در نتیجه
عرصههایی که یک قبیله میتواند قدرت خود را عملی کند، در انتخابات شکل
میگیرد و افراد قویتر و متمتعتر که عمدتاً مسنتر هم هستند، به نمایندگی
از قبایل در تعاملات شرکت کرده و گروههای محلی خود را در فرصتهای قدرت
مشارکت میدهند. این ظرفیتهای درون گروهی، فرصتی هستند برای این که افراد
برای حضور در مناصب اجتماعی و سیاسی از سیستمهای فکری آنان استفاده کنند.
چه بسا الگوهایی از این افراد هم در درون شبکههای رسمی جامعه وجود دارند و
همین تولید یک کمپلکس یا ترکیب پیچیده در درون بافت اجتماعی شهر ما که به
ظاهر مدنی مینماید، نموده است.
حال دیده میشود که دو سه دورهای
است که همین الگو، بیش از آن که محلی و معطوف به قبایل اطراف اردبیل باشد،
به صورت هویتی شهرستانی در بافت استانی و مدیریت سیاسی آن در آمده است.
قبیلهگرایی جدید، به ظرفیتهای هویتی شهرستانها شکل داده که میتوانستند
به صورت مدنی و صنفی هم خود را نشان دهند. انتخابات مدرن، انتخاباتی است که
طبقات متوسط و طبقات پایین از طریق نمایندگی مشاغل و باشگاه های صنفی در
آن تأثیر گذارند. اما در منطقه ما، به جای این که صنفها و تخصصها که
تولید به آن ها نظم و نسق میدهد، چون تولیدی وجود ندارد، بافتهای
قبیلهای به شکلگیری هویتهای محلی کمک میکند.
قبایلی که با
سنتهای دیرین با هم اتحاد دارند از طریق افراد ذینفوذی که به لحاظ سنتی و
تاریخی در این بافت ها نفوذ دارند، متحد شده و رفته رفته به شکل دادن
هویتهای محلی انجامیدهاند. البته در این هویتها هم رگههای دوگانهای
شاید وجود داشته باشد که نیاز به تعمق بیشتری است. اما حال حاضر گویای آن
است که قدرتهای سیاسی بیش از آن که از تولید و صنعت فرصت بگیرند، از
مناسبات قبیله- شهری شکل میگیرند که سالها در انتخابات اردبیل اثرگذار
بودهاند. از عجایب روزگار این بوده که مناسبات قبیله-شهری شهرستانهای
استان اثرگذارتر از مرکز استان بوده و بر وزن سیاسی آن چربیده است. چراکه
مرکز استان هم به صورت اقامت قبایل شهرستانی در آمده است.
در چنین
شرایطی بیش از این که رایزنیهای سیاسی، نظرسنجیها و پیشبینیهای علمی
جواب دهد، ارتباطات و توافقهای روزهای آخر اثرگذار بوده و شکل و صورت
انتخابات را میسازد. با توجه به این که انتخابات از صحنه دموکراسی جامعه
مدنی به ارتباطات سنتی در آمده است، باید این هشدار را داد که منبعد این
پدیده امکان تبعیت از قواعد جمهوریت را نداشته و به تدریج جامعه را به صحنه
هویت خواهی ملوک الطوایفی و ارتباطات عشیره ای در آورده و چنین مکتبی در
روند ناکامیهای صنفی، صنعتی و اقتصادی که رویای دولت فعلی است، موثرتر
خواهد بود.
کاهش کیفیت تعاملات اجتماعی که در افزایش خشونتهای
مزمن دیده میشود، تبدیل شدن شهر به جمعه بازارهای دائمی و تعمیق قواعد
دلالی در بازار که در شکلگیری قشر فروشنده ارزان قیمت که یادآور
بیگاریهای جامعه ارباب و رعیتی دوران قاجار است، از بین رفتن وزن سیاسی
اصناف و گروههای تولیدی مرکز استان و بسیاری از نشانههای دیگر گواهی
میدهد که هویتخواهی قبیله-شهری تهدیدی بر جمهوریت و حقوق شهروندی به حساب
میآید و درباره آن باید اتاقهای فکر اندیشه کنند.