اگرچه پوشيدن لباس هاي شيک و زيبا و استفاده از لوازم آرايشي گران قيمت همواره برايم يک رويا بود و دوست داشتم روزي شرايط مالي همسرم در حدي باشد که من هم بتوانم به آرزوهاي پوشالي ام برسم، اما به توصيه مادرم تلاش مي کردم تا در زندگي ام زني قانع و صرفه جو باشم و حسرت داشته هاي ديگران را نخورم، ولي خيلي زود پس از آشنايي با «مليحه» همه چيز را فراموش کردم، به طوري که براي رسيدن به آرزوهاي دوران نوجواني ام، به اخاذي از مردان پرداختم و ...
کد خبر: ۴۱۵۱۲۲
تاریخ انتشار: ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۳ 29 April 2017
تابناک رضوی به نقل از خراسان: زن 27ساله در حالي که با سر و صورتي زخمي وارد کلانتري شده بود و عنوان مي کرد از زن همسايه شکايت دارم، چراکه او مرا فريب داد و به سوي ارتباطات نامتعارف در شبکه هاي اجتماعي کشاند، به کارشناس اجتماعي کلانتري طبرسي جنوبي مشهد گفت: در خانواده اي بزرگ شدم که از نظر اقتصادي در سطح پايين جامعه قرار داشتيم، به همين خاطر تا کلاس سوم راهنمايي بيشتر درس نخواندم و همانند هفت خواهر و برادر ديگرم ترک تحصيل کردم تا به امور خانه داري بپردازم.وقتي به سن نوجواني رسيدم، آرزو داشتم مانند دختران ساکن در بالاي شهر لباس هاي آن چناني بپوشم و يک عينک دودي بالاي سرم بگذارم تا به اين وسيله توجه ديگران را به خودم جلب کنم. اما مادرم همواره مرا نصيحت مي کرد که زيبايي يک دختر به ظاهر او نيست بلکه به وقار، قناعت و ايمانش بستگي دارد.

آن روزها سعي مي کردم حرف هاي مادرم را آويزه گوشم کنم تا اين که در سن 20سالگي با «محمد» ازدواج کردم. ازدواج ما به صورت سنتي شکل گرفت و از اين که با جواني زحمتکش و مومن ازدواج کرده بودم، بسيار خوشحال بودم،ولي همچنان از نظر مالي در مضيقه بوديم. من و محمد زندگي مشترکمان را در منزل مادرشوهرم آغاز کرديم و روزهاي خوشي را مي گذرانديم تا اين که بعد از به دنيا آمدن دخترم، تصميم گرفتيم زندگي مستقلي داشته باشيم، به همين خاطر محمد آپارتمان کوچکي را در منطقه طلاب مشهد اجاره کرد و زندگي جديدي را در کنار دخترمان شروع کرديم، اما من به آپارتمان نشيني عادت نداشتم و احساس تنهايي مي کردم، اين بود که تصميم گرفتم با همسايه ها ارتباط برقرار کنم.

چند روز بعد با زني که به همراه دختر 8ساله اش در طبقه بالاتر از منزل ما سکونت داشت، آشنا شدم، طولي نکشيد که ديگر همه اوقاتم را با «مليحه» مي گذراندم. آن قدر با او که رفتاري صميمانه داشت، دوست شده بودم که زندگي خودم از يادم رفته بود. او لباس هاي شيکي مي پوشيد و پول زيادي را براي آرايش خودش خرج مي کرد. کم کم به تقليد از رفتارهاي او پرداختم و متوجه شدم که «مليحه» پس از گرفتن طلاق و مهريه اش از يک مرد پولدار، به عقد موقت مرد ثروتمند ديگري در آمده است و آن مرد هزينه هاي او را تأمين مي کند.

مدتي بعد به پيشنهاد مليحه وارد شبکه هاي اجتماعي شدم و به ارتباطات تلفني و پيامکي با مردان غريبه پرداختم. ديگر غرق در دوستي هاي فضاي مجازي شده بودم و از اين طريق از مردان هوسران اخاذي مي کردم، تا اين که همسرم متوجه ماجرا شد و به همراه برادرانم مرا مورد ضرب و جرح قرار دادند، حالا هم از کارهايم پشيمانم و ...
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار