برچسب: خواستگار سابق
سومین قسمت «ماه عسل» روز گذشته با اجرای احسان علیخانی روی آنتن شبکه سه رفت.
کد خبر: ۴۳۲۶۶۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۹
پزشکان بازهم براي مردهاي دروغگو دردسر درست کردند و اينبار خانم ها مي توانند دروغ گويي يا راستگويي آقايان را با کمک آزمايش دقيق پزشکي مشخص کنند.
کد خبر: ۴۲۵۱۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۲۶
خواستگار کینهتوز که از خانواده دختر مورد علاقهاش جواب رد شنیده بود غروب دوشنبه در یکی از خیابانهای شهرستان اسلامآباد غرب، راه را بر این دختر و مادرش بست و هر دو را هدف گلوله قرار داد.
کد خبر: ۴۱۸۵۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۱۴
تاتو یا خالکوبی پدیدهای نو و جدید نیست. میگویند منشا تاتو کشور تاهیتی در اقیانوس آرام بوده است هدف آن نیز از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت بوده و حکایت از آیینها و سنتهای آن زمان داشته است به عنوان نمونه در برخی فرهنگها زنان تواناییهای ویژه خود را نظیر بافندگی روی دستانشان با خالکوبی نشان میدادند تا از آن قابلیت به عنوان امتیازی برای ازدواج و یافتن خواستگار استفاده کنند. در یونان نیز از خالکوبی برای ارتباط بین جاسوسها استفاده میشد. رومیان، بردهها و مجرمان را خالکوبی میکردند و در ژاپن نیز خاکوبی نشان از جایگاه اجتماعی افراد داشت.
کد خبر: ۴۱۸۴۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۳/۰۸
کد خبر: ۴۱۶۴۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۱۱
کد خبر: ۴۱۲۳۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۲/۰۳
چند روز قبل پرونده ای در دایره مبارزه با آدم ربایی پلیس آگاهی خراسان رضوی تشکیل شد که محتویات آن حکایت از یک ماجرای آدم ربایی داشت.
کد خبر: ۴۱۰۷۶۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۳۱
کد خبر: ۴۰۱۲۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۱۳
نقشه شوم پسرهمسایه برای دختر
تابناک رضوی به نقل از ناطقان: سمیه دختری 19 ساله است که به دلیل فرار از منزل در منجلابی بزرگ گرفتار شده و برای رهایی از این منجلاب به مرکز مشاوره آرامش پلیس مراجعه کرده است.
16 ساله بودم که مادرم گفت پسر داییام به خواستگاری ام آمده است، من ناراحت شدم چون من خواستگار داشتم؛ مصطفی پسر همسایه خواستگارم بود؛ اما پدر و مادرم با دلایلی که من را قانع نکرد او را رد کردند.
یک روز که تازه از مدرسه آمده بودم صدای زنگ در آمد، مادرم در حیاط را باز کرد، پسردایی ام و خانواده اش بودند؛ من به استقبالشان نرفتم اما از پنجره اتاقم به داخل حیاط نگاه می کردم؛ پدر و دایی ام با یکدیگر حرف می زدند سپس مادرم هم به جمع آنها پیوست.
با یکدیگر حرف می زدند و سمت پنجره اتاق من را نگاه می کردند. نمی دانستم چه می گویند اما می دانستم در مورد من حرف می زنند. بعد از چند دقیقه به سمت در ورودی خانه حرکت کردند. من از پشت پنجره کنار آمدم و در گوشه ای از اتاقم نشستم، غم بزرگی در دلم سنگینی می کرد، صدای در اتاقم آمد.
من چیزی نگفتم؛ در اتاقم باز شد، پسردایی ام بود خیال کردم آمده با من حرف بزند اما متوجه شدم در اتاقم را قفل می کند. ترسی در دلم افتاد از جایم بلند شدم ناگهان به سمتم حمله ور شد و مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. بعد فهمیدم توطئه خانوادگی است و پدر و مادرم برای اینکه مرا مجبور به ازدواج با وی کنند این نقشه را کشیدند.
من دخترشان بودم، نمیدانستم چطور توانستند این بلا را سرم بیاورند. بعد از آن ماجرا من از خانه فرار کردم و نزد مصطفی رفتم. اما خانواده مصطفی مرا طرد کردند و به پدر و مادرم اطلاع دادند که من خانه آنها هستم و بعد از اینکه به خانه برگشتم کتک مفصلی از پدرم خوردم و مادرم به شدت سرزنشم کرد.
تصمیم گرفتم خودکشی کنم مقداری قرص را در یک لیوان آب ریختم و مخلوط کردم مقداری شکر هم درون آن ریختم تا راحت تر بتوانم بخورم؛ لیوان را برداشتم که یک باره سربکشم ناگهان یک پس گردنی محکم خوردم و محلول داخل لیوان بر روی زمین ریخت؛ وقتی به پشت سرم نگاه کردم دیدم که پدرم بود!
از او متنفر بودم.... او بدترین کار ممکن را با دخترش کرد!
شروع به گریه کردم که بگذار از این زندگی راحت شوم و فریاد زدم چرا نگذاشتی؟؟؟؟
پدرم دوباره شروع به کتک زدن من کرد. فردای آن روز من و پسردایی ام عقد کردیم و زندگی مشترکمان را شروع کردیم.
بعد از ازدواج، ارتباطم با مصطفی به کلی قطع شد، از خانواده ام متنفر بودم اما بعضی وقت ها به بهانه دیدن آنها به خانه شان می رفتم تا شاید بتوانم مصطفی را ببینم، بالاخره این اتفاق افتاد. بعد از سلام و احوال پرسی شماره هایمان را با هم رد و بدل کردیم.
از آن روز به بعد به دور از چشم همسرم از طریق تماس و پیامک با او در ارتباط بودم، ادامه این تماس ها مرا بیشتر از قبل به مصطفی وابسته کرده بود، دیگر طاقت دوری او را نداشتم. یک روز با مصطفی تماس گرفتم و گفتم می خواهم او را ببینم . آن روز به او گفتم من می خواهم با تو فرارکنم! تا با هم ازدواج کنیم. مصطفی سکوت کرد و چیزی نگفت!
چند روز بعد دوباره با او تماس گرفتم و خواسته ام را با او مطرح کردم. او گفت سمیه من دارم ازدواج می کنم. ما یک روزی به هم علاقه داشتیم اما قسمت نبود. حالا هم بگذر!
من ناراحت شدم و گفتم پس همه حرفهات دروغ بود؟؟؟ من و به بازی گرفته بودی؟ به او فرصت ندادم حرفی بزند و تلفن را قطع کردم!
چند روزی گذشت, مصطفی با من تماس گرفت و گفت با درخواستم برای فرار موافقت کرده است. خوشحال بودم چون قرار بود تنهایی ها، غم ها و بی کسی هایم برای همیشه تمام شود.
حاصل ازدواج من و پسر دایی ام یک دختر معلول بود. من در این زندگی هیچ دلخوشی نداشتم. آن از شوهرم که مرا به زور تصاحب کرده بود این هم از فرزندم که معلول بود.
زمانی که شوهرم سر کارش بود از فرصت استفاده کرده و وسایلم را جمع کردم قبل از رفتنم به دخترم مقداری غذا دادم با هر لقمه ای که در دهانش می گذاشتم خاطرات گذشته را مرور می کردم. موقع رفتن برای همسرم یک نامه نوشتم:
"محمد پسردایی عزیز سلام, خوب میدانی که من از اولش هم نمی خواستم با تو ازدواج کنم اما این پدر و مادرم بودند که مرا مجبور به ازدواج با تو کردند تو مرا به زور تصاحب کردی! نه تو و نه آنها را هیچوقت نمیبخشم، تو آینده ام را از من دزدیدی! من نمی خواهم به زندگی با تو ادامه دهم می روم تا خوشبخت شوم. دخترت هم مال خودت. خداحافظ برای همیشه ".
تلفنم زنگ می خورد مصطفی بود، گوشی را برداشتم.گفت: سر کوچه با یک پراید سفید منتظرتم. من و مصطفی فرار کردیم و به یک خانه در اطراف گرگان رفتیم . چند روزی آنجا بودیم. یک روز که از خواب بیدار شدم دیدم مصطفی نیست.
وقتی خواستم از اتاق بیرون بیایم در قفل بود.چند بار مصطفی را صدا زدم ناگهان در باز شد. یک مرد غریبه وارد اتاق شد.
خنده ای شیطانی کرد و ...
چند روزی آنجا بودم تا بالاخره یک روز از فرصت استفاده کردم و فرار کردم و خودم را به نزدیکترین کلانتری معرفی کردم.
کد خبر: ۳۹۸۰۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۰۳
«ستایش»، «کیانا»،«حنانه» و دوباره «ستایش» نام چهار دختر خردسال است که سرنوشت تلخشان در سال گذشته در صدر اخبار تلخ کشور قرار گرفت.
کد خبر: ۳۹۷۷۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۱/۰۲
مردی برای ازدواج با زن موردعلاقه اش نقشه کثیفی کشید.
کد خبر: ۳۹۶۴۲۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۲۸
کد خبر: ۳۹۶۰۶۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۲۷
بیوه 45 ساله ثروتمندی که پس از دوبار ازدواج و طلاق تصمیم داشت برای سومین بار با مرد جوانی ازدواج کند، بهطور ابهامآمیزی ناپدید شد تا اینکه چند روز بعد، کارآگاهان جنایی کرج جسد او را در آپارتمانش پیدا کردند.
کد خبر: ۳۹۰۱۲۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۱۷
جوان ۲۷ ساله وقتی تحت بازجویی قرار گرفت به مأموران گفت: مدتی قبل جوانی به خواستگاری خواهرمان آمد اما خانواده ما با این وصلت موافق نبودند.
کد خبر: ۳۹۰۰۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۱۶
جوان 20 سالهای، پس از سالها زراعت و چوپانی و انجام کارهای سنگین و طاقتفرسا، لباس مردانه را از تن بیرون کرد و لباس زنانه پوشید.
کد خبر: ۳۸۹۹۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۱۶
تابناک مرکزی: پسر جواني كه به بهانه شناخت روحيات خواستگار خود اقدام به هك اكانت شخصي او در فضاي مجازي كرده بود، در تحقيقات پليس فتا استان شناسايي و دستگير .شد.
کد خبر: ۳۸۹۱۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۱۵
حقوق کودکان از چنان اهمیتی برخوردار است که هیچ کشوری نباید از آن چشم پوشی کند. در همین زمینه در سال 81 قانونی 9 ماده ای با نام قانون حمایت از کودکان و نوجوانان در ایران تهیه و تصویب و به مرور زمان مشخص شد، قانون جامع و مانعی نیست و برای همین لایحه جدید حمایت از حقوق کودکان تنظیم شد که این لایحه حدود 5 سال در مجلس معطل مانده است.
کد خبر: ۳۸۹۰۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۱۵
ماشین مدل بالا و لباسهای شیک مرد میانسال باعث شد دختر جوان فریب پیشنهاد ازدواج او را بخورد و مورد آزار و اذیت قرار گیرد.
کد خبر: ۳۸۷۰۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۲/۱۱
حقوق شهروندان ایرانی که با قراردادهای عجیب در برنامههای همسریابی شبکههای تلویزیونی ترکیه شرکت میکنند، نقض میشود. شرکتکنندگان ایرانی برنامههای همسریابی ترکیه تا پایان قرارداد و اجرای همه مفاد آن اجازه ترک شوی تلویزیونی را ندارند
کد خبر: ۳۷۸۳۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۲۷
حقوق شهروندان ایرانی که با قراردادهای عجیب در برنامههای همسریابی شبکههای تلویزیونی ترکیه شرکت میکنند، نقض میشود. شرکتکنندگان ایرانی برنامههای همسریابی ترکیه تا پایان قرارداد و اجرای همه مفاد آن اجازه ترک شوی تلویزیونی را ندارند
کد خبر: ۳۷۸۱۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۱۱/۲۷