به بهانه سالروز درگذشت دکتر شریعتی
دکتر شریعتی دنبال این بود که از مذهب تخدیری و تسکین دهنده که مارکس می گفت: مذهب افیون توده ها است، یک مذهب مترقی و آگاهی بخش و پویا بسازد.
کد خبر: ۴۴۴۰۴۴
تاریخ انتشار: ۲۹ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۶ 19 June 2017
آنچه که در زیر آورده شده است یادداشت ارسالی مخاطبان تابناک کهگیلویه و بویراحمد است و این سایت محتوای آن را تایید یا تکذیب نمی کند. شما هم می توانید نظر خود را در تایید یا تکذیب این مطلب بیان کنید.
 
29خرداد و سالگرد درگذشت دکتر شریعتی
عرفان، برابری، آزادی
سیدمهدی اسعدی خوب/ دانشجوی دکتری توسعه
ماه خرداد، ماهی است که قیام خونین 15 خرداد تا روز رحلت امام خمینی، شهادت دکتر مصطفی چمران و پرواز دکتر شریعتی را در کارنامه درس تاریخ خود و هجرت مسافران ابدی یدک می¬کشد. روز 29 خرداد یکی از روزهای تلخ در تاریخ معاصر ما و درگذشت برجسته¬ترین چهره روشنفکری دینی قبل از انقلاب می¬باشد. روز مرگ و سفر به مقصد ابدی مردی است که نی‏ای بود بر لبان دردمندان نظام استعمار و امپریالیسم جهانی، فریادی بود بر پیکره استبداد شاه و بانگی بود بر خفتگان مذهبی‏های مقدس مآب، سلاح علمی بود مقابل مکتب¬های مادی الحادی، عصای کسانی بود که زیر چرخ غول پیکر استعمار و استحمار و استثمار کمر خم کردند و شمعی بود بر تاریک‏خانه تاریخ سرزمین ما و به تعبیر هنرمندانه دکتر چمران: تو ‌ای شمع زیبای من! چه خوب سوختی و چه زیبا نور تاباندی، و چه ‏باشکوه، هستی خود را در قربانگاه عشق، فدای حق کردی...
اینکه چرا بعد از گذشت 40 سال از درگذشت دکتر شریعتی (29 خرداد 1356 ساوت‏همتون انگلستان) باز باید قلم زد به دو دلیل می¬باشد اول؛ به تعبیر مقام معظم رهبری که فرمودند: "به نظر من شریعتی برخلاف آنچه که همگان تصور می کنند، یک چهره همچنان مظلوم است" ‏ که هم طرفداران و هم مخالفانش ‏نوعی همدستی با هم کرده اند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی به اوست(گفت و گوی مجله سروش با مقام معظم رهبری، شماره 102 ، خرداد 1360 ). ‏دوم؛ اینکه جامعه و نسل ما و عصر ما همچنان محتاج سیر در آرا و افکار دکتر شریعتی می¬باشد. نام‌ دكتر شريعتي همچنان‌ زنده‌ است‌ و همه‌ي‌ علايم‌ و قراين‌ هم‌ بر اين‌ امرگواهي‌ مي‏دهند.
باری، دکتر علی شریعتی را باید ادامه دهنده راه احیاء و بازسازی فکر دینی اسلامی سیدجمال و اقبال لاهوری دانست. بدون شک یکی از مهمترین چهره های قرن اخیر ایران که تأثیر ‏بسزایی بر جامعه فکری و روشنفکری دینی ‏ایران داشته و به ‏عقیده مخالفان و موافقان یکی از چهره های بارز روشنفکری ‏اسلامی در طی صد سال گذشته، ‏دکتر علی ‏شریعتی است. ‏روشنفکران اسلامی ذکر شده اعتقاد داشتند که اسلام و مسلمانان دچار نوعی جمود، سکون و بی تحرکی و مسخ شده اند و آنچه از دیانت باقی مانده است یک قشر مرده بوده و روح اسلام مرده است. دکتر شریعتی اعتقاد داشتند روشنفکر مسلمان باید بر فرهنگ و روح و شخصیت جامعه اش تکیه کند و از این پایگاه هم نهضت خویش را آغاز کند. "اگر من بتوانم این منبع سرشار و عظیم فرهنگی را استخراج کنم و به این مکتب و مردم شور و حرکت بدهم رسالت خود را انجام داده ام. روشنفکر جز این رسالتی ندارد که براساس فرهنگ و شخصیت معنوی و ملی یک جامعه بدان آگاهی دهد. رهبری سیاسی کار خود مردم است".


رسالت دکتر شریعتی
در عصری که علم در شیپور دمیده بود و دین به گوشه ¬‏ای خزیده بود و مکاتب مادی ماتریالیستی و الحادی سر برآوردند و گفتند که دین مربوط به دوره طفولیت و جاهلیت است و عقل و علم برای سعادت بشر کافی است از طرفی مارکسیسم با شعار عدالت و برابری توانسته بود اغلب روشنفکران انقلابی جهان و جوانان آرمان‏گرا و محروم را به خود جذب کند و مکاتب مادی مغرب زمین مانند اومانیسم (انسان گرایی) انسان را محوریت قرار داد و به جای خدا نشاند و اگزیستانسیالیسم (اصالت وجود) هم آزادی و اختیار را برای بشریت به ارمغان آوردند و با توسل به علم جدید شعار رهایی از بند دین و مذهب و کلیسا سر دادند، چراغ علم را روشن و چراغ دین را خاموش نمودند و همه چیز را به قربان گاه علم بردند و البته اولین قربانی هم خود انسان بوده است. شعار انسان گرایی و آزادی سر دادند و انسان را محوریت و به بیان دیگر، علم را جایگزین دین کردند و انسان را به جای خدا نشاندند. در چنین شرایطی بود که دکتر شریعتی سعی کرد با توسل به مکتب شیعه و اسلام حقیقی، مفاهیم جدید را بازسازی و حتی تولید نماید و یک جهان بینی علمی را برپایه دین و معنویت بنا نهد.... عمر خویش را صرف معرفی کردن اندیشه دینی بعنوان یک مکتب نیرومند و سرفراز کرد و به دنبال طرح یک اسلام نیرومند و پویا در قالب زمان جدید و عصر خویش بود. بنابراین ایشان تشخیص نیکویی دادند که اگر قرار است تغییری در این کشور حاصل گردد باید از مذهب شروع شود چون قوی¬ترین عنصر فرهنگی و اجتماعی در کشور همان دین بود. ایشان عناصر پوسیده و فراموش شده دین را از حالت سکون درآورد و مایه حرکت و انقلاب قرار داد. به تعبیر دکتر سروش، شریعتی دنبال این بود که با دین دنیایی آباد بسازد و رنگ جهل، خرافات و عقب ماندگی را از چهره دین بزداید. او همچون مصلحان دینی (سیدجمال و اقبال) سر انحطاط جامعه مسلمین را در انحطاط فکر دینی می دانست.‏
دکتر شریعتی سعی داشت با عزت بخشیدن به درک دینی، به دین ¬داران عزت بخشد. به هر حال می ‏دانید که استاد مطهری را معلم انقلاب اسلامی و دکتر شریعتی را معلم اسلام انقلابی یاد می کردند. یعنی طرز تفکر و تلقی ایشان یک اسلام پویا، محرک، زنده و انقلابی بود...
دکتر شریعتی دنبال این بود که از مذهب تخدیری و تسکین دهنده که مارکس می¬گفت: مذهب افیون توده¬ها است، یک مذهب مترقی و آگاهی بخش و پویا بسازد، بنابراین دست به تصفیه و پیراستن مذهب زد و به قول خودش، دینی که قبل از مرگ به درد نمی¬خورد، بعد از مرگ هم هیچ سودی نخواهد بخشید.

عرفان، برابری، آزادی
در چنین شرایطی که مارکس دم از عدالت اجتماعی و حاکمیت تود‏ه¬ها و طبقه پرولتاریا (کارگر) و اشتراک منابع و ابزار تولید می ¬زد و مکتب¬های اومانیسم و اگزیستانسیالیسم به انسان و اختیار و آزادی ارزش و اهمیت می¬دادند، سخن از دین نزد جوانان چندان جذابیت نداشت. دکتر شریعتی اعتقاد داشتند که هر مکتبی که یکی از ابعاد سه گانه عرفان، برابری و آزادی را نداشته باشد، ناقص است و البته فریبی بیش نیست و نمی تواند موجب رهایی و کمال انسان گردد. بنابراين كاملترين انسان يا مكتب كه ميخواهد انسان را به فلاح ببرد، انسان و مكتبي است كه اين ابعاد اساسي را در خود داشته باشد.
"ديدم كه همان نظام سوسياليستي و کمونیسم که دنبال رفع تضاد بود و ميخواست انسانها را آزاد كند، پس از به وجود آمدن، همه را بردة يك رهبر كرد و به صورت فردپرستي و حزب پرستي و بعد به صورت دولت پرستي درآمد. سوسیالیسم همه مدیرت و تصمیم را از ما گرفته و به دولت داده و سرنوشت و مصرف مرا تعیین می کند.
بشر امروز خالی از معنویت و عرفان شد و نظام بورژوازی و سرمایه داری انسان را به مشتری و فروشنده و دلال تبدیل و هنرش مصرف گرایی و پیشرفت است. در پای این پیشرفت همه ارزشها قربانی شدند. انسان، عرفان واقعی و آزادی واقعی را از دست داد و آزادی لیبرال که آزادی سرمایه داری است را بر جای آزادی واقعی خویش نشاند. در پرستش و عرفان واقعی تیکه بر زهد کردیم. در آزادی تکیه بر سرمایه داری و در عدالت متکی بر مارکسیسم شدیم. در کمونیسم گرفتار دیکتاتور دولت پرستی میشیم.
"جوان ما، سوسياليست كه ميشود، ديگر آن احساس عرفاني و حالت معنويش، نابود ميشود. عارف مسلك كه ميشود، ديگر به قدري در برابر مسائل اجتماعي، بيغيرت ميشود كه اصلاً همان عرفانش نيز، نفرت انگيز ميشود. وقتي از هر دو دست بر ميدارد، و به آن من وجودي انسان، و آزادي اگزيستانسياليستي ميرسد، تبديل به هيپي و اگزيستانسياليست فرنگي و كافه نشين، و پوچگراي منفي ميشود".
اگر اين احساس عرفاني از آدم گرفته شود، بلافاصله انسان به صورت يك حيوان كاملتر و هشيارتر و قويتر و مسلط‏تر بر طبيعت و بر احتياجاتش در مي آيد، در صورتي كه انسان بيشتر از اين است. احساس عرفاني است كه انسان را فضيلت و كرامت ميدهد و به ميزاني كه انسان متكاملتر باشد اين نياز و عطش در وي شديدتر است.
دکتر شریعتی بر این عقیده بود که مکتب مارکسیسم در واقع آزادی، اختیار و انتخاب را از انسان سلب می کند و از طرفی هم مکاتب ماتریالیستی فاقد بعد عرفان و معنویت هستند و همین موجب از خودبیگانگی و بردگی انسان در پای نظام سرمایه داری می‏گردد و انسان را به شکل برده مصرف‏گرا در میاورد.
در اينجا از سه بعد سخن گفتم : "خدا،" برابری" و " آزادی". همان كه در اروپا به نام"پاسكال"، "ماركس" و "سارتر" وجود دارد و در تاريخ ما به نام "حلاج" يا "مولوي""مزدك" و "بودا" وجود دارد، و در شيعه همة اين حرفها به نام "علي" وجود دارد.
دکتر شریعتی معتقد بود آنچه نسل ما در سایر مکاتب به جستجوی آن است یعنی همان عدالت، برابری و آزادی، در مکتب اسلام و دل دل شیعه و سیمای حضرت محمد (ص) و در خود خانه مولا علی (ع) وجود دارد، ولی مسلمانان چند قرن است دچار تحجر، خرافه، سکون و اسیر یک مذهب تخدیری شده‏اند.
بنابراین دکتر شریعتی سعی کرد عنصرهایی از دین را انتخاب نماید که جوابگوی نیاز نسل حاضر و زمان و مکان باشد و بتواند این پیوند سنت و تجدد را هم حفظ کند. ایشان حضرت علی را مظهر عدالت، امام حسین را مظهر آزادی، ابوذر را مظهر فریاد توده¬ها و فقرا بر سر نظام امپریالیسم و نظام سرمایه¬داری می¬دانست و حضرت فاطمه را الگویی برای نجات زنان جامعه اسلامی از بی¬هویتی و مصرف¬گرایی و تجمل¬گرایی و تبدیل به بازار مصرف کالاهای غربی می¬دانست.
"روشنفکر اسلامی به همان اندازه که آزادیخواه باشد و ضد استعمار و استبداد و تبعضض باشد به مولا علی نیاز دارد.
برای بازگشت به خویش به مکتب علی، برای مقابله با دشمن به وحدت علی، برای نجات توده¬ها به عدالت علی نیاز داریم".
در پایان هم مرثیه و دست نوشته ای از شهید چمران بر مزار مرحوم دکتر شریعتی آمده است.
ای علی! همیشه فکر می‌کردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه میخوانم ! ای علی! من آمده‌ام که بر حال زار خود گریه کنم، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و لابه ما احتیاج داشته باشی!…خوش داشتم که وجود غم‌آلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهایی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی. می‌خواستم که غم‌های دلم را بر تو بگشایم و تو «اکسیر صفت» غم‌های کثیفم را به زیبایی مبدّل کنی و سوزوگداز دلم را تسکین بخشی.
ای علی! تو در دنیای معاصر، با شیطان‌ها و طاغوت‌ها به جنگ پرداختی، با زر و زور و تزویر درافتادی؛ با تکفیر روحانی‌نمایان، با دشمنی غرب‌زدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبه‌رو شدی، همه آنها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه حق و ایمان و روح، بر آنها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برّندگی شهادت، به مبارزه خداوندان «زر و زور و تزویر» برخاستی و همه را به زانو در آوردی. یکی از مارکسیست‌های انقلابی‌نما در جمع دوستانش در اروپا می‌گفت: «دکتر علی شریعتی، انقلاب کمونیستی ایران را هفتاد سال به تأخیر انداخت» و من می‌گویم که: «دکتر علی شریعتی، سیر تکاملی مبارزه در راه حقّ و عدالت را هفتاد سال به جلو برد»... .
دکتر علی شریعتی بعد از تعطیلی حسینه ارشاد در سال 1351 6 ماه زندگی مخفیانه داشت و در سال 1352 توسط ساواک دستگیر و به مدت 18 ماه در سلول انفرادی در زندان بوده است و بعد از آزادی از زندان تحت مراقبت شدید ساواک بود که سرانجام در ادیبهشت 56 مجبور شد به اروپا هجرت نماید. شد پروژه مبارزه، روشنفکری و آگاهی بخشی خود را با همکاری افرادی مانند امام موسی صدر و دکتر چمران و انجمن های اسلامی ادامه دهد که متأسفانه در روز 29 خرداد 1356 در ساوت همتون انگلیس بر اثر سکته قلبه درگذشت و در سوریه کنار حرم مطهر حضرت زینب به امامت امام موسی صدر، آرام یافت. روحش شاد و راهش ادامه باد.............

نکته: 1. مطالب داخل گیومه (") نقل قول مستقیم از خود دکتر شریعتی می باشند.
2. باتوجه به حجم و تنوع مطالب، سخنرانی و نظریات دکتر شریعتی، تشریح و توضیح نظریات ایشان در یک نوشتار نمی گنجد و برای مطالعه آثار ایشان می توان باتوجه به دسته بندی که خود ایشان انجام داد مراجعه کرد. اسلامیات، اجتماعیات و کویریات

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار