پیشینیان ما روزی را برای ما به یادگار گذاشته اند که با روزشماری معین و دقیق، در مناسب ترین زمان از حرکت انتقالی سیاره خاکی به دور
خورشید، آغاز سال جدید را برای ما نوید می دهد . دیگر، در آن از زمختی زمستان خبری نیست و
آن همه ناز و تنعم که خزان می فرمود/ عاقبت در قدم باد بهار آخر شد.
با تمام بی مهری هایی که وجود برخی از ما را در برگرفت ، خاک آلودگی بر سر و روی برخی دیگر پاشید و خیلی چیزها را فدای سیاست کرد ، زمستان را پشت سر می نهیم .
از سختی خفه کننده ای که برای همدیگر ایجاد کردیم و هرچه بر اسفندش نزدیک گشتیم بر شدت آن افزودیم ، کتابی قطور می توان نوشت . بهتر از آن می توانستیم عمل کنیم و رقابتها را به رفاقت تبدیل کنیم و طوری عمل کنیم که باغ گفتگویمان گلهای صد رنگ آوَرَد به جای آنکه همسایه ، در جنگ آوَرَد.
می توانستیم کارهایی بکنیم که بی جهت و مدرکی برخی همنوعان خود را گرفتار درد و رنجی بی دلیل و مدرک نسازیم و تر و خشک را به هم نسوزانیم . اما ساختیم و سوزاندیم و بجای مهندسی مثبت ، طراز منفی در پیش گرفتیم . به جای موازنه مثبت ، توازن عدم پیشه کردیم . طربسرای محبت که طاق ابروی مردم مهندس آن بود به گونه ای دیگر می توانست معمور شود.
طوری در بدگویی و گزارشهای کذب کوشیدیم که بیگانه بر آن قادر نبود.اما ،تو پنداری که بدگو رفت و جان برد ؟! حسابش با کرام الکاتبین است.
گویی همگی همقسم گشته بودیم که به هر ابزاری به جنگ با نخبگان بر خیزیم. از هر سمت و جناحی که حذف میشد غریو شادی سر میدادیم .
پشت سر می نهیم ، آن آلام را و به رسم دیرینه خود، با هزاران امید و آرزو به استقبال بهاری میرویم که سرشار از زیبایی و سرزندگی است . به استقبال شادی بهاری و نوروزی می رویم.
به همان اندازه که یک حزن معنوی، جایگاه والایی درون انسان های متعالی دارد، یک شادی معنوی هم می تواند همان جایگاه را از آن خود کند، لیکن زمانی این شادی واقعی می شود که از عمق جان برخیزد و با همگان و همنوعان قسمت شود.
طبیعتی که برای ما سخاوتمندانه ، چهره می آراید و شادی بهاری خود را با ما قسمت می کند،درس بزرگی به ما میدهد که ما نیز چنین کنیم ، به روی همدیگر بخندیم و در گشت وگذار خود دیگران را همراه خود سازیم .
بنابر این به گشت و گذاری که در طبیعت می روی بی من، مرو .
خوش خرامان می روی، ای جان من بی من مرو
ای حیات دوستان، در بوستان بی من مرو
ای فلک، بی من مگرد و ای قمر بی من متاب
ای زمین بی من مروی و ای زمان، بی من مرو
دیگرانت عشق می خوانند و من سلطان عشق
ای تو، بالاتر ز وهمِ این و آن، بی من مرو
شادی واقعی همین است.
همین که نگاه دوستانه و همراهانه، جایگزین نگاه کم بینانه و متبخترانه به آدمیان شود که به تعبیر قرآن:
عِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا
بندگان خدای رحمان کسانی هستند که روی زمین به فروتنی راه میروند و...
با این امید که در نوروز امسال، جانهایمان هم به مانند جامه هایمان، نو شود، بهتر است، نارسایی ها را به گذشته بسپاریم. بی آن که لازم باشد مرتباً از آن سخن بگوییم.
بسیاری از آنها مسائل و مواردی هستند که دیگر، کاملاً به گذشته تعلق دارند و به تعبیر سعدی «تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دار» آن سپری شده است.
این ادبیات و رفتار اگر برای ضرورتی مد نظر برخی گشته بود آن هم، دراسفند سالی که سپری کرده ایم، محقق شد.
دیگر، نه لازم است همیشه از آن دم زنیم و نه شایسته است،با یاد آوری آن، مرتبا دل همدیگر را بیازاریم.آشکار است که سبوهایی شکسته است اما سر خم می سلامت ، شکند اگر سبویی .
ایام بکام و نوروزتان مبارک
مالک رضایی