هیچ زمینی نمی تواند بر شما محاط شود و هیچ زمانی نیز هم. شما امام زمان و زمین هستید و محاط بر هر آنچه هست. که همه به یمن نام و نشان شماست که حجت بالغه الهی هستید و خلیفه حضرت دوست در زمین...
«قلب» من هيچ«قافي»را به رسميت نميشناسد که «کوه» شود ميان ما و شما. «قاف»اگر هست، رمزي است براي اشاره به دو جا «قلب» و «قبله» والا«قاف»هرچه باشد، قطعهاي از زمين است و زمين کي ميتواند بر «امام»خويش محاط شود و او را از پيروانش بازدارد؟ من بر اين باور مومنم که شما امام همه زمين و همه زمان هستيد و زمين و زمان هم به اين حقيقت باور دارند اين را ميشود از ذره، ذره زمين و لحظه، لحظه زمان پرسيد. چشمهها ميتوانند طلوع هماره چشمان شما را شهادت دهند...
اي «ياسين»معرفت، اي عالم راز «الف، لام، ميم» اي قرآن ناطق، هر ساله، ايمان خويش را به حضور شما عرضه ميدارم و حتم دارم باورهايم را اصلاح ميفرمائيد. چنانکه ائمه پيش از شما چنين ميکردند و پدرانم نزد پدران شما به عرضه ايمان و شرح باورهاي خويش ميپرداختند تا پدران شما، حقيقت ايمان را بر ما بگشايند و امروز هم مطمئنم عرض ايمان مرا پاسخ خواهيد گفت. آنهم نه از زبان پيامآوران دروغين که به دروغ بانگ بر ميدارند و خويش را از حواريون شما ميدانند. «يهودا»هاي مکرر تاريخ، بينشاني از مسيح، من، اما، هيچکدامشان را باور نميکنم. نه خوابشان را و نه بيداريشان را که از خواب بدتر است. ايمان به حضور شما، اين توان را به من داده است که گفتهها را عيار بسنجم و طعم خوش حضور شما را در کلام جماعت احساس کنم. مطمئنم ديگران هم اينگونهاند. پس بگذار مدعيان دروغين هرچه ميخواهند بگويند. ما با همه ايمانمان به تکذيب آنها خواهيم پرداخت، با همه ايمانمان و با انوار «قرآن»«آيات شيطاني»شان را باطل خواهيم کرد.
آقاي من، اي قائم به عدل، من شهادت ميدهم ميان شما و آناني که از نماز «جلسه استراحتش» را ميپسندند و اهل «قعودند» و اصحاب قائدين، هيچ ارتباطي نيست و آنان در دعوي خويش کاذبند...
آقاي من،من شهادت ميدهم شما امام آيات روشن هستيد، قيامکننده به صلاح و اصلاح و جماعتي که در برابر فساد سربه زير ميآورند. دروغهايي هستند که به دامن شيعه نميچسبند هرچند داعيه ولايت مداري داشته باشند. براي «ولايتي »شدن اول بايد اهل «تولي»و «تبري»بود اما آنها بيعملي خويش را به توجيه مينشينند.
آقاي من، اي آنکه همه روزهايتان جمعه است و ما را نيز به ندبه جمعه عادت دادهايد، اي سيد آل ياسين، اين قيامت جمعه، به همه جمعهها سوگند که دلهامان بيتابتر از هميشه به ياد آن لحظهاي که قلبهامان در فهم زيارت شما بالغ بشوند، ميتپد. اجازت فرما، ما، اين عاصيان فريادگر، جمعهها را پرشتاب طي کنيم تا آناني که «مهدويت»را بيعملي معنا ميکنند و با فلسفيدن «ختم نبوت»«ختم ولايت» را نتيجه ميگيرند بدانند که شيعه مهدي، اولين سرباز جبهه حقخواهي، پرچمدار عدالت است و احقاق حق را فريضه ميداند که جان را بهايش ميکند.
آقاي من، اي قيامکننده به روشني، چنان روشنمان گردان تا همگان بدانند نوري اگر در کوچه هست از طلوع مهدي ماست که بيحضور حجت، زمين و زمان را نه روشني که قراري هم -حتي -نيست....
سلام استاد، به به چه زیبا حق مطلب را ادا فرمودید ،جانم فدای آقا ، البته ان شااا... خودشان هم لیاقت عطا بفرمایند ، آقا جان در تن هایمان زندانی هستیم، در جهل مان زندانی هستیم ، مددی بفرمایید آقا جان ، دل مان پر درد است ، نظر پر برکت تان را دریغ نفرمایید ،آقاجان شما بزرگواری کنید.