دقیقا کدوم گوری هستی؟
باید بترسیم از گورهای طبقاتی! هشدار جدی نویسنده این طنز است که خواندنش خالی از لطف نیست.
کد خبر: ۳۵۱۴۰۴
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۵ - ۰۷:۰۹ 30 December 2016
 
با یاری خدا و تلاش مسئولان مشکل گورخواب‌ها در عرض بیست‌و‌چهار ساعت حل شد و شیوه حل مشکل هم بسیار زیبا بود.
ابتدا مسئول بالارتبه شهرستان دستور ویژه‌ای را به‌طور کلی صادر کردند. استاندار به فرماندار دستور ویژه‌ای صادر کرد تا مشکل را حل کند. فرماندار به شهردار دستور ویژه‌ای داد تا مشکل را حل کند. شهرداری به بهزیستی دستور ویژه‌ای صادر کرد تا قضیه را حل کند. بهزیستی به کلانتری دستور ویژه‌ای صادر کرد تا مشکل را حل کند. کلانتری به مسئولان قبرستان دستور ویژه‌ای صادر کرد تا مشکل را حل کند. مسئولان قبرستان به نگهبان قبرستان دستور ویژه‌ای صادر کردند تا مشکل را حل کند. نگهبان قبرستان هم به خود گورخواب‌ها دستور ویژه‌ای صادر کرد تا مشکل را حل کنند. گورخواب‌ها خواستند به پایین‌دستی‌شان دستور ویژه‌ای صادر کنند تا مشکل را حل کند که دیدند از مرده کاری برنمی‌آید.
 
پس گفتند: مشکل که خود ماییم، دقیقا چی را حل کنیم؟ پس تصمیم گرفتند سان روف (همان پلاستیک روی گور) را بکشند و بخوابند. صبح که شد عده‌ای آمدند و به‌طور ویژه‌ای مشکل را حل کردند و قبرستان عاری از هرگونه موجود زنده شد.
 
این حادثه قربانیان زیادی داشت که اکثر آنها جزو مسئولان بودند
در همین راستا، در بعضی سازمان‌ها و ادارات دیده شده که مردم آب‌قند به دست ضمن دلداری به مسئولان شانه‌های این بزرگواران را مالش می‌دهند که صحنه دلخراشی را رقم می‌زد. البته شیوه رسیدگی به جمع‌آوری و ساماندهی این معتادان به قول مسئولان – متجاهر- زیاد جای بحث نیست. مسأله اصلی خود معضل اعتیاد است!
 
الان که این را می‌گویم دو نفر کنارم هستند که دارند چپ‌چپ نگاهم می‌کنند و می‌گویند: ببین می‌تونی یه‌کاری کنی همین علف هم دیگه گیرمون نیاد، عقب‌مونده واپسگرا! درواقع مشکل از جایی شروع شد که خرید مواد از خرید کارت شارژ ایرانسل راحت‌تر شد. جوان‌ها دیدند کار نیست، کارگرها دیدند بار نیست، گفتند پس اعتیاد هم دیگه عار نیست.
 
روزها همه کارمند و هنرمند و پزشک، شب‌ها مهندس مواد. قوت غالب هم چای و نبات. مشکل از جایی شروع شد که دیگر نه چیزی برای از دست دادن داشتیم نه چیزی برای به دست آوردن.
 
مشکل از جایی شروع شد که ما چشم باز کردیم و دیدیم دیگر آن آدم سابق نیستیم. دیدیم فقط پول را می‌شناسیم. رحم و مروت و شفقت و نوعدوستی می‌آمدند و هی آشنایی می‌دادند و ما می‌گفتیم متاسفانه بجا نمی‌آوریم.
 
کمی که اصرار می‌کردند می‌گفتیم اگر بیشتر مزاحم شوید، زنگ می‌زنیم به پلیس و آنها مثل آن بیچاره گیر افتاده ته کوچه می‌دانستند بی‌خودی داد می‌زنند، اگر کسی هم بیاید به کمک ما می‌آید نه آنها! این‌گونه است که می‌گویم همه ما گورکنیم. حالا یک نفر امکاناتش را دارد و آن‌قدر می‌کند تا می‌رسد به نفت، یکی ندارد و دو متر می‌کند تا شب را در آن سر کند. با این حال باید بترسیم از فاصله گورهای طبقاتی، باید بترسیم از روزی که «کدام گوری هستی؟» از یک سوال توهین‌آمیز به پرسیدن آدرس تبدیل شود. از اعتیاد و فقر باید بترسیم و فکری کنیم.
 
 آیدین سیارسریع / طنزنویس شهروند
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار