‌گیرن!
............
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار