اولین وزیر ورزش و جوانان ایران پس از ۴ سال در گفت‌وگویی تفصیلی سکوت خود را شکست و برای اولین بار به بیان اتفاقات آن دوره پرداخت.
کد خبر: ۳۱۷۱۳۲
تاریخ انتشار: ۰۳ آبان ۱۳۹۵ - ۱۳:۴۵ 24 October 2016
 آنهایی که در ورزش حضور دارند و خودشان را ورزشی می‎دانند -نه میهمان‎های ناخوانده‎ای که یکی یکی به خانه‎هایشان برمی‎گردند- به یاد دارند که وقتی او سرپرست وزارتخانه تازه تاسیس ورزش و جوانان شد، رسانه‎ها تیتری جالب در موردش نوشتند؛ «ورزش تعاونی شد!». خیلی‎ها از همان روز اول معترض شدند که مگر وی ورزشی است؛ مگر عکسی با شورت ورزشی دارد و همان حرف‎های کلیشه‎ای که همیشه زده می‎شود. او آمد و رای اعتماد خوبی از مجلس گرفت. آن مرد آرام همانند هر مدیر دیگری اشتباهاتی داشت؛ اما قربانی درگیری‎های گسترده رئیس جمهوری شد که آن زمان خیلی‎ها دیگر دوستش نداشتند. در جو منفی‎ رسانه‎ای که علیه دولت وجود داشت، اقدامات خوب و مثبتش هم، منفی جلوه داده می‎شد و رسانه‌های همسوی و غیرهمسوی خط فکری، علیه‎اش موضع داشتند؛ اما بهترین نتایج تاریخ ورزش ایران در بسیاری از رشته‎ها خصوصا در المپیک در زمان صدارت او بر ورزش اتفاق افتاد.

بزرگترین شادی ورزشی کشور یعنی صعود تیم ملی فوتبال به جام‎جهانی در زمان او بود. غرور ملی و افتخارات زیاد ورزشی در زمان او رخ داد و حالا بعد از عملکرد نه چندان مطلوب وزارت ورزش دولت تدبیر و امید، بعد از اقدامات پر انتقاد وزارت ورزش حسن روحانی و بعد از اقدامات نسنجیده و تعجب برانگیر وزیری که میهمان ناخوانده ورزشی بود، همه افراد حتی آنهایی هم که منتقدش بودند، امروز به نیکی یاد از او می‎کنند و با احترام در موردش حرف می‎زنند. او کسی نیست جز «محمد عباسی»، وزیر ورزش و جوانان آرام دولت محمود احمدی‎نژاد.

عباسی پس از جدایی از وزارت ورزش و جوانان ترجیح داد سکوت کند و اتفاقات زیاد 2 سال حضورش بر این مسند را بی‌پاسخ بگذارد. او اما در گفت‌وگویی تفصیلی با خبرنگاران تسنیم بخشی از ناگفته‌ها را گفت. عباسی پس از حدود 4 سال روزه سکوت خود را شکست و در مورد مسائل صحبت کرد. مصاحبه زیر حاصل 150 دقیقه صحبت بی‌پرده با مرد اول ورزش ایران در سال‌های 92 تا 94 هست هرچند بسیاری از صحبت‎های عباسی بنا به خواسته خودش مخفی ماند.

متن کامل گفت‌وگوی عباسی را در زیر می‌خوانید.

**تشکیل وزارت ورزش، کاری سیاسی بود

*: عضو هیئت علمی دانشگاه، سیاستمدار و محقق، چگونه به وزارت ورزش آمد و نخستین وزیر ورزش تاریخ ایران لقب گرفت؟

مثل تعداد زیادی از افراد جامعه به ورزش علاقمند بودم و در دوران دبیرستان فوتبال بازی می‎کردم. سپس به ورزش‎های رزمی خصوصا کونگ‎فو علاقمندی بیشتری نشان دادم اما به شکل حرفه‎ای به سمت ورزش نرفتم؛ زیرا به سبب مسائل انقلاب، دفاع مقدس و سایر مواردی که در نظام پیگیری آن ضروری بود، ورزش حرفه‎ای نمی‎توانست برای من اولویت باشد. در دانشگاه مدیریت خواندم و سال‎ها کار اجرایی در کشور اعم از استانداری، نماینده مجلس و وزارت، زمینه‎ای را ایجاد کرد که به عنوان اولین وزیر وزارت ورزش و جوانان مطرح شوم. فکر نمی‎کردم در کنار مسئولیت‎هایی که داشتم و دارم، روزی به عنوان وزیر ورزش جمهوری اسلامی ایران مشغول به کار شوم. گویا مشیت الهی اینطور بود و شرایط اینگونه رقم خورد.

*: شناخت نظام اجرایی کشور از شما بیشتر به عنوان یک فرد سیاسی است تا ورزشی.

ببینید ما در نظام جمهوری اسلامی یاد گرفته‎ایم که مثل یک سرباز هرجا لازم شد، ایفای نقش کنیم. همانطور که می‎دانید وقتی کار دولت نهم شروع شد، نماینده مجلس بودم. سال دوم دولت، به عنوان وزیر تعاون انتخاب شدم و در دولت دهم هم کارم را در همین وزارتخانه ادامه دادم. در آن مقطع، موضوعی بین رئیس جمهور و مجلس پیش آمد که بحث حضورم در ورزش را تسریع کرد.

در آن زمان مجلس برخلاف تکلیف قانون برنامه که دولت را مکلف به کم کردن تعداد وزارتخانه‎ها می‎کرد، تصمیم به تاسیس یک وزارتخانه جدید گرفت. در یک اقدام سیاسی، نه کارشناسی با ادغام دو سازمان تربیت‎بدنی و سازمان ملی جوانان، وزارتخانه جدیدی به نام وزارت ورزش و جوانان ایجاد شد. متن قانونی، نارسا و ناقص بود. احمدی‎نژاد که موافق این ادغام نبود، این نارسایی را بهانه کرد و یک سال تشکیل وزارت جدید معطل ماند. همین موضوع به یکی از مناقشات بین رئیس جمهور و مجلس تبدیل شد. با وجود این نارسایی مخصوصا در بخش جوانان که مشخص بود افراد غیرمطلع و ناشی با عجله متن را تهیه کرده بودند -به دلیل اینکه موضوع یاد شده، قانون بود- رئیس جمهور هم مجبور شد برای اجرایی شدن آن اقدام کند.

سید حمید سجادی به عنوان وزیر پیشنهادی به مجلس معرفی شد که نتوانست رای اعتماد کسب کند. از طرفی معرفی وزیر ورزش و جوانان با موضوع ادغام تعدادی از وزارتخانه‎ها همزمان شده بود. 3 وزارتخانه تعاون، کار و رفاه در هم ادغام شدند. در آن مقطع زمانی بین ما 3 نفر یعنی من، شیخ‎الاسلام و محصولی که وزیران این 3 دستگاه اجرایی بودیم، تنها یک نفر می‎توانست در راس این وزارتخانه جدید قرار بگیرد. احمدی‌نژاد تشخیص داد که شیخ‎الاسلام وزیر وزارتخانه ادغامی باشد. با این شکل طبیعی بود که من پس از ادغام آزاد می‎شدم. از طرفی طبق قانون باید برای وزارت ورزش کسی معرفی می‎شد. سوابق اجرایی حدود 2 دوره وزارت و مخصوصا اینکه سابقه مجلس  هم داشتم -یکی از دلایلی بود که با حضور من می‎توانست رابطه بین مجلس و دولت را تلطیف کند-  فرصتی را فراهم کرد که در راس وزارت ورزش قرار گرفتم. البته تا شرایط عملی ادغام این وزارتخانه یک ماه به صورت همزمان وزیر تعاون و سرپرست وزارت ورزش و جوانان بودم.

*: این موضوع اولین بار توسط چه کسی به شما اعلام شد؟

یک روز از دفتر ریاست جمهوری با من تماس گرفتند و گفتند رئیس جمهور با شما کار دارد. رفتم خدمت آقای احمدی‌نژاد و با هم در حیاط ریاست جمهوری قدم زدیم. رئیس جمهور ابتدا از شرایط جدید وزارتخانه‎ها مواردی را مطرح و سپس در خصوص اهمیت وزارتخانه‎ای که تشکیل شده است، صحبت کرد. موضوعات پیش آمده در مجلس و اینکه قانونا هم نمی‎توان این وزارتخانه را بی‎سرپرست گذاشت از جمله صحبت‎های ما با هم بود. رئیس جمهور از من تقاضا کرد که فعلا با حفظ سمت در وزارت تعاون، سرپرستی وزارت ورزش را بپذیرم. به او گفتم با مسائل ورزش بیگانه نیستم، چند سال در برخی از مجامع جهانی ورزش مانند فدراسیون کبدی و مخصوصا مبانی تخصصی جوانان حضور داشته‎ام، اما اگر فرد دیگری باشد، خیلی بهتر است. با این حال رئیس جمهور تصمیمش را گرفته بود و این امانت به گردن ما انداخته شد. ضمن اینکه اولین وزیر ورزش شدم، به نوعی آخرین وزیر تعاون  ایران هم به حساب می‎آیم. پس می‎توان گفت فعلا اولین و آخرین‌ها در تقدیر ما رقم خورده است. (با خنده)

* دو سال آخر دولت دهم، سال‎های مسالمت و رفاقت نبود

*: ورزش کشور در آستانه المپیک 2012 لندن بود و راه‎اندازی وزارتخانه جدید شرایطی پیچیده و سخت را داشت. از به عهده گرفتن مسئولیت وزارتخانه‌ای که همیشه حواشی همراه آن است، هراسی نداشتید؟

امثال ماها که خوشبختانه در کشور زیاد هم هستیم، برای خدمت کردن در هر سنگری که بوده، حول و هراس نداشته‌ایم. هنگامی که این سمت را پذیرفتم، بررسی‎های دقیق‎ نشان داد که با چند چالش مهم مواجه هستم.  به عنوان نخستین وزیر ورزش و جوانان، راه اندازی وزارتخانه جدید با ماده واحده ناقصی که مجلس نوشته و قانون هم شده بود، آن هم ادغام دو سازمانی که فقط می‎توان گفت تنها اشتراک‎شان تعداد زیادی از مخاطبان بود، کار دشواری به نظر می‎رسید. مواردی که سازمان ملی جوانان در مطالبات این نسل دنبال می‎کرد و هیاهوهای ورزش، هیچ سنخیتی باهم نداشته و حالا هم ندارد. این اقدام اگر اشکالی هم داشت یا به قول خیلی‎ها از سر لجبازی هم انجام شده بود،‌ یک تکلیف قانونی بود که باید یکی از ماها زیر این بار مسئولیت می‎رفتیم.

*: لجبازی با شخص یا دولت؟

شاید بشود گفت بیشتر لجبازی با رئیس جمهور بود. همانطور که می‎دانید به دلایلی، دو سال آخر دولت دهم، سال‎های مسالمت و رفاقت نبود.

* تشکیل وزارت ورزش به خاطر لجبازی با دولت بود

*: در آن زمان می‎گفتند سعیدلو، رئیس وقت سازمان تربیت بدنی به خوبی پاسخگوی نمایندگان مجلس نیست. می‎گفتند او لجبازی‎هایی با نمایندگان دارد و از موضع بالا به این افراد رفتار می‎کند. در واقع حرف نمایندگان مجلس این بود که یک نماینده نباید پشت در دفتر رئیس سازمان تربیت بدنی بماند. این موارد درست است؟

اگرچه این حس و توقع هم برای تعدادی از نمایندگان پیش آمده بود؛ اما نمی‎تواند دلیل انجام یک کار نپخته و نارسا باشد یا موجب بهم ریختن دو ساختار و بلاتکلیفی پیش آمده، شود. به نظر من هم نارسایی‎هایی احساس می‎شد. ممکن است توجیه ظاهری چنین موضوعی آن چیزی که شما اشاره کردید نباشد اما به نظرم باطن آن همراه با یک جور لجبازی با دولت بود. نتیجه این شد که الان هم بعد از حدود بیش از 5 سال، بخش زیادی از کارشناسان امر از جمله نمایندگان مجلس به اشتباه بودن این تصمیم اذعان دارند. البته من به عنوان وزیر این دستگاه همان شرایط را کاملا پذیرفته بودم و باور داشتم که باید قانون را اجرایی کرد که خداراشکر خوب پیش رفت.

*: البته موارد دیگری پیش روی شما بود.

به نظرم قانون‌پذیری یکی از شرایط صلاحیت مدیران است. تشکیل یک ساختار جدید، تجربه و کار کارشناسی قوی، وقت و حوصله لازم را می‎طلبد. نکته دیگر اینکه همزمان با این موضوع، چندین رویداد مهم جهانی و ملی ورزشی را پیش‌‎رو داشتیم. رویدادهایی مثل المپیک، پارالمپیک، مقدماتی جام‎جهانی فوتبال، جام‎جهانی کشتی، مسابقات وزنه برداری و چند رقابت دیگر. برنامه‎ریزی و پیگیری این رویدادهای مهم واقعا از اولویت‎های تاریخی جهانی برای کشورمان محسوب می‎شد. ایران در دوره‎های گذشته موفقیتی نداشته و رتبه ما در المپیک 51 بود. علاوه بر آن سال‎های سال می‎شد که موفقیت‎های جهانی در ورزش‎های گروهی مانند فوتبال و والیبال رخ نداده بود. این موارد آرزوهای ورزشی ملت ایران از قبل از انقلاب بوده است.

مسئله ورزش همگانی و اثرگذاری آن در سلامت و شادابی جامعه هم بود و با توجه به تجارب و تخصص خودم در امور فرهنگی، مسئله تربیتی شدن فضای ورزش هم وجود داشت. از طرفی با اینکه در قانون مجلس در مورد جوانان هیچ تکلیف روشنی که بتواند مطالبات جوانان را اجرایی کند، وجود نداشت؛ اما در پیشانی این وزارتخانه کلمه جوانان درج شده بود. تصور خیلی از افراد اینطور است که در اینجا باید همه مطالبات و مشکلات جوانان مرتفع شود. همه این موارد یک طرف، موضوع بسیار مهمی که در روند کار ما تاثیر می‎گذاشت این بود که تمام این اتفاقات باید در دو سال پایانی دولت انجام می‎شد.  دو سالی که یک سال آن مقدمات انتخابات ریاست جمهوری است و برنامه‎های اساسی قابل اجرا نیستند. در دو سال آخر دولت وزیر ورزش شدم، آنهم دو سال پر تلاطم و پر تنش دولت. دولتی که هم رقبای سیاسی جناح اصلاحات مخالفش بودند و هم مجموعه کثیری از اصولگرایان مخصوصا در مجلس. همه اینها شرایط را برای انجام کارهای بزرگ سخت می‎کرد.

*: این مواردی که گفتید، چالش‎های بزرگ شما در اول کارتان بود، اما پس از اینکه زمام امور را در دست گرفتید، با چالش‎های دیگری به نام کمیته ملی المپیک و اصلاح اساسنامه‎ روبه‎رو شدید.

تا حدی طبیعی است که در حین کار با موارد جدیدتری مواجه خواهیم شد از جمله همین موردی که اشاره کردید. باید قبول کنیم که به لحاظ اجرایی، نهادی به نام کمیته ملی المپیک با تأسی از نهادهای بین‎المللی در کشورما وجود دارد. در ایران که تقریبا همه هزینه‎های فدراسیون‎ها و کمیته ملی المپیک را دولت می‎پردازد، تعامل خاص بین این دو بخش مورد نیاز است. هماهنگی و ارتباط آنها در موفقیت‎های جهانی و ورزش قهرمانی تاثیر مهمی دارد. همانطور که می‎دانید پیش از حضور من در وزارت ورزش، اختلاف زیادی بین سعیدلو در سازمان تربیت بدنی و علی‎آبادی در کمیته ملی المپیک بود. آنطور که شنیده‎ام در جریان بازی‎های آسیایی این موضوع به شکل بد قواره‎ای خودش را نشان داد.

با وجود این اختلاف شدید هر دوی آنها منصوبان احمدی‌نژاد بودند و به لحاظ سیاسی در یک اردوگاه فکری قرار داشتند. از طرفی با هر دوی آنها در این دولت آشنا شده و با آنها همکار بودم. به همین دلیل و البته بخاطر روحیه خودم، اساسا مایل نبودم وارد دعوا و اختلافات این دو برادر شوم. تا مدت‎ها هم این موضع حفظ شد. در جریان برگزاری  المپیک 2012 لندن هم با همه ویژگی‎های علی آبادی، اجازه ندادم تنشی پیش بیاید. ارتباطات و همکاری‎ها خوبی به نفع مصالح ورزش کشور صورت گرفت و کارها پیش رفت.

*بعضی از دوستانمان در کمیته ملی المپیک دنبال ادامه مسئولیتشان بود

* : پس چه اتفاقی رخ داد که ارتباطات شما به چالش تبدیل شد؟

اصل موضوع از فرا رسیدن زمان انتخابات کمیته ملی المپیک شروع شد. باید در اینجا اعترافی هم داشته باشم و آن هم عدم شناخت از روحیه افرادی مانند علی آبادی و تعدادی از کسانی بود که در جریان معطل گذاشتن انتخابات به بهانه اساسنامه کمیته ملی المپیک موثر بودند.

*: یعنی اگر شناخت بیشتری داشتید طور دیگری عمل می‎کردید؟

واقعا تصور اولیه من این بود که این دوستان، رفقای اجرایی و سیاسی ما محسوب می‎شوند و برگزاری موضوعاتی مانند انتخابات کمیته ملی المپیک امر روشنی است که نمی‎تواند دغدغه خاصی تلقی شود؛ اما بهانه جویی‎های بعدی نشان داد که که گویا آن اخلاق ملایم و دوستانه، فرصت سوزی‎هایی را ایجاد کرد که در نهایت به مشغله ذهنی وزیر و معطل نگه داشتن انتخاب افراد جدید برای این نهاد ورزشی تبدیل شد.

*: روحیه شما با سعیدلو خیلی متفاوت است. شما فرد آرامی هستید اما سعیدلو اخلاق تندی داشت. با تمامی این تفاسیر شما هم مجبور شدید وارد مناقشه‎ای با علی‎آبادی شوید؛ هرچند در ظاهر این موضوع را تائید نمی‎کردید اما کاملا مشکلات به چشم می‎آمد.

سعیدلو هم برادر دلسوزی است، ولی روحیه‎ها ممکن است متفاوت باشد. اینکه به قول شما بروز نمی‎دادم، علت اصلی‌اش این بود که وزیر، پدر مجموعه ورزش و سکاندار آن حساب می‎شود و باید حتی الامکان جلوی تنش‎ها را بگیرد. اینکه می‎گویید من هم اختلاف پیدا کردم، واقعا اختلاف از دریچه‎ای واحد نبود. آنچه به عنوان وزیر ورزش و هم به عنوان رئیس مجمع کمیته المپیک دنبال می‎کردم، اجرای قواعد و اساسنامه کمیته ملی المپیک بود که باید طبق زمان مقدمات آن فراهم می‎شد. آنچه بعضی از دوستانمان در کمیته دنبال آن بودند، تلف کردن وقت و ادامه مسئولیتشان در کمیته بود. پس موضوع اختلاف نبود بلکه اعمال قانون از جانب حاکمیت بود. ممکن است در هر جایی حاکمیت بخواهد اجرای قانون کند و عده‎ای آن را با منافعشان در تعارض بدانند.

* تمایل نداشتم در انتخابات کمیته ملی المپیک شرکت کنم

*: ولی تصور بعضی از افراد این بود که شما قصد دارید خودتان ریاست کمیته را برعهده بگیرید.

اولا فرایند ریاست یا مسئولیت در کمیته ملی المپیک بر اساس انتخابات است ولو اینکه کاندیدا وزیر باشد. ثانیا اگر گروهی از ترس رای نیاوردن با بهانه‎هایی، اجرای مقررات را مختل کنند، حتما عدم پایبندی به قانون است. مثل اینکه  دولتی از ترس رای نیاوردن با بهانه‎هایی مانند اشکال بعضی از قوانین یا آماده نبودن شرایط انتخابات ریاست جمهوری را چندین سال عقب بیندازد تا شاید رقیب منصرف یا اینکه خدای نکرده فوت کند. این کار حتما نامردی و از سر خباثت است.

گرچه من شأن وزیر را نمی‎دانم که بعد از وزارت، مثلا از قبل برای خودش جایی را دست و پا کند؛ اما اگر هم قرار بود چنین امری صورت بگیرد، رویدادی نامتعارف نبود. در گذشته به عنوان یک روال معمول این کار صورت می‎گرفت. هاشمی طبا یا مهرعلیزاده و خود همین آقای علی آبادی در حالی برای ریاست کمیته المپیک کاندیدا شدند که مسئولیت سازمان تربیت بدنی کشور را برعهده داشتند. اگر هم کسی آن وقت از من سوال می‎کرد که آیا ممکن است به عنوان ریاست کمیته ملی المپیک داوطلب باشم، پاسخم منفی بود چرا که حقیقتا تمایلی نداشتم. وزیر باید همان نقش سیاستگذاری و حاکمیت نظام را در این امور داشته باشد. این غلط است که اساسنامه اجازه این کار را به ما می‎دهد اما بی‎دلیل برای خودمان منعی ایجاد کنیم. پس این حسی است که نه تنها من، بلکه همه روسای سازمان تربیت بدنی هم داشتند. پیش از انقلاب هم این موضوع وجود داشت و بعد از انقلاب هم وجود داشته و اصلا ربطی به مسائل سیاسی یا دولت خاصی ندارد؛ کما اینکه بین مهرعلیزاده و هاشمی‎طبا هم همین موارد وجود داشته است. هر دو هم عضو یک دولت بودند و از نظر فکری هم پیوستگی سیاسی داشتند.

*: واقعا چرا این موضوع در همه دوره‏‎ها بوده است؟

ممکن است دلایل متعدد داشته و به نسبت افراد، دلایل ممکن است متفاوت باشد. یکی از دلایل آن می‎تواند تمایل به ارتباطات بین‎المللی در ورزش یا موضوع هماهنگی‎ها و تمرکز تصمیمات باشد. ممکن است استفاده از تجارب افرادی که در سطوح بالای ورزشی کشور قرار داشته‎اند، یکی دیگر از این موارد تلقی شود. البته با اینکه در دوره‎های متعدد رقابت روسای تربیت بدنی با مسئولان قبلی کمیته وجود داشته اما هیچ دوره‎ای ولو با همین اساسنامه، مانند این دوره (زمان علی‎آبادی) مسئولان کمیته ملی المپیک بهانه‌جویی نکردند که مثلا مانع اجرایی شدن انتخابات باشند. الان هم اینطور که اخبار آن در رسانه‎ها ذکر می‎شد، در آستانه برگزاری انتخابات کمیته ملی المپیک بین گودرزی و کیومرث هاشمی برای برگزاری انتخابات اختلاف بود. هم گودرزی وزیر آقای روحانی بود و هم هاشمی به عنوان رئیس دفتر صالحی امیری که سرپرست وزارت ورزش بود، از درون این دولت وارد وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک شدند. پس این موضوع ربطی به خط و فکر ندارد. برای وضع فعلی من قضاوت نمی‎کنم چرا که در جریان موارد نیستم اما از اشکال کار می‎تواند شفاف نبودن روابط کمیته المپیک با دولتی که تمام امکانات و هزینه‎هایش از طرف آن تامین می‎شود، باشد.

* علی‎آبادی ماموریت داشت وقت‌کشی کند تا دست دولت بعدی برای انتخابات باز باشد

*: اما علی آبادی هم در روز مجمع انصراف داد و رئیس نشد.

آنکه روشن بود.اگر در مجمع شرکت هم می‎کرد، رایی نداشت. ماموریت علی‎آبادی این بود که وقت‎کشی کرده تا وزیر قبلی نتواند انتخابات کمیته المپیک را برگزار کند. هدف این بود، دست دولت جدید در این موضوع باز باشد. واقعا نمی‎خواهم خیلی در رفتار اشخاص وارد شوم اما به نظر من افراد دیگری پشت این سنگ اندازی‎ها به نفع جناح موجود دولت بودند که با عاملیت علی آبادی محقق شد.

*: چرا از قدرت استفاده و انتخابات را برگزار نکردید؟

به همان دلیلی که گفتم، نگذاشتند برگزار شود. افراد پشت صحنه گمان می‎کردند با توجه به روحیه علی‎آبادی و سابقه درگیری او با سعیدلو، مرا هم درگیر این موضوع می‎کنند و این فرصت کوتاه را هم صرف همین اختلافات خواهیم کرد. به همین دلیل عاقلانه بود که ما از یک حق بگذریم. اجازه ندادیم برنامه‎ها و موفقیت‎های ورزشی کشور، تحت الشعاع این مسائل شود. این سعه‎صدری که از بزرگانمان یاد گرفتیم در کنار مدیریت و تلاش همکاران وزارت و فدراسیون‎ها، به‎خصوص مربیان و قهرمانان کشور موجب استثنایی‎ترین و بالاترین موفقیت‎های تاریخ ورزش کشورمان در همان 2 سال شد. ما در المپیک از رتبه 51 به 15 جهان صعود کردیم و در پارالمپیک در جایگاه 12 جهان قرار گرفتیم. فوتبال ما برای نخستین بار به عنوان سرگروه به جام جهانی صعود کرد. والیبال ایران هم افتخارات زیادی را کسب کرد. قهرمانی جهانی کشتی، وزنه برداری و تکواندو و خیلی از موفقیت‎های دیگری که همگان از آن اطلاع دارند .با دعای خیر رهبری عزیز و پشتیبانی دولت و مردم، تقریبا همه آرزوهای ملت ایران از قبل انقلاب تاکنون در ورزش قهرمانی به فضل الهی فقط در 2 سال محقق شد.

*: از علی‎آبادی در این خصوص توضیحی خواستید؟

هر کاری کردیم و هر چیزی در این خصوص به گفتیم، گفت که برگزاری انتخابات در اختیار من نیست. بحث اساسنامه کاملا بهانه بود و هیچ ارتباطی به این موضوع نداشت. در زمان صدارت اصلاح طلبان امکان حضور افرادی غیر از عوامل فکری‎شان در کمیته المپیک یا جای دیگری داده نمی‎شد، اما در دولت احمدی‌نژاد اکثر اعضای کمیته ملی المپیک از جریان فکری مقابل بودند. با اینکه گمانه‎هایی وجود داشت اما سازمان و افراد مرتبط این کار، خودشان را به روشنی نشان ندادند.

* معاون اول رئیس جمهور طرف علی‎آبادی را گرفت

*: این موارد را به احمدی‎نژاد انتقال دادید؟

مایل نبودم رئیس جمهور در مسائل ورزش ورود کند. با این‎حال چند بار مشکل پیش آمده را برایش گفتم.  احمدی‌نژاد فکر می‎کرد رابطه نزدیک علی‎آبادی با  رحیمی، معاون اول رئیس جمهور بتواند این مشکل را حل و فصل کند اما رحیمی هم جانب علی‎آبادی را گرفت و مشکل رفع نشد. من هم دیدم که وقت اجرایی ما در حال تلف شدن است، پس ترجیح دادم که به برنامه‎های اساسی برسیم به همین دلیل بیش از این، خیلی به موضوع انتخابات کمیته ملی المپیک ورود نکردیم.

*: بعضی از اشتباهات تاکتیکی شما باعث شد که چنین تنش‎هایی تقویت شود. مثلا شما در یک روز به صورت همزمان 5 رئیس فدراسیون را برکنار کردید. پس از آن هم خوراک برای منتقدان مهیا شد و به این واسطه مسائل کمیته ملی پیش آمد.

اصلا اینگونه نیست. مگر در گذشته و هم اکنون بنا به مصالحی که تشخیص می‎دادند، روسای فدراسیون برکنار نمی‎شدند و نشدند؟ در همین دولت تعداد زیادی حتی بعضا در فاصله کوتاهی بعد از انتخابات رسمی فدراسیون برکنار شدند؛ چرا چنین اتفاقی در آن زمان و الان اتفاق نمی‎افتد؟ تقریبا همه افراد کمیته ملی المپیک و رئیس آن که در سال آخر دولت دهم با بهانه‎هایی از جمله اصلاح اساسنامه، نگذاشتند انتخابات برگزار شود چرا وقتی این دولت مستقر شد،  دیگر جرات بهانه گیری مواردی مانند اساسنامه را نداشتند؟ حتی بعضی اجازه کاندیدا شدن هم پیدا نکردند. شرایط که تغییر نکرده بود. ضمن اینکه در گذشته همین روال بوده است. الان چرا تعداد زیادی عزل می‎شوند؟ چرا امروز جوسازی‎های گذشته خطری ورزش را تهدید نمی‎کند؟ حتی نتوانستند اعتراض خودشان را منعکس کنند. حالا به قول شما آنجا 5 نفر در فاصله یکی دو روز یا الان بیش از 10 نفر در فاصله بیست روز؛ ماهیت کار فرقی نمی‎کند، پس موضوع روشن بود و به اصطلاح نقل این حرف‎ها نیست. آن زمان بنا بود که تنش آفرینی شود تا موفقیت‎های ما کمتر دیده شود، یا تخلفات عده‎ای زیر پوشش این تنش‎های مصنوعی پوشیده بماند.

*: شاید فردی که امروز در کمیته ملی المپیک حضور دارد آن فرد قبلی نیست.

البته بنای افراد را ندارم و همانطور که گفتم نمی‎دانم مسائل امروز چیست. بالاخره گودرزی با اینکه سابقه‎ای نداشته به هر طریق وزیر شد و باید سیستم را اداره می‎کرد. حتما از هاشمی به عنوان یکی از افراد همفکر این دولت، توقع همکاری با وزیر می‎رفت کما اینکه ما هم این توقع را داشتیم.

*: شما گفتید کیومرث هاشمی همراهِ صالحی امیری بوده و به سبب نزدیکی زیاد او به رئیس جمهور، رئیس کمیته ملی المپیک شده است. این موارد درست است؟ در این میان علی‌‌آبادی چه نقشی داشت؟

واقعا نتوانستم متوجه شوم این پیوند کجاست. وقتی هم برای این کار نداشتم که بخواهم بروم و ته ماجرا را دربیاورم. دلیل اصلی موفقیت من در وزارت ورزش این بود که تلاش می‎کردم از تنش‎هایی که دیگران ایجاد می‎کردند، پرهیز کنم. اینجا هم که تا حدی ورود کردم، به سبب این بود که اساسا قانون زیر پا گذاشته شد و جایی نبود که بخواهم تنشی ایجاد کنم. چند بار با مسئولان کمیته بین‎المللی المپیک و شورای المپیک آسیا در سفرها صحبت کردم. اصلا موضوع اساسنامه مطرح نبود. بررسی‎ها نشان می‌داد که همه این موارد ساخته عده‎ای در داخل بود و ربطی هم به جایی نداشت. ضمن اینکه باید بگویم که در آن زمان تعدادی از افراد رسانه‎‎ای هم  به این فضا دامن زدند. در حالی‎که امروز خیلی از مسائل رخ می‎دهد و همان رسانه‎ها یا تمجید می‎کنند یا از کنارش به سادگی می‌گذرند.

** چرا 5 رئیس فدراسیون برکنار شدند؟

*: در موضوع برکناری 5 رئیس فدراسیون گفته شد برخی از این روسای برکنار شده مواد مخدر مصرف می‎کردند و از این قبیل صحبت‎ها. کمی در این خصوص توضیح دهید.

نه اینطور نبود. بنا بر مصالح، تعدادی باید برکنار می‎شدند. یکی از دلایل مهم آن، نامه  رئیس بازرسی کل کشور در عدم به کارگیری افراد بازنشسته در راس فدراسیون بود. بررسی‎ها نشان می‎داد که تعداد افراد بازنشسته زیاد است. اگر قرار به عزل همه آنها بود اداره فدراسیون‎ها با مشکل مواجه می‎شد. در مجموع توافق کردیم که تدریجا این کار انجام شود.

بعضی هم بر اساس نامه‎هایی که از مراجع رسمی رسیده بود، ادامه فعالیت‎شان میسر نبود. ذکر موارد هم به صلاح نیست اما عده‎ای با اینکه خودشان موارد و دلایل را می‎دانستند، با تحریک مراکز و افرادی خاص،‌ با نامه نوشتن به بعضی از مجامع بین‎المللی و سوء استفاده از ارتباطاتی که با این مراکز داشتند، در پی ایجاد مشکلات بودند. جالب اینجا بود، آنها با امکانات ورزش کشور در عزل افراد دیگری، این سمت‎ها  را گرفته بودند. با این کارها می‎خواستند مثلا مقاومت کنند. اینگونه اقدامات قطعا به افزایش تنش در آن زمان کمک می‎کرد.

این نامه پراکنی‎ها موجب می‎شد آن مراکز از ما بخواهند دلایل تغییر را بگوئیم. برخلاف میل باطنی به ناچار باید بعضی از آن دلایل که در پرونده‎ها ذکر شده بود، گفته می‎شد. گرچه سپرده بودیم هرچیزی که هست، مراعات اشخاص بشود ولی گاهی خودشان عامل طرح بخشی از موارد می‎شدند.


*احمدی‎نژاد گفت این پیرمرد خوب است و او را نگه دار

*: یکی از چالش‎های شما با دنیامالی رئیس فدراسیون قایقرانی بود. چرا او را برکنار کردید؟ پس از برکناری چرا فضا به سمتی رفت که یک رئیس فدراسیون طوری صحبت کند که گویا رئیس جمهور دستور برکناری او را صادر کرده؟

دولت احمدی‎‎نژاد را مثل بقیه دولت‎ها می‎توان از جهات مختلف مورد نقد قرار داد. دولت هاشمی و روحانی را هم همین طور؛ اما برخی از مسائل واقعا حقیقت ندارد. گاهی بعضی از افراد برای اینکه خودشان را بزرگ جلوه بدهند، طوری حرف می‎زنند که مثلا سطح‎شان در حدی است که رئیس جمهور آنها را برکنار کرده است. در مسئولیتم طوری عمل می‎کردم که رئیس جمهور دخالتی از جمله در عزل و نصب‎ها نمی‎کرد.  یک مورد را مثال بزنم. به دلایلی از جمله توان جسمی و بازنشستگی یزدانی‌خرم، رئیس فدراسیون کشتی که البته به دلیل زحماتی که کشیده بود مورد احترام  من بود، صلاح دانستیم او تغییر کند. ما المپیک را پیش‎رو داشتیم و به یک تحرک قوی در فدراسیون کشتی نیازمند بودیم. تصادفا در جلسه‎ای احمدی‌نژاد از این موضوع مطلع شده بود. دوستانه به من گفت که خوب است این پیرمرد بماند. یعنی توصیه‎ کرد اما چون تصمیم گرفته بودم، آنجا چیزی نگفتم. در نهایت به این توصیه عمل نکردم. بعدا هم از او عذرخواهی کردم که بنا به‎دلایلی نمی‎توانستم به آن توصیه عمل کنم. پس به هر دلیل  احمدی‎نژاد خواستار بقای یزدانی خرم بود. یا در مورد دنیامالی اتفاقا یکی از معاونان رئیس جمهور توصیه کرد که وی را به‎دلایلی نگه دارید اما ارزیابی مسئولان ذیربط مخصوصا معاون مربوط این بود و تصمیم گرفته شده را نمی‎شد تغییر داد. در رسانه‎ها از قول هر 2 نفر آمد بود که مثلا رئیس جمهور یا اطرافیان او دستور عزل آنها را دادند در حالی که دقیقا بر عکس بود.

*: ما اسنادی  را منتشر کردیم که دنیامالی با فدراسیون جهانی مکاتبه می‎کرده و خواستار تعلیق ورزش ایران ‎شده بود. در این خصوص صحبت کنید.

اتفاقا در حاشیه برگزاری المپیک در لندن رئیس فدراسیون جهانی قایقرانی را دیدم. وقتی فرآیند تغییر و انتخاب را بر اساس اساسنامه به او توضیح دادم، اجمالا گفت که شما را درک می‎کنیم و اینکه سیاست‎های کشورتان را به عنوان مدیر اجرایی اعمال می‎کنید، تشکر می‎کنم؛ اما دنیامالی عضو هیئت رئیسه فدراسیون جهانی است و می‎تواند به کشورها نامه بنویسد. شما خودتان (یعنی ایران) او را معرفی کردید و ما در اینجا در امور اجرایی ورزش کشورها دخالتی نمی‎کنیم. ارسال صورت‎جلسه‎ای مبنی بر اینکه رئیس جدید به شکل دموکراتیک انتخاب شده، برای ما کافی است. او راست می‌گفت. قبلا کسی که جای بنده بود، حسب اختیاراتش رئیس قبلی فدراسیون قایقرانی را عزل و دنیامالی را انتخاب کرده و برای او رای گرفته بود. خود ما با امکانات دولت برای امثال او فرصت ایجاد می‎کنیم تا در این مجامع شرکت و به نیابت کشورمان سمت‎های بین المللی را کسب کنند. حالا به قول این بنده خدا به‎دلیل نقشی که در فدراسیون جهانی دارد، در دفاع از خودش می‎تواند نامه بنویسد و به نام فدراسیون بین‎المللی به کشورها ارسال کند. به‎هرحال دیدن آن همه موفقیت‎های استثنایی برای کسانی که خودشان را رقبای ما می‎دانستند، سخت بود. گرچه بعضی از افراد رسانه‎ای هم طعمه این جوسازی‎ها قرار گرفتند که خودشان هم از نقش‎شان آگاه بودند.

*: آقای عباسی! در برخی دولت‌ها روسای فدراسیون‎ها را صدا می‎زنند و با اهرم زور از آنها استعفا می‎گیرند. تخلفات‎شان را به آنها نشان می‎‎دهند و این افراد خودشان می‎روند. شاید شما هم باید این کار را انجام می‎دادید.

اینطور نیست که لزوما همه افرادی که تغییر کردند، تخلفی خاص داشتند. همانطور که قبلا اشاره شد عده‎ای منع قانونی مانند بازنشستگی برای ادامه فعالیت داشتند. بعضی هم مشکلات و اشتباهاتی داشتند که خودشان مطلع بودند. واحدهای مربوط مثل روال سابق  آنها را صدا می‎زدند و طرف هم قبول داشت که بهتر است فرد دیگری جایگزین شود؛ اما مشکل اینجا بود که بعد از آن توافق، گویا افرادی با اطمینان دادن و حمایت‌های کاذب، نوعی سرپیچی و تمرد را در آنها تقویت می‌کردند. این نشان می‎دهد که این جوسازی‌ها از جایی هدایت می‎شد.

*: احمدی‎نژاد به شما نگفت فلان فرد را به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب یا فلان فرد را برکنار کنید؟

هم روال ما اینطور نبود و هم اینکه با آن مشغله کاری رئیس جمهور، ورود در این جزئیات ممکن نبود.

*احمدی‎نژاد با تاسف دستور برکناری دایی و دادکان را تکذیب کرد

*: علی آبادی در مصاحبه‎ای با تسنیم گفته بود که نظر احمدی‎نژاد برکناری علی دایی از سرمربیگری تیم ملی فوتبال بوده است.

اتفاقا علی‎دایی این موضوع را به شکلِ گله از احمدی‌نژاد برای من توضیح داد. شخصا این موضوع را از احمدی‎نژاد پرسیدم و او کاملا تکذیب کرد. مسائل موجود بین علی‎آبادی و احمدی‎نژاد را نمی‎دانم اما برادری که گمان می‎کنم دادکان بود هم مدعی شد که رئیس جمهور در کنار گذاشتنش دخالت کرده است. دادکان گفت که علی‎آبادی یک قرآن کوچک برایم فرستاد و گفت به این قرآن قسم، احمدی‎نژاد گفته است من شما را برکنار کنم. از احمدی‎نژاد در این خصوص هم سوال کردم و او ضمن تکذیب کردن این موضوع با تاسف از انجام این کار، تعجب کرده بود.

*: احمدی‎نژاد دست به تغییر وزاریش خوب بود، با این اقدامات شما و توصیه پذیر نبودن چرا شما را برکنار نکرد؟

به نظر شما با آن همه رویدادهای ورزشی و موفقیت‎های آن که البته حمایت‎های خود او هم موثر بود، چنین کاری در سال آخر میسر بود؟ (خنده)

*: هنوز با احمدی‎نژاد در ارتباط هستید؟

من با سیاه و یا سفید جلوه دادن افراد موافق نیستم. حتما مدیریت و شیوه کاری او هم مثل بقیه خالی از اشکال نیست؛ اما دلیل بر این نیست که ما با همکاران و باصطلاح رئیس سابقمان قطع ارتباط کنیم. در آن دولت خدمات ارزشمندی انجام گرفته که افتخاراتش متعلق به همه ارکان دولت و مهمتر از همه برای ملت ایران است. در سال چند موردی برای تبریک اعیاد و احوالپرسی فرصتی پیش می‎آید.

*: دو، سه اظهار نظر‎ جالب و جنجالی در مدت زمان حضورتان در وزارت ورزش و جوانان  داشتید. یکی از آنها این بود که در روز معارفه به نوعی صحبت کردید که حمید سجادی به شما تحمیل شده است و باید در وزارتخانه باشد.

با اینکه تصور می‎شد حمید سجادی  به من تحمیل شده و دولت اعلام کرده که باید در وزارت ورزش بماند، اما اینچنین نبود. واقعا کسی به من تکلیف نکرده بود که وی را حفظ کنم. حقیقتش این است که روزهای اول راضی به این کار نبودم چون می‎خواستم معاونانم را خودم انتخاب کنم اما بعدا به دو دلیل راضی شدم. اول اینکه این سید به عنوان یک قهرمان ورزشی، فردی سیاسی و اجرایی نبود که برای من زحمتی داشته باشد. به لحاظ اجرایی به مسائل اشراف داشتم. دلیل دوم هم این بود که او به عنوان وزیر معرفی شده و رای نیاورده بود. نگه داشتن او را از طرف خودم یک جور رعایت اخلاق می‎دانستم. در مجموع هم او را برادر خوب و با صفایی یافتم.


*: یک جایی هم گفتید امکانات و منابع مالی برای دولت است، پس باید در انتخابات دخالت کنیم. این را گفته بودید؟

نه اینگونه نبود. دخالت در انتخابات را صحیح نمی‎دانم. دولت باید مراقب چنین شائبه‎ای باشد. حرف اصلی این است که دولت پول و امکانات را در اختیار قرار می‎دهد و تمام ظرفیت‎هایش را به میدان می‎آورد و در مقابل این امکانات باید پاسخگو باشد. نمی‎شود که مسلوب الاختیار باشد. در بعضی از مراجع بین‎المللی هم این موضوع را مطرح کردیم و آنها هم این موضوع را قبول داشتند اما حرفشان این بود که شکل دموکراتیک آن باید رعایت شود.

* خودی‎های بی‎معرفت ابهاماتی را برای شورای المپیک آسیا ایجاد کرده بودند

*: در خصوص نشست ماکائو و جلسه با مسئولان شورای المپیک آسیا صحبت کنید. در آنجا با شیخ احمد نشستی داشتید. شایعات زیادی پیرامون این دیدار به گوش رسید. چه بود و چه گذشت؟

در آن نشست تلاش کردم شیخ احمد را متوجه موقعیت ایران کنم. همین امروز هم بر روی آن مواضع هستم و به شرایط کنونی به شدت اعتراض دارم. بعضی از کشورهای عربی در منطقه ما هیچ مبنای ورزشی‎ ندارند اما عمده کرسی‎های ورزشی منطقه  را در اختیار دارند. اینکه می‌گویند پول دارند و خرج می‎کنند، اشکال بزرگ ورزش آسیا است.  این با قاعده حرفه‎ای ورزش حتی تاکیدات دموکراتیک همین مجامع بین المللی ورزش، جور در نمی‎آید.

در خصوص آن جلسه باید بگویم نشست رسمی نبود. به گمانم اجلاس مشترک شورای المپیک آسیا بود که فرصتی حاصل شد در یک نشست غیر رسمی با مسئولان آسیایی این کمیته مواردی را مطرح کنیم. در آن جلسه ضمن تشریح اقدامات خوب ورزشی ایران و اینکه کاملا قانو‎مند مسایل رعایت می‎شود، پاسخ بعضی از ابهاماتی که اتفاقا نشان می‎داد خودی‎های بی‎معرفت برایشان جا انداخته بودند را دادیم. به حاضران گفتم این نقشه جغرافیا را ببینید، ایران بزرگ را خوب نگاه کنید. جای قطر، امارات و کویت را هم ببینید. ایران با سایر کشورهای منطقه متفاوت است. موقعیت کشوری مانند ایران را باید متوجه باشید. اینکه با هر نامه‎ای موقعیت ورزشی کشوری مانند ایران را متزلزل نشان دهید، منصفانه نیست. شاید شیخ احمد از حرف من خوشش نیامده باشد اما حقیقتی بود که باید گفته می‎شد. توصیه‎هایی را داشت و مواردی رد بدل شد؛ البته همانطور که گفتم مذاکرات دوستانه بود. در مجموع موضوع خاصی نبود.

*: واکنش شیخ احمد به این موضوع چه بود؟

او هم موقعیت ایران را در منطقه آسیا و در ورزش قبول داشت و گفت به ایران احترام می‎گذارم. در مجموع  می‎خواست بگوید ما قواعدی داریم که به آن پایبند هستیم. به ما گفتند اساسنامه کمیته شما دارای اشکال است. پاسخ روشن بود چرا که تا همین امروز با این اساسنامه انتخابات برگزار شده و ما کار خاصی نکرده‎ایم. متاسفانه این شبهه وجود دارد که چرا اساسنامه کمیته المپیک فقط در شرایطی که باید انتخابات آن برگزار شود، مشکل‎دار می‎شود. آنجا در مورد اشخاص صحبتی نکردیم و اصلا ضرورتی هم نداشت. حرف ما این بود که مجری قانون هستیم و باید انتخابات برگزار شود. به نظر نمی‎رسید حرف خاصی داشته باشند و بالاخره موظف بودم به عنوان نماینده ملتی مقتدر در منطقه از موضع کشورم دفاع کنم.

*: سوالی که اینجا پیش می‎آید این است که شما با شجاعت افرادی مانند یزدانی خرم ، دنیامالی و.... را برکنار کردید اما چرا در موضوع کمیته ملی المپیک به این درجه از شجاعت نرسیدید که برخورد یا آنها را مجبور به برگزاری انتخابات کنید؟

گاهی منافع و مصالح بزرگ‎تر حکم می‎کند شما خودتان را درگیر موارد جزئی‎تر نکنید. گاهی شرایط طوری می‎شود که جای حق و باطل در اثر جوسازی‎های کاذب تغییر می‎کند. اگربه دوستان رسانه‎ای ما برنخورد، می‎گویم در این فضا سازی‎ها بعضی از رسانه‎ها در آن زمان بی‎تاثیر نبودند. ما هم نمی‎توانستیم اولویت‎های برنامه‎ای خود را فدای انتخابات کمیته ملی المپیک کنیم.

* روز استیضاحم روز افتضاح مجلس نهم می‌شد

*: در خصوص استیضاح‌تان صحبت کنید. کامران نماینده مردم اصفهان استارت این موضوع را زد.

بله، متاسفانه ایشان به دنبال دخالت در وظایف ما بود از جمله تغییر مدیرکل اصفهان که زیر بار نرفتیم. از همان اول هم تهدید کرده بود که اگر نشود تا آخر اذیت خواهند کرد. دقیقا در شرایطی که بهترین نتایج تاریخ ورزش ایران اتفاق افتاد، با استفاده از تعدادی از نمایندگان جدیدالورود حتی امضای جعلی، امضا گرفته بودند که تا حدی وقت ما را گرفت. مخالفان ما هم بدشان نیامد؛ چون در شرایطی که باید برای این موفقیت‎های بزرگ مورد تشویق قرار می‎گفتیم، انگار بدهکار هم شده بودیم. خوشبختانه این استیضاح به دلیل حد نصاب نرسیدن منتفی شد، چون در آن شرایط باشکوه موفقیت‎های ورزشی، چیز خاصی  را نمی‎توانستند طرح کنند. بدتر اینکه بعدا فهمیدیم اسامی را نوشته بودند که مثلا وزیر اقوامش را استخدام کرده که هیچ کدام آن صحت نداشت. حتی تعدادی از این اسامی، بعضی از منسوبین ما بودند که جزو شهدای جنگ تحمیلی هستند. از طرف دیگر موضوع یاد شده برای افکارعمومی عجیب بود، چون مردم متوقع بودند مجلس مشکلات اقتصادی آنها را دنبال کند. حالا مجلس با بعضی از موارد بی‌اساسی که بنا بود طرح شود، دست روی یکی از موفق‎ترین موضوع روز کشور، یعنی ورزش گذاشته بود. اگر استیضاح انجام می‎گرفت، می‎شد آن روز را روز افتضاح مجلس نهم تلقی کرد.

*: موضوع جلسه لندن و ترافیکی که شما در آن گرفتار شدید و به نشست نرسیدید چه بود؟

اصلا جلسه‎‎ای رسمی در کار نبود. ما در زمان برگزاری المپیک 2012 لندن بودیم. علی‎آبادی و افشارزاده اصرار داشتند حالا که شیخ احمد و مسئولان کمیته بین‎المللی المپیک هم در لندن حضور دارند، صحبتی با آنها در خصوص مسائل و مشکلاتی که وجود دارد، داشته باشیم. مثلا به شبهات آنها پاسخ بدهیم و از این صحبت‎ها. گفتم در کار ما شک و شبهه‎ای نیست و ما تخلفی مرتکب نشده بودیم که بخواهیم برویم و توضیح بدهیم. تمایلی به این کار نداشتم. بالاخره با اصرار این دوستان قرار شد یکی از ساعاتی که از محل برگزاری مسابقات برمی‎گردیم، در مسیر، دیداری هم با آنها داشته باشیم. خوشبختانه در آن روز مسابقات دوچرخه‎سواری المپیک بود. حرکت رکابزنان هم  از همان مسیری  بود که قرار بود ما عبور کنیم. از هر راهی می‎رفتیم مسیر راه بسته بود که خوشبختانه از رفتن منصرف شدیم. (خنده)


* این بی‎درایتی افراد است که بزرگی این ملت و توان فرزندان آنان را نمی‌شناسند

*: موفقیت‎های المپیک لندن واقعا کار شده بود یا یک اتفاق. گودرزی وزیر مستعفی وزارت ورزش گفت حد ورزش ایران 4 مدال و اتفاقات لندن شانسی بوده است.

اولین باری که من از قول آقای گودرزی این حرف‎ها را شنیدم، پیش از بازی‎های آسیایی بود که واکنشی نشان ندادم. گفتم او نخستین تجربه مدیریتی‎اش است، احتمالا به دلیل کم تجربگی مطلبی گفته و رسانه‎ها هم بر روی آن زوم کردند اما متاسفانه در اوج برگزاری المپیک در ریو که جوانان این ملت درگیر مسابقات بود -شاید هیچ امری مانند تقویت خودباوری و ایجاد روحیه در آنان نمی توانست موثر باشد- این موضوع را مطرح کرد. حالا نه در کسوت وزارت بلکه اگر این جمله از یک فرد عادی هم منعکس می‎شد که موفقیت‎های دوره قبل المپیک تصادفی بوده یا مثلا شانسی و از این قبیل عبارات، کاملا نسنجیده بود. قطعا اگر از سر لجاجت و عدم درک شرایط و جایگاه نباشد، حتما از سر بی‎دقتی است. بدتر اینکه حد ورزش ما 4 مدال است. این در شرایطی بود که مسابقات تکواندو و کشتی آزاد شروع نشده بودند. به جای اینکه به کاروان انرژی بدهیم، روحیه بچه‎ها را خرد کردیم. این موضوع مثل این می‎ماند که  فرزندانتان در درسی 20 بگیرد و شما بگویید تو که لایق نیستی و شانسی این نمره را گرفتی. آیا برای موفقیت در امتحان، دیگر روحیه می‌ماند؟ این موضوع از سر بی‎درایتی افرادی است که بزرگی این ملت و توان فرزندان آنان را نمی‌شناسند. این خصلت پسندیده نیست که هر موفقیت و خدمت ارزشمندی را که در حقیقت از آن ملت است را چون در زمان آن دولت کسب شده، لجوجانه تخریب کنیم. الان هم اگر موفقیت‎هایی کسب شود ما افتخار می‌کنیم.

*: کمی بیشتر توضیح بدهید؟

پس از المپیک ریو ثابت شد این حرف‎هایی که در مورد حد و حدود ورزش ایران زده می‎شود، اگر از روی لجاجت با موفقیت‎های گذشته یا ورزشکاران نباشد، بدان معناست که حداقل بزرگی اینگونه مسئولیت‎ها را نشناخته‎ایم. مطمئن بودم با پایه‎ریزی که در ورزش کشور انجام شده بود، اگر در این دوره هم افراد مدبری بودند، در طراز المپیک لندن و شاید بهتر نتیجه می‎گرفتیم. با طلای محمدپور که امسال رقم خورد ایران در المپیک لندن 5 طلا کسب کرده است. اگر از این دست بی‎دقتی‎ها نبود، شک نکنید که در 2016 ریو نتایج با الان خیلی فرق می‎کرد. در لندن از رتبه 51 به 15 رسیدیم. این دوستان با تقویت خودباوری در جوانان لایق باید تلاش می‎کردند، حداقل رتبه 15 را حفظ کنند. خیلی راحت می‎توانستند این کار را انجام بدهند. با اینکه در ریو 10 رتبه تنزل کردیم اما آمادگی بچه‎ها طوری بود که با این همه بی‌تدبیری، امید داشتیم مدال بیشتری گرفته شود. اگر نتایج لندن تصادفی بود باید در ریو برمی‎گشتیم به رده‎های قبل از لندن. یعنی در یکی از رده‎های 48، 49  یا 50. در حالی که الان هم به رنکینگ 15 خیلی دور نیستیم. به نظر من گودرزی در این فرصت مهم ورزشی باید کنار بچه‎ها و مربیان در ریو می‌بود تا اسباب دلگرمی و حمایت از آنان فراهم می‌شد.

*:واقعا موثر هست؟

من خاطره‎ایی را از دوره قبل می‌گویم تا بیبنید آیا موثر هست یا نه.

* برای روحانی ورزش و جوانان اهمیتی ندارد

*: بفرمائید.

یادم می‎آید در لندن وقتی کشتی‌گیران ما دو طلا گرفتند زمزمه‎هایی از قول اطرافیان مارتینیتی رئیس وقت فدراسیون جهانی کشتی مطرح شد که برای ایران بس است. ابتدا گفتیم  این حرف‎ها یعنی چه؟ در اینجا شجاعت، فن و قدرت باید موثر باشد؛ سهمیه‌ای که نیست. برخی می‎گفتند به هر حال اینجا مدال‎ها را تقسیم می‎کنند و از این قبیل حرف‌ها. به همراهانم گفتم گرچه این حرف غیر حرفه‎ای است اما باید مراقب بود چون وقتی اتفاقی افتاد دیگر گذشته است. مانند آنچه در این دوره سر بهداد سلیمی آمد و ما از یک طلای حتمی محروم شدیم. گفتم انشاء الله که این کار را نمی‎کنند اما می‎شود تا حدی این مسئله را تعدیل کرد.

واقعا برای رفع این خطر احتمالی هر فرصتی را در صبحانه  یا ناهار و... بهانه می‎کردیم و با مارتینیتی هم خودم و هم دوستان مشترکمان وارد مذاکره می‎شدند. از زحمت بچه‎ها و انتظار ملت ایران می‌گفتیم که نکند این شایعه محقق شود. در همین جا یاد کنم از مرحوم خطیب که به عنوان رئیس فدراسیون کشتی ایران بسیار پر جوش در صحنه بود. در همان روزها جدول مسابقات طوری شد که باید کشتی گیر ما برای کسب مقام باید با کشتی گیر آذربایجان بر روی تشک می‎رفت. دوستان گفتند علی‎اف رئیس جمهور آذربایجان خودش در اینجا حاضر و ممکن است اعمال نظر یا بین ما برای این رقابت اختلاف ایجاد شود. خودم را به عنوان وزیر ورزش ایران به عل‎اف معرفی کردم. ضمن ابراز رفاقت و دوستی دو کشور توضیح دادم که ما دو کشور همسایه و هم‌کیش و هم مذهب هستیم و هر کدام برنده شوند جوانان ما حساب می‎شوند و فرقی ندارد چه کسی برنده شود. ما با هم فضای قهرمانانمان را به سمت سلوک و دوستی تقویت کنیم. با این کار زمینه آرامش برای توفیق بچه‎ها فراهم شد. پس باید قبول کنیم  این مسائل به تجربه‎ اجرایی قوی نیاز دارد.

باید در محل باشید و ببینید. وقتی با بعضی از مربیان از جمله محمدبنا صحبت می‎کردم، مثلا می‎گفتم رئیس جمهور سلام رساند و گفت دَم شما گرم. با اینکه خودشان هم انگیزه داشتند، واقعا شارژ می‎شدند. با انرژی زیاد بالای سر تیم می‎رفتند. رئیس جمهور آن کشور برای دلگرمی ورزشکارانشان در المپیک حاضر می‎شود. حالا در ایران و در این دوره اساسا برای آقای روحانی ورزش و جوانان مهم نیست. وزیر مربوط هم حضور ندارد. این هنر نیست که کسی از وظایفش شانه خالی کند بعد توجیه کند که من سفر خارجی نرفتم. این جور خطاها و توجیهات قابل جبران نیست. درایت و مدیریت باید در صحنه انجام شود.

*: به جایش معاونان و مشاوران گودرزی برای سفر رفتن صف کشیده بودند.

حالا ممکن است کسی مشکل جسمی داشته باشد و نتواند سفرهای طولانی را تحمل کند و از این قبیل مسائل. این یک بحث دیگر است ولی نباید آن را وارونه جلوه داد. تعداد زیادی نماینده مجلس بدون اینکه تاثیری داشته باشند با هزینه سنگین به ریو برده می‌شوند. چهار سال یک بار بزرگترین رویداد جهانی در حال برگزاری است؛ مگر می‎شود نفر اول ورزش کشور در آن محل حضور نداشته باشد؟ مگر می‎شود از راه دور هدایت این کار بزرگ را برعهده گرفت ؟ شما شاهد بودید با همه خصوصیات و روحیات علی‎آبادی، با سلوک تمام و رفاقت بهترین شرایط را در لندن پیش بردیم. چون ما هر دو بزرگی این ملت را آرزو داشتیم.

*یکی از بزرگترین خطاها این است که افراد کوچکی بر امور بزرگ گمارده شوند

*: کلا به نظر می‎رسد گودرزی در زمانِ اشتباه در جایِ اشتباه قرار گرفت و در نهایت مجبور به استعفا شد.

این موضوع به فهم و درایت رئیس جمهور مربوط است. چهار پنج نفر به عنوان وزیر ورزش معرفی شده بودند و مجلس صلاح ندانست. در حد درکی که رئیس جمهور از این ساختار ورزشی داشت که حتما باید یکی از عوامل فکری سیاسی جناح اصلاحات باشد. شاید چاره‎ای هم نبود که بالاخره این سیستم معطل نماند. آنچه بدیهی است اینکه افرادی باید در راس وزارت ورزش قرار بگیرند که قبل از حضورشان در این رده اجرایی، تجربه بالای مدیریتی داشته باشند.

به لحاظ علمی در همه جای جهان پذیرفته شده و بدیهی است که سمت وزارت، یک پست کاملا مدیریتی و سیاسی به عنوان درک کلان است. خواه وزارت ارشاد باشد یا خارجه یا ورزش یا کشاورزی. سطوح حرفه‎ای طبقات میانی و کارشناسی مدیریت است. این امر بدیهی در ورزش کشور از قبل از انقلاب تا حالا مورد توجه بوده لذا هیچ کدام از روسای تربیت بدنی از بدنه حرفه‎ای ورزش نبوده‎اند. کما اینکه هیچ کدام از وزرای کشاورزی یا راه و... توقع نبوده که از درون حرفه‎ای کشاورزان یا مثلا راننده‎های خبره باشند. موضوع مدیریت کلان کشور است. افرادی باید بیایند که پیش از ورود به آن تجربیات مدیریتی این سطوح را داشته باشند. مسائل کلان مدیریتی و روابط نظام را شناخته باشند. سرنوشت کشور را نمی‎شود با آزمون و خطا پیش برد و با افرادی به این ابعاد در این چنین جایگاه‌های بزرگ ریسک کرد. قصد جسارت ندارم اما یکی از بزرگترین خطاها این است که افراد کوچکی بر امور بزرگ گمارده شوند.

*: تا به حال با گودرزی دیداری داشتید؟

خیر، اساسا از قبل هم او را ندیده بودم. به عنوان کسی که این وزارتخانه را راه اندازی کرده بودم، واقعا نگران سرنوشت آن بوده و هستم. همین قدر که بعد از بنده، تعداد زیادی از افراد بعنوان وزیر نتوانسته بودند رای اعتماد بگیرند، همین که با این شرایط یکی سکان را بدست گرفت تا این ساختار اجرایی کشور از بلاتکلیفی نجات پیدا کند، فرصت است. برایش دعا کردم و واقعا اگر کمکی هم می‎خواست دریغ نمی‎کردم ولی تمایلی دیده نشد که تجارب گذشته هم لحاظ شود.

زمانی مطلع شدم مادر گودرزی به دیار باقی شتافته است. تمایل داشتم جهت تسلیت در مجلس  ترحیم  مادرشان شرکت کنم. مراسمی در مسجد وزارتخانه برگزار شد و من هم رفتم. تسلیت گفتم بعد متوجه شدم قبل از خداحافظی ما وی، مجلس را ترک کرده است. ادب حکم می‌کند صاحب عزا تا حضور آخرین نفر در مجلس صبر ‎کند. در هر صورت انجام وظیفه بود و در چنین شرایطی نباید دیدگاه‎های سیاسی را دخیل کرد.

* حضور نوامیس مردم آن هم با ادبیاتی که در بعضی از تماشاچی‎ها دیده می‎شود درست نیست

*: بحث ورود بانوان به ورزشگاه‎ها تا زمان شما مطرح بود اما محمد عباسی به عنوان وزیر ورزش و جوانان کوتاه آمد و از حضور بانوان در ورزشگاه تا به همین امروز جلوگیری شد. در خصوص این موضوع صحبت کنید.

اینطور نیست. در مسابقات فوتبال از اول هم حضور بانوان مرسوم نبوده است. گاهی در غیر از مسابقات فوتبال مانند بسکتبال یا والیبال و ... چنین اتفاقاتی رخ می‎داد. قبل از این چند سال گذشته تیم ملی ما به جام‎جهانی نرفته بود و عمدتا سالن‎های مسابقات داخلی بود و دیدارهای با تعداد تماشاگران کمی برگزار می‎شد. پیش آمده که چند نفر از خانواده‎ها یک گوشه‎ای نشسته و بازی را تماشا می‎کردند اما وقتی مسابقات در یک سالن دوازده هزار نفری، به صورت جهانی برگزار می‎شود، تعداد افراد بیش از بیست هزار نفر در صف متراکم هستند، حتما حضور نوامیس مردم آن هم با ادبیاتی که شما در بعضی از تماشاچی‎ها در زمان بازی دیده‎اید درست نیست. ادب، مکتب، تدبیر و عقل حکم می‎کند که شما ابتدا بسترهای لازم فرهنگی و زیرساختی آن را فراهم کنید.

*: برای انتخابات فدراسیون والیبال، حراست وزارت ورزش، مخالف حضور داورزنی بود، اما شما پای او ایستادید و اعلام کردید که باید در انتخابات شرکت کند، چرا؟

خاطرم نیست. اگرهم بوده واقعا مسائلی نبود که مانع حضور یک نیروی با تجربه آن هم در آستانه انجام یک کار بزرگ شود. کار بزرگی را برنامه‎ریزی کرده بودیم که تیم ملی والیبال ما به لیگ جهانی برود. در زمان ثبت نام از نامزدهای انتخابات، مواردی مطرح شد. وقتی متوجه شدم، آن را پیگیری کردم. یک وقتی حراست دلایلی دارد. مانند نامه‎هایی که نهادهای ذی‌صلاح در مورد بعضی از فدراسیون‎ها از قبیل فدراسیون شنا  به ما ارائه کردند؛ در این حالت چاره‎ای به جز رعایت آن نداریم اما در اینجا شرایط اینطور نبود لذا لازم بود خودم ورود کنم. اگر در کشتی و والیبال دقت و تدبیر لازم نمی‎شد، چه بسا که امروز در جایگاه کنونی نبودیم. پس من همان آدمی هستم که در کشتی تغییر را تشخیص دادم اما در والیبال دیدم که صلاح ادامه همکاری است و خدا را شکر نتیجه هم گرفتیم.

*: در خصوص فروش ساختمان کمیته ملی المپیک در گاندی چه توضیحی دارید؟

شاید یکی از اقدامات ناچسب هیئت اجرایی کمیته ملی المپیک قبلی، همین اقدام شبهه ناک بود و من هم اعتراض کردم. مطلع شدیم که این ساختمان به یک شرکت واهی فروخته شد و مراجع ذیربط باید پیگیری می‎کردند. بهتر است در این مورد بیشتر صحبت نکنیم.

* کفاشیان گفت اصلا فوتبالی نیستم و دلم نمی‎خواهد اینجا بمانم اما رودست خوردیم

*: سوالات فوتبالی را در خصوص میهمان ناخوانده فوتبال علی‎ کفاشیان آغاز می‎کنیم. در انتخابات فدراسیون فوتبال گزینه وزارت ورزش محمد حسین قریب بود و از کفاشیان خواسته شد در انتخابات شرکت نکند. تا لحظه آغاز انتخابات کفاشیان به شما گفته بود که در انتخابات شرکت نمی‎کنم. او به شما گفت در مجمع حضور پیدا می‎کنم ولی کناره‎گیری خواهم کرد اما در نهایت رئیس شد.

یکی از مواردی که در جهان مرسوم است، انتخابات فدراسیون‎های ورزشی داخلی است. بررسی‎ها نشان می دهد که دولت‎ها یک جور دموکراسی هدایت شده را در انتخابات ورزشی‎شان  ایجاد می‎کنند. در مورد فدراسیون فوتبال خاطرتان هست که در آن سال افکار عمومی و فضای فوتبال شدیدا علیه کفاشیان بود. این را هم همین اول بگویم که نسبت به او هیچ ایده خاصی نداشتم. نه تنها کفاشیان، نسبت به تمام فدراسیون‎های ورزشی‎ یا مربیان و.... هیچ حب، بغض و کینه‎ای نداشتم چرا که قبلا هیچ ارتباطی با آنها نداشتم که بخواهد چنین موضوعی وجود داشته باشد. نسبت به همه افراد بی‌نظر و بی‎غرض بودم. شاید یکی از مواردی که در مدیریت ورزش به من کمک کرد، همین بدون حب و بغض بودنم بود.

2 -3 ماه گذشت؛ گفتم آقای کفاشیان، فضای موجود نسبت به شما خیلی سنگین است. او هم با همان حالت خندان همیشگی‎اش ضمن تایید گفت که بالاخره پس از مدتی هر آدمی که در هر سمتی باشد، همین شرایط پیش می‎آید. گفت که با این شرایط اصراری به حضور ندارم. جالب است که خودش برایم توضیح داد که من اصلا فوتبالی نیستم و دوست ندارم در اینجا بمانم. گفت که علی‎آبادی با اینکه رئیس سازمان تربیت بدنی بود، می‎خواست خودش رئیس فدراسیون فوتبال هم شود. می‎خواست که یک نفر کنارش ثبت‌نام کند تا مثلا انتخابات برگزار شود. پس از آنکه به او اجازه ندادند شرکت کنند، من تنها ماندم که گرفتار این موضوع و رئیس شدم. الان هم منتظر هستم که تمام شود و بروم.

وزارت ورزش فقط از جهت کلان موضوع را پیگیری می‎کرد. بنا این بود قطعا انتخابات برگزار شود نه اینکه فرد خاصی را در نظر داشته باشیم. قریب هم یکی از افرادی بود که به دلیل سابقه در اینگونه موارد در مظان کاندیدا شدن قرار داشت. گفتیم حالا که این بنده خدا (کفاشیان) در سختی است و اصرار دارد نباشد، مراقبت کنید فرد قابل اعتماد و مدیری قوی برای این کار انتخاب شود. حتی وقتی تعدادی از افراد و کارشناسان قریب را هم مطرح کردند، با خود کفاشیان به عنوان یکی از گزینه‎های احتمالی مشورت شد. او هم قریب را تائید کرد. کفاشیان گفت اجازه بدهید در مجمع شرکت کنم و سپس در آنجا انصراف خواهم داد اما در روز انتخابات در مجمع دیدم که فضای سنگینی از جمله آرایش رسانه‎ای وجود دارد. این آرایش طوری شکل گرفته که گویا یک نوع مهندسی خاصی در ماندن مدیریت سابق تدارک دیده شده است. من صادقانه برخورد کرده بودم و توقع اینطور برخوردها که بعدا فهمیدم در بعضی از قالب‎های ورزشی وجود دارد، را نداشتم. همانطور که دیدید یا شنیدید در مجمع انتخاباتی با برخورد مناسب و طبیعی انتخابات به خوبی برگزار شد. می‎دانستم که عده‎ای به دنبال فضا سازی علیه ورزش هستند. به قول بعضی‎ها انگار رودست خورده بودیم اما واکنشی نشان ندادیم که داستان خاصی پیش نیاید.


*: که کفاشیان در روز مجمع به شما گفت که کنار می‎روم، اما چه شد که چنین چیزی رخ نداد؟

در ایران بسیار بهتر از تعدادی از کشورها، نظام دموکراتیک در انتخابات‎ها رعایت می‌شود. همانطور که گفتم کسی او را عزل نکرده بود. طبق رضایت و اظهار خودش بنا بود که در انتخابات شرکت نکند. اگر هم بنا بود تدابیری برای حمایت از فرد خاصی در انتخابات اندیشیده شود با این برخورد کفاشیان دلیلی دیده نمی‎شد که مثلا مراقب باشیم یا تدابیر ویژه‎ای داشته باشیم. یک فردی خودش بنا دارد نباشد و افرادی هم کاندیدا هستند؛ جای نگرانی نبود ممکن است عده‎ای فکر کنند مثلا زرنگی به خرج دادند یا از صداقت ما بهره بردند اما فرهنگ و مکتب ما اعتماد به افراد را آموزش می‎دهد. در حد جستجو حتی قبل از مجمع شرایط را پرسیدم گفته شد که همان قرار قبلی برقرار است. گویا گفته بودند بعد از کاندیدا شدن کنار می‎روند ولی این کار را نکردند. بعد آن هم کفاشیان انتخاب شد و تا آخر با هم همکاری کردیم.

* بعد از انتخابات فدراسیون فوتبال فهمیدم در کنار خوبی‎های ورزش افرادی مانند کفاشیان هم حضور دارند

*: پس از اینکه انتخاب شد، از کفاشیان سوال نکردید که چرا اینگونه رفتار کرد؟

خیر، صلاح نبود. بعد از این واقعه افراد خودشان را بهتر شناساندند. در کنار تعداد زیادی از خوبی‎های ورزشی، متوجه شدم که دسته‎‎ای از ورزشی‌ها هم اینگونه هستند.

*: رسانه‎ها در آن زمان از کفاشیان دل خوشی نداشتند اما تمایل داشتند که وزارت نباید گزینه‎ای داشته باشد و در انتخابات دخالت کند.

همانطور که عرض کردم برای ما برگزاری انتخابات آزاد مهمترین موضوع بود. اگر در مورد برادری مانند کفاشیان هم مطالبی گفته شد، برای اینکه خودش با جوی که وجود داشت، بنا نبود کاندیدا باشند. ضمنا وقتی کسی خودش می‎گوید نمی‎خواهد باشد و از اول هم به عنوان یک دوومیدانی‎کار اشتباهی اینجا آمده، دیگر جای دقت و و محاسبه مطرح نیست.

*: در زمان شما مجوزی از سوی دولت برای کفاشیان در موضوع بازنشسته بودنش صادر شد. چرا به او مجوز دادید و وی هم با همان مجوز در انتخابات شرکت کرد؟

این مجوز برای یک سال قبل از انتخابات بود. ما برای برگزاری انتخابات این مجوز را گرفتیم نه برای بعد از آن.

*: با اینکه کفاشیان بازنشسته و شرکتش در انتخابات غیر قانونی بود، چرا انتخابات را باطل اعلام نکردید؟

همانطور که گفتم اصل انتخابات به خوبی برگزار شد. با هر فضا یا خلاف وعده‎ای که شده بود، کفاشیان آزادانه رای آورد. اصل وظیفه وزیر به عنوان رئیس مجمع برگزاری انتخابات آزادانه است که انجام شده بود. بقیه دیگر حواشی غیر رسمی است. ضمن اینکه با فضایی که با در اختیار گرفتن تعدادی از افراد رسانه‎ای فدراسیون ایجاد شده بود، صلاح در ورود بیش از این نبود.

* تدبیر نمی‎کردم، فوتبال تعلیق می‎شد

*: امروز دیوان عدالت اداری انتخابات فدراسیون تیراندازی را ابطال کرده و شما هم می‎توانستید همان کار را انجام بدهید.

به نظر من یک مجموعه‎ای که قبلا گفتم زمینه را برای تمرد افراد از قانون فراهم می‎کرد. با کمک افراد رسانه‎ای که به خدمت گرفته شده بودند، فضا را طوری ایجاد کردند که مراکز نظارتی مربوط  مثل حالا ورود نکردند. در حالی که امروز همین رسانه‎ها از باطل شدن نتیجه انتخابات و موضعی که به نام دیوان عدالت یا جای دیگری گرفته می‎شود، حمایت می‌کنند.

*: شما ابزاری به نام قانون داشتید که فراتر از رسانه بود.

درست است اما به دلیل پیش‎رو بودن جام جهانی و البته مسائلی که در سال 2006 علیه ورزش کشور پیش آورده بودند، صلاح نبود خودمان را درگیر این موضوع کنیم.

*: این مصلحت است، اما قانون چه می‎شود؟

نامش تدبیر است. با وجود اینکه خیلی‌‏ها می‌خواستند ما خودمان را درگیر حاشیه‏‌ها کنیم. در سایه همین دقت‏‌ها، همان سال به جام جهانی رسیدیم. هستند کسانی که نفع فردی و جناحی‏‌شان را بیشتر از مصالح کشور می‌‏دانند. اگر تدبیر نمی‎کردیم ممکن بود همان اتفاقات سال 2006 و تعلیق فوتبال رخ می‎داد.

*: از عملکرد دو ساله کفاشیان در زمان وزارت‎تان رضایت داشتید؟

راستش برای این اتفاقی که افتاد و اینکه صادقانه با ما برخورد نشد، خیر. توجه داشته باشیم که ما فقط سعی کردیم فوتبال را هدایت کنیم که به جام جهانی برود. سعی کردیم تنشی ایجاد نشود. رضایت از فرد خاصی، مهم نیست. حق بزرگتر، حق فوتبال بود و سعی کردیم آن را ضایع نکنیم. اینگونه برخوردها برایم خوشایند نبود. از این جزئیات بگذرید.

*: اگر زمان به عقب برگردد، چه کاری را انجام می‎دهید.

حواسم جمعتر خواهد بود که افراد چهره‎های متفاوتی دارند حتی در ورزش که تصور مردانگی بیشتر می‌رود.


* با کی‎روش مشکلی نداشتم اما باید در اموری مقید باشد

*: در مورد کی‎روش با کفاشیان بحثی نداشتید؟

موضوع کی‎روش بحث حرفه‎ای داخل فدراسیون است. وزارت ورزش به عنوان سیاستگذار باید رعایت سیاست‎های ابلاغی را انتظار داشته باشد؛ پس با کی‎روش مشکلی نداشتم اما در خصوص شرایط، ضوابط و چارچوب‎های سرمربی با کفاشیان چندین بار صحبت کردم و اعتقاد داشتم که سرمربی باید در جاهایی امکان خلاقیت داشته باشد و در اموری هم باید مقید باشد. با اینکه مایل بودم یک ایرانی سرمربی تیم ملی فوتبال باشد، اما در آن شرایط شاید هر یک از سرمربیان داخلی می‎آمدند، ممکن بود تمکین نشوند و قدرشان را ندانند. از طرفی بعضی از اختلافات هم  باعث تشنجی بزرگتر در فوتبال می‎شد. در عین حال اعتقاد داشتم که هر کسی سرمربی باشد، نباید هر کاری که خودش خواست بکند. نگران بودم که ما یک فرد خارجی را با انضباط تیم‎های اروپایی و یک رزومه نسبتا خوب را به ایران آوردیم، اگر کنترل نکنیم شرایط طور دیگری رقم خواهد خورد و احتمال بهره‌وری خوب را نخواهیم داشت.

*: فکر نمی‎کنید یکی از دلایل اینکه کی‎روش تا این حد به خود اجازه می‌دهد در امور مختلف اظهار نظر کند، اقدام علی سعیدلو در خصوص امضای قرارداد با او درسازمان تربیت بدنی بود؟

آن واقعه‎ای که شما اشاره کردید، به نظر من هم با بعضی از تدابیر رسمی و سطوح ملاقات‎ها تطبیق نداشت. در آن زمان هم ایامی پیش می‎آمد که همراه مسئولان فدراسیون کی‌روش هم در ملاقات حضور داشت. به رئیس فدراسیون عرض می‌کردم آنکه در مقابل من مسئول است، شما هستید. شما باید سرمربی و بقیه را اداره کنید تا هر کس سطح و حدود خودش را بداند.

*: بهترین فدراسیون زمان مدیریت شما کدام فدراسیون بود؟

نمی‎توانم بگویم کدام فدراسیون بهتر بود. فدراسیون‎های مدال‎آوری مانند کشتی تلاطم زیادی داشت اما کارنامه خوبی را از خود به جای گذاشت. وزنه برداری هم به همین صورت. فدراسیونی نداشتیم که به صورت صددرصد بهترین باشد.

*: نام وزنه‎برداری را آوردید، با حسین رضازاده مشکلی نداشتید؟

رضازاده یک قهرمان ملی است ضمن احترام به همه این عزیزان، موضوع اداره مدیریتی فدراسیون بحث دیگری است.

*اگر رضازاده را کنار می‎گذاشتم مملکت آتش می‎گرفت

*: اما در این دوره خیلی راحت کنار گذاشته شد.

بله، فضای امروز به این‎گونه است که خیلی‎ها راحت کنار گذاشته می‎شوند. اگر آن زمان بود انگار مملکت آتش می‎گرفت.

*: واقعا چرا؟

در آن دوسال بیشترین رویدادهای ورزشی و البته بالاترین راندمان موفقیت در تاریخ ورزش ایران اتفاق افتاد. عده‎ای در حسادت این موفقیت‎ها بیکار نبودند. به لحاظ سیاسی جناح اصلاحات که کاملا در مقابل قرار داشت. به تبع آن رسانه‎هایشان هم همینطور. متاسفانه بدلیل درگیری احمدی‎نژاد  با سران جبهه اصولگرا و مدیریت مجلس، خودی‎ها هم در دولت احمدی‌نژاد تر و خشک نمی‎کردند. در چنین عرصه‎ای ببینید بلوا درست کردن چقدر راحت است.

* فوتبال بدترین فدراسیون زمانم بود

*: و بدترین فدراسیون؟

با احترام به علاقمندان فوتبال و ورزشکاران عزیز بدلیل هزینه‎های غیر قابل کنترل و مواردی که اشاره شد، باید بگویم فوتبال (خنده) با عنوان تاثیرگذاری این رشته ورزشی و مسائل آن باید برای فوتبال ایران فکر اساسی شود.

*: چرا شما این کار را نکردید؟

در آن دوسال با آن همه رویدادهای ورزشی داخلی و جهانی و سال آخر دولت ممکن نبود.

*: اگر به گذشته برگردید، چه کاری را انجام نمی‎دهید؟

در سال‎های آخر دولت این کار سنگین را نخواهم پذیرفت.

*: و اینکه به چه کسی اطمینان نمی‎کردید؟ کفاشیان؟

با افراد کاری ندارم اما با خیلی‎های دیگر هم با احتیاط برخورد می کردم. تجربه نشان می‎دهد که  فقط با اتکای به شعار پهلوانی در ورزش همه را نمی‎توان مدیریت کرد.

*: آقای عباسی! شما بیشتر یک فردی سیاسی هستید یا ورزشی؟

نمی‎شود هر دو تا باشم؟ در وزارت تعاون اقتصادی، در دانشگاه علمی و وزارت ورزش، ورزشی بودم. امروز ورزش برایم مهم است و اصلا از اینکه به ورزش آمدم، پشیمان نیستم. ضمن شریک بودن در بهترین موفقیت‎های ورزشی تاریخ ایران دوستان خوبی برایم پیدا شد.

* به خاطر خشونت دولت ارتباطشان را با من علنی نمی‎کنند

*: هنوز هم با آنها در ارتباط هستید؟

دوستی‎ها دوام آن خوب و شیرین است. بعضا به دیدنمان می‎آیند و گاهی جلساتی برگزار می‎شود که البته از خشونت دولت فعلی در برخورد با آنها سعی می‎کنند ارتباطشان را زیاد علنی نکنند.

*: در حق کسی اجحاف کردید؟

یادم نیست اگر کسی چیزی به شما گفته، بفرمائید تا جبران یا عذرخواهی کنم.


* از جبهه‎ شکل گرفته علیه خود بی‎اطلاع بودم وگرنه تدبیر می‎کردم

*: از برکناری 5 رئیس فدراسیون در یک روز پیشمان نیستید؟

در همین روزها تعداد بسیار زیادی با استفاده از اختیارات مسئولان موجود حتی بعد از برگزاری انتخابات قانونی برکنار می‎شوند. حالا این تعداد زیاد ظرف صد روز یا کمتر. مهم این است که در آن اقدام، منطق عقلایی وجود داشته است. پس فرقی نمی‎کند. در یک هفته یا یک ماه مهم منطق کار است. همانطور که عرض کردم بقیه مسائل بهانه جویی بود. البته آن زمان از روحیه یا جبهه شکل گرفته علیه خودم مطلع نبودم.در آن صورت تدابیری برای عدم سوء استفاده اندیشیده می‎شد.

*: قبول دارید انتخابات را به خوبی مهندس می‎کردید؟

در تمام دنیا از جمله ایران چه در سازمان تربیت بدنی و وزارت ورزش بدلیل پاسخگویی لازم ضمن رعایت اصول انتخابات، سعی می‎شود انتخابات‎ها  مدیریت شود ولی به شکل دموکراتیک. البته اگر خودی‎های بددل بهانه دست افرادی در بیرون ندهند که اساسا با آرمان‎های این نظام میانه‎ای ندارند.

*: دلتان برای ورزش تنگ نشده است؟

در حال حاضر به دلیل فراغت بیشتر از گذشته ورزش می‎کنم. برای دوستان ورزشی‎ام، قهرمانان و مربیان  دلم تنگ شده اما برای وزارت ورزش و ریاست آن اصلا.

*: با این وجود تمایل ندارید مدیریت ورزش کشور را بار دیگر تجربه کنید؟

امثال ما سربازیم. اگر لازم باشد؛ نباید مضایقه داشته باشیم.

*: در خصوص اسامی زیر اولین کلمه‌ای که به ذهنتان می‎رسد، بگوئید:

علی سعیدلو: رئیس تربیت بدنی قبل از من
محمد علی آبادی: حتی الامکان ترجیح می دهم با چنین افرادی رفاقت نکنم.
اسفندیار رحیم مشایی: مورد علاقه احمدی‎نژاد برای کاندیداتوری ریاست جمهوری.
علی کفاشیان: دوومیدانی‎کاری که با شیوه‌های مخصوص سال‎ها بر فوتبال ایران مدیریت کرد.
محمود احمدی‎نژاد: رئیس جمهور دولت نهم و دهم.
محمدرضا رحیمی: ای کاش معاون اول نمی‎شد.
محمد حسن قریب: کاندیدای فدراسیون فوتبال که رای نیاورد
وزارت ورزش: بسیار تاثیرگذار و وزارتخانه مهم.
وزارت تعاون: ساختاری مظلوم در کشور.
گودرزی: اینطور که شنیدم حد ورزش ایران را پایین می‎داند.
حمید سجادی: قهرمانان ورزشی که برای وزارت نتوانست رای اعتماد بگیرد.
کیومرث هاشمی: در رویدادهای ورزشی تاثیری ندارد.
کمیل عباسی: فرزند ارشد من که برای جلوگیری از جوسازی‎ها اگر مجبور می‎شد مرا ملاقات کند باید با نام مستعار وارد وزارت ورزش می‎شد.
محمد عباسی: ولایتمداری و سربازی ناچیز برای نظام و مردم.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار