کد خبر: ۳۲۰۲۱۵
تاریخ انتشار: ۰۹ آبان ۱۳۹۵ - ۰۸:۴۶ 30 October 2016
پاسخ زیبا و تامل برانگیزی داشت استاد قرائتی به مرد متبختر عرب که پرسیده بود شما چقد حافظ قرآن دارید؟ استاد گفته بود: ما حافظ شاید به اندازه شما نداشته باشیم اما محافظ قرآن فراوان داریم. حرف دقیق و پاسخ محکمی است این. در استدال برآن هم هزاران برهان قاطع می شود اقامه کرد که هر شهید ما، هر جانباز ما و هر رزمنده ما می تواند یک دلیل خداپذیر باشد برای اینکه ما "محافظ قرآن" فراوان داریم که علاوه بر این خود ترجمه مجسم و تجسم آیات هم بودند.
 
آیاتی که هزار در هزار بار باید خواند و در هر تلاوت به دریافتی تازه رسید. من خود قرآن که می خوانم، به این فراز از آیه شریفه 32 از سوره مبارکه مائده که می رسم، انگار دستی متوقفم می کند به تامل. دوباره می خوانم و چند باره نیز؛....وَ مَنْ أَحْیاها فَکأَنَّما اَحیا النَّاسَ جمیعاً. وقوف می کنم و می خوانم و در هر خوانش، آن را شرح گروهی می بینم.
 
یک بار طبیب ها را می بینم که همه وجود خود را وقف سلامت مردم می کنند و با نجات هر انسان از مرگ، محیی همه انسان ها می شوند. دگر باره می خوانم و معلمان و عالمان را می بینم که با نجات انسان از ظلمت و بی سوادی و نادانی که نوعی مرگ خوفناک است، باز اجر زنده کنندگان همه انسان ها را می یابند. در خواندنی دوباره، و چند باره پلیس را می بینم، آتش نشان را می بینم و.... و در می یابم که عالم به واقع محضر خداست و ما هرکداممان، هر مسئولیتی که داریم، باید در شمار محییان انسان و انسانیت باشیم اما در تلاوتی دوباره و وقوفی پرتامل به یک نام جاودانه می رسم؛ محمد حسین فهمیده، کسی که به فهمی بلند از نجات انسان رسیده بود و با اهدای جان خود، به تعداد رزمندگانی که از چنگ مرگ آفرین صدامیان نجات داد، به انسان ها زندگی بخشید و بارها بیشتر از این چون او معلم نسلی شد که تا هنوز و همیشه، با شهادت خویش، راه را بر ستمکاران می بندند و زندگی و غرور و هویت یک کشور را و نجابت یک ملت را و باور یک امت را نجات می دهند و روشن است وقتی نجات جان یک انسان، به اندازه نجات همه انسان ها در ساحت ربوبی، ارجمند باشد، نجات هویت یک ملت چه جایگاهی در محضر رب الارباب خواهد داشت.

فهمیده این را فهمید  چنانکه قبل از حماسه بزرگ نیز دوبار تا مرز شهادت رفت و مجروح برگشت و باز خود را به معرکه رساند و در آخرین مرحله نیز نه از سر اجبار یا ندانم کاری و یا انقلاب احساسات بلکه با شناخت کامل و درک درست ماجرا و برای سد کردن راه دشمنی که برای "صدوا عن سبیل الله" آمده بود ، از جان خود گذشت تا جانهای تابناکی را نجات دهد که هرکدام چراغ امنیت آفرین ایران بودند.
 
او خوب می دانست اگر تانک ها عبور می کردند نه فقط رزمندگان ما را قتل و عام می کردند که بر جنازه ها شان هم تانک می تاختند چنانکه اسلاف شان در کربلا بر پیکر امام شهیدمان اسب تاختند.
 
او می دانست اگر از آن معبر می گذشتد تانک ها، دیگر مقابله با آن ها شاید برای آن تعداد  مدافع، ناممکن می شد چنانکه گزارش ماجرا نیز بر این نکته تاکید دارد؛....تانک های عراقي به طرف رزمندگان ایران هجوم آورده ودر صدد محاصره آن‌ها بودند.
 
حسین درحالی که تعدادی نارنجک به کمرش بسته و در دستش گرفته بود به طرف تانک‌ها حرکت می‌کند. تیری به پای او می‌خورد واز ناحیه پا مجروح می‌شود. بدون هیچ دغدغه و تردیدی تصمیم خود را عملی می‌کند واز لا به لای امواج تیر که از هر سو به طرف او می‌آمد، خود را به تانک پیشرو می رساند وآن را منفجر می‌کند و خود نیز تکه تکه می‌شود.
 
افراد دشمن گمان می‌کنند که حمله‌ای از سوی نیروهای ایرانی صورت گرفته‌است، همگی روحیه خود را می‌بازند و با سرعت تانک‌ها را رها کرده و فرار می‌کنند. در نتیجه، حلقه محاصره شکسته می‌شود و نیروهای کمکی ایرانی هم می‌رسند و نیروهای ایرانی موفق می‌شوند که عراقی‌ها را از آن منطقه به عقب برانند...
 
این گزارش، گواه کار بزرگ "بزرگمردی" است که ثابت کرد همیشه شناسنامه ها نیستند که بزرگی آدم ها را نشان می دهند گاه می شود ره صد ساله را یک شبه پیمود و اجر هزار بار "احیا الناس جمیعا" گرفت. باز می خوانم این آیه و تمام تلاوت قران را تقدیم می کنم به محضر شهید فهمیده که مرا به دریافت تازه از این آیه شریفه رساند.شهیدی که "حافظ" کلمات قرآن نبود اما "محافظ " آیات و احکام قرآن بود و به چراغی برای زندگی قرآنی هم تبدیل شد....
 
غلامرضا بنی اسدی / تابناک رضوی 
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار