برخي از مطالبات مردم جنبهي شخصي دارد مثل حقوق بازنشستهاي كه به تعويق مي افتد و در ديون دولت است و يا وديعه شخصي به شخص ديگر اما برخي از مطالبات مادي و شخصي نيست و آثار آن به كل جامعه بر ميگردد.
در مطالبات شخصي ممكن است يك كارمند از معادلات و محاسبات حقوقي و يا بانكي خود خبر نداشته باشد اما اين اطمينان را دارد كه در كارگزيني و حسابداري و يا بانك محاسبات دقيق و روزشمار دارند.
نكته مهم اين است كه در حقوق اجتماعي و
شهروندي و جمعي ، مطالبات مردم پيگيري دقيق و مشخصي ندارند و متوليان جامعه و دست
اندركاران بنا به سليقه خود رفتار ميكنند ممكن است يك به بيمار به پزشك مراجعه
كنند و از علت بيماري خود خبر نداشته باشد اما پزشك با علم خود سعي ميكند او را
به بهبود برساند و بيمار نسخهي پزشك را بي تحقيق در تركيبات داروها استفاده ميكند.
در جامعه نيز چنين حكمي جاري است بسياري از مردم نسبت به مطالبات به حق خود وقوف ندارندو دولتمردان و نمايندگان مجلس و قضات و دست اندركاران جامعه را حكيم خود ميپندارند.
در اين حال دسته چك ويا حكم كارگزيني وجود ندارند تا افراد بخواهند به استناد آن از مديران و متوليان مملكت ايفاي حق كنند و اين دليلي نميشود كه آنان از بيخبري مردم يا صبوري و متانت آنان كه به خاطر حفظ وحدت وشرايط كشور صورت ميگيرد، سوء استفاده كنند و از كنار ابتداييترين حقوق آنان به سادگي بگذرند .
سلامت هوا ،سلامت غذا، سلامت جسم،سلامت روح از ابتداييترين شرايط زندگي است كه اكنون بشدت به خطر افتاده است هم هواي تنفس هم هوا و فضاي سياسي ،اجتماعي بايد سالم باشد وعدههاي هنگام انتخابات هميشه دل چسب و زيباست.
آبها شيرين ميشود درياي خزر به خليج فارس وصل ميشود كشاورزي رونق ميگيرد فارغ التحصيلان شاغل ميشوند و ديگر از خوشي نميدانيم چيكار كنيم؟
پس از انتخابات در كمتر زماني شعارها فراموش ميشود و آن نماينده و دولت مرد به حكم قانون بر اسب مراد سوار شده و خود را صاحب منصب ميدانند و به كار و بار خود مشغول است كجا رفتند آنانیکه هشت سال پاك دست بودن خود را به مردم تحميل كردن و با عمل خود بر رنج و محنت مردم افزودند و اكنون شانه خالي كردند و شايد هنوز هم طلبكاراند.
آيا ما آن كشوري نيستيم كه پر از ذخاير نفتي و معدني سرزمين وسيع و از همه مهمتر سرمايهي انساني است؟ كجاست آن اراده ؟ اكنون به جايي رسيدهايم كه بايد به فكر امروز خود باشيم! در حالي كه كشورهاي ديگر به فكردولت سال آيندهاند.
يكي از مهمترين مقولهاي كه با آسيب
مواجه شده و با غفلت از كنار آن عبور كردهايم، موضوع فرهنگ است.
رهبر معظم انقلاب در پيام نوروزي خود به نكتهي كليدي بسيار مهمي اشاره فرمودند:( كه فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است) هنوز سخنوران درباره اهميت اين جمله از پيام آنچنان كه بايد نپرداختهاند برخي چنان تعبير كردهاند كه ما بايد فرهنگ اقتصاد داشته باشيم اين بجاي خود درست، اما مقولهي فرهنگ چيز ديگري است آن شيوة زندگي است باورها تلقي انسانها، رفتارها و درونياتها آنها فرهنگ را تشكيل ميدهند اين كه چه غذاهايي ميخورند چه حرفهايي ميزنند چه لباسي ميپوشند چه موسيقي گوش ميدهند يا نميدهند اين ظواهر و تظاهر فرهنگ است ساختمانها را ميتوان به سادگي خراب كرد درختان را ميشود يك شب قطع نمود اما فرهنگ يك جامعه به سادگي قابل تغيير نيست همچنان كه يك شب نميتوان درخت گردو را ثمر رساند اگر فرهنگ جامعه اصلاح شود شكي نيست كه اقتصاد به سامان خواهد شد چرا برخي از شخصيتهاي اجرايي و دست اندركاران كه در مسايل اقتصادي كم ندارند و سرپاي آنها گوياي معنويت است اما وقتي پول وسط ميآيد گو اينكه ايمان در آنجا برايشان تعريف نشده است چرا؟
چرا عدهاي حيات خود را در بحران سياسي ميبينند؟ يا بحران اقتصادي؟
چرا با دستها و واسطههاي اقتصادي شناخته شده و ناشناخته در برنج چاي، نفت، گاز، برق آب، مسكن و... برخورد جدي نميشود اگر معتقد به انقلاب معنوي و فرهنگي هستيم، اگر يادوارهها و همايشهاي ارزشي برگزار ميكنيم و ادعاي اخلاق و آداب را داريم بايد فرهنگ را اصل بدانيم و به آن بيشتر بپردازيم و آموزش و پرورش و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را تقويت كنيم و به كتاب بيشتر و بيشتر بپردازيم