کد خبر: ۵۴۳۹۶۸
تاریخ انتشار: ۰۵ دی ۱۳۹۶ - ۱۸:۳۸ 26 December 2017

تابناک کهگیلویه و بویراحمد ، خورشید سوم اردیبهشت سال ۱۳۷۳ گاماس گاماس بالا می آمد و سیطره خود را بر جهان مستولی می کرد و می رفت تا نوید بخش شروع فصل شکفتن گل های عاطفه و احساس و اغاز یک شادی سنتی از رسمی دیرین و کهن باشد که خود آغازی شد بر شروع مردن عاطفه ها . دیگر خزان عافه ها بود که برای خود حکومتی دست و پا کرده بود و رنگ رو مرگ خود را بر دل های همه اهل ایل و طایفه مسلط می کرد . خزانی که از یک نزاع خانوادگی شروع شد و به راستی کل طایفه و شاید طوایف همجوار را و به نوعی بخش اعظمی از ایل بزرگ باوی را تحت تاثیر خود قرار می داد .
پرواز ناباورانه سه عزیزی که یادشان تا همیشه جاودان و مانا خواهد ماند و” من بیچاره دانستم : که در سوگ سرود شیهه سرخن غریو خالی از احساس و شرم بوق ماشین به جای بر نشستن بر فراز زین زر اندود ییلاقی ترافیک غلیظ خشم و نفرت را تماشا می کنم حتما( با پوزش از سراینده این ابیات انتهای شعر کمی دستکاری شده است ).
اسب سرکش غرور چهر نعل می تازید و تنها این احساسات و عواطف پاک قبیله ای و عشیره ای بود که پایمال و لگد کوب ندانم کاری ها می شد و صدای نی لبک چوپان ها و آواز کبک دری را در هاله ای از غبار غم و اندوه فرو می برد . نازنگون دیگر جای ناز گونه های شکفته و غرق در شادی و سرور عروس و داماد های ایل نبود ، صدای شیهه اسبان صاحب سوار که با صدای خود کدبانوی خانه را برای پیشواز دست به سینه آماده پذیرایی از مهمانی خوانده یا ناخوانده می کرد دیگر گوش ها را نوازش نمی داد . ناله برنو دیگر زینت بخش ورود داماد به حجله عیش و شادی نبود و تنها زمهریر زمستان بود که در غروب و مرگ عاطفه ها بساط نامهربانی های خویش را پهن می کرد و در فراخنای آسمان خالی از احساس و بی بارش سال های اخیر محلی برای اختلاط نشست های فامیلی باز نمی کرد .
ربع قرن سکوت و نگرانی ،تشویش و اظطراب ، کدورت و و ناراحتی در سایه بی مهری های عده ای که خواسته یا ناخواسته به جای حرکت در مسیر آرامش چون هیزمی بر آتش خشم و غضب خانواده های محترم مرادی و و اهالی روستای نازنگون و بلکه کل طایفه می شدند . و اکنون پس از بیست و پنج سال ناراحتی و کدورت با پادرمیانی سردار شرمت اله مظاهری و دکتر محمد علی مرادی و البته همراهی و نظر خیر حجه الاسلام حاج آقا عبودی امام جمعه محترم شهرستان باشت ، سرهنگ رضازاده فرمانده سپاه ناحیه باشت ، سرهنگ گرامی و جناب آقای منصور کمایی از بزرگان ایل باوی و جمعی از آشنایان و دوستان دلسوز و صد البته نظر مساعد اقای محمد رضا مرادی و برادران و فامیل های وابسته و جناب قاسم مرادی و برادران و عموها زیر یک سقف و بر روی یک فرش کنار هم نشستند تا بار دیگر متذکر شوند که گرچه : ” دردم از یار است درمان نیز هم . ”
گرد هم نشستند تا به همه ایل باوی و سایر همشهریان خود بگویند که کارهای برگ تنها از انسان های بزرگ بر می آید .
گذشت و فداکاری خانواده های مرادی از هر دو گروه در عصر آهن و دود و سنگینی قلب هایی که در زیر چرخ ناملایمات تنها عاطفه ها را قربانی خود می بینند نشان از همت بزرگ و سترگ آن ها دارد . تا همگان بدانند که جوانمردی هنوز زنده است و می توانند پوریاهای ولی را در همین نزدیکی محل سکونت خود پیدا کنند . فقط باید چشم ها را شست و جور دیگر دید .
جوانمردی و گذشت به معنی واقعی کلمه معنا شده است . آن جا که بغض فرو خورده دکتر محمد علی مرادی بعد از سالها می شکند و راوی داستان غم انگیز گذشته و بیان هر آن چه که نمی توان گفت می شود و یا جایی که جناب وحید ارشادی فرهنگی فرهیخته آشفته بازار ربع قرن گذشته را به میدان مسابقه ای تشبیه می کند و خود را بازنده و شکست خورده آن می داند و از صمیم قلب از عموزاده های خود به خاطر حضور در این جلسه آشتی کنان که اولی در منزل آقای محمد رضا مرادی و دومی در منزل آقای قاسم مرادی به نمایندگی از کل فامیل تشکیل شده بود تقدیر و تشکر می کند .
اما آن چه به این عزیزان می توان گفت این که بعد از آن حوادث ناگوار حضور در این مجالس و این که گذشت ها راهنمای راه آینده فامیل خواهد بود باید به خود ببالید و برای شرکت در این همایش زیبا به خود نمره قبولی بدهید . همایشی که در سایه صلح دوستی و نوع دوستی بزرگانی همچون سرهنگ مظاهری و دکتر مرادی که از افتخارات طایفه برگ نارگ موسی هستند و به دور از غوغا سالاری و تکبر و با تکیه بر واسطه های خودی خورشید غرور را تا غروب ابدی اش همراهی کردید و سرمشقی شدید برای همه آنهایی تعفن انتقام را التیام بخش آلام خود می دانند .
آری ما به خود می بالیم و به همگان هم می گوییم که جوانان طایفه ما اگر گاهی اوقات بنا به نیاز و ضرورت و یا گاهی به علت ندانم کاری و نادنی بعضی از جوانان خود زهری دارند ، اما حکیمان و عقلای این قوم پادزهری به مراتب قوی تر از زهرشان هم دارند و تنها نوشداروی پس از مرگ سهراب نیستند و می توانند کارهای بزرگی انجام دهند که سایرین از انجام آن عاجزند . در پایان بر خود فرض می دانم که به عنوان فرمانبر ایل و طایفه ام از همه کسانی که در ادوار گذشته تا کنون بانی و باعث این امر خیر و یا شرکت در هر امر خیر دیگری باشند صمیمانه تقدیر و تشکر نموده تا انشاالله فرزندان و آیندگان ما از تصمیمات ما شرمنده نباشند .
به امید داشتن دنیایی عاری خشونت و توام با آرامش و اسایش برای همه شما عزیزان

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار