کد خبر: ۱۳۲۱۶۱
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۴ - ۲۰:۵۰ 20 November 2015
رنگ عنصری جدایی ناپذیر در جهان ماست، چه این جهان طبیعی باشد و چه ساخته دست انسان. رنگ ها همیشه در روند تکاملی انسان نقش داشته اند. محیط و رنگ آن در ذهن ما درک می‌گردد و روند مغز ما در آن درگیر می شود تا بنا به ماهیت بی طرفانه و یا سلیقه ای در آن خصوص قضاوت کند. حالات روانی، ارتباطی، اطلاعاتی و تاثیرات آن بر روان انسان، جنبه هایی هستند که روند قضاوت ما را تعیین می‌سازند. بنابراین، طراحی رنگ ها در فضای معماری تنها به دکوراسیون محدود نمی‌شود.

خصوصا در یازده دهه گذشته، مشاهدات تجربی و مطالعات علمی ثابت کرده است که حجم عظیمی از عکس‌العمل انسان‌ها هنگام مشاهده یک سازه معماری، براساس ادراک حسی رنگ‌هاست. این مطالعات شامل روانشانسی، روان‌شناسی معماری، روان‌شناسی رنگ‌ها، روان‌شناسی عصب‌ها، اورگونومیک دیداری،علم روان‌تنی وغیره می‌شود. در کل باید گفت که واکنش انسان‌ها نسبت به رنگ‌ها هم حالتی روان‌شناسی و هم حالتی فیزیولوژیکی‌ دارد.

فابر بیرن که پدر علم روان‌شناسی رنگ‌ها شناخته می‌شود معتقد است: مطالعه رنگ‌ها رویکردی ذهنی و روان‌شناسی دارد چرا که خود رنگ ها به احساسات مربوط می‌شود.
رنگ یک ادراک حسی‌ست و مانند هر ادراک حسی دیگری تاثیراتی نمادین،ارتباطی و احساسی دارد. این منطق بارز نیز از طریق تحقیقات علمی ثابت شده است. از آنجا که بدن و ذهن یک چیز هستند، جنبه های مختلفی از قبیل روان-عصبی، روان-تنی (سایکوسوماتیک )، اورگونومیک بصری و تاثیرات روان‌شناسی رنگ‌ها نیز بخشی از اورگونومی رنگ ها می‌باشند. طراحی باید به گونه‌ای باشد که روان آدمی را آسوده سازد و سلامت وی را در پی داشته باشد. طراح رنگ باید از محرکهای دیداری،نظام هورمونهای بدنی و تن آدمی اطلاع داشته باشد. این موضوع در محیطهای مختلف اهمیت زیادی دارد مانند امکانات مراکز پزشکی و روانپزشکی، دفاتر، اهداف صنعتی و تولیدی و آموزشی و همینطور ندامتگاهها و آسایشگاه ها.

روانشناسی رنگ‌ها

مفهوم رنگ‌ها و حالات آنها چیزی‌ست که در میان اغلب فرهنگ‌ها، افراد و گروه ها یکسان است. مطالعات بسیاری نشان‌دهنده آن است که رنگ ها زبانی‌ یکسان در میان افراد و گروههای مختلف دارد.
تاثیرات رنگ‌ها و پیام آنها در ایجاد حالت روانی و عملکرد آن فضا نقشی حیاتی ایفا می‌کنند. فضای کلاس عملکردی متفاوت نسبت به اتاق بیمارستان و یا دفتر کار دارد.
آنچه در ذیل آمده چند مثال در خصوص رنگ‌ها و مفهوم آنهاست:
رنگ زرد حس دوستی، نرمی و گرمای خورشید را به ذهن متبادر می‌سازد. پیام این رنگ در فضاهای داخلی تحرک، روشنی و دنجی است.
رنگ قرمز، محرک، احساساتی و آتشین است. پیام این رنگ در فضاهای داخلی، آتشین و غالب است.
رنگ قرمز ،متعادل، طبیعی و آرام است و پیام سادگی، امنیت و توازن را دارد.
رنگ سفید، رنگ پهناوری، خنثی بودن و پاکیزگی‌ست و پیامش خلوص، پاکیزگی، تهی بودن و عدم تصمیم‌گیری می‌باشد.
این ها تنها مثال های کوچکی هستند و باید توجه شود که رنگ ها ممکن است هنگام اشباع شدن معانی خود را تغییر دهند.

جنبه‌های اعصاب و روان

بخشی از تحقیقات اعصاب و روان در پی کشف چگونگی سازوکار مغز  و واکنش آن به اطلاعات حسی ناشی از جهان خارج و تاثیر آن بر انسان می‌باشد.
برای کارشناسان رنگ دو موضوع مهم می‌باشد: محرومیت دیداری و اشباع دیداری (تحریک کم و تحریک بیش از حد) دو سر یک طیف هستند. این شبکه معمولا به دنبال نرمال سازی است اما همیشه دچار مشکل می‌شود. تحقیقات در خصوص استرس نشان می‌دهد که هر دوی محرومیت دیداری و اشباع دیداری سبب اختلال در کارکرد آن اورگانیسم می‌شود.

محرومیت دیداری سبب ارسال سیگنالهای محیطی ضعیف می شود. از سویی دیگر اشباع دیداری نیز سبب اختلال در سیگنال ها می‌شود. مطالعات نشان داده اند افرادی که در معرض محرومیت دیداری می‌باشند، علایمی از قبیل ناآرامی، کج‌خلقی، پاسخ های احساسی شدید، دشواری در تمرکز، اختللات ادراکی و در برخی از موارد حالتی حادتر وجود دارد.

محیط های دارای محرومیت دیداری شامل ضعف رنگها، هارمونی های تک رنگی، بی‌رنگی و کنتراست خسته کننده رنگ ها می‌باشد.
اشباع دیداری نیز سبب تغییر در سرعت تنفس، افزایش فشار خون و ضربان قلب، افزایش تنش در ماهیچه‌ها، عکس‌العمل‌های روانی متعدد و مشکلات پزشکی مانند آسیب پذیری در مقابل عفونت، بیماری های قلبی و زخم های داخلی.

محیطهای دارای اشباع دیداری دارای شدت رنگ شدید (به شدت اشباع شده)، هارمونی رنگ‌های پیچیده، تضادهای شدید و الگوهای رنگی پیچیده می‌باشند.

دکتر آر کولر (دپارتمان روان‌شناسی دانشگاه لوند) در تحقیقات خود با عنوان مدل احساسی تعاملات انسان و محیط بیان می‌کند که:
"مطالعات اخیر در حوزه روان‌شناسی عصب نشان می‌دهد که واکنش‌های عاطفی سریعتر و مهم‌تر از پروسه های شناختی‌ست.
 
محیط ‌های معماری – احساسات و علم روان تنی
 
سون لیندستروم (پروفسور معماری) در سال 1987 گفته است:" با هر محصول معماری، یک پاسخ احساسی خودکار وجود دارد که برای ما حائز اهمیت است." محیط سبب ایجاد احساساتی می‌شود که در آخر منجر به اختلالات روان تنی می‌گردد. (در خصوص مفهوم سایکوسوماتیک باید گفت که افکار و هیجان‌های آدمی، نحوه واکنش‌دهی وی را تغییر می‌دهند. یکی از واکنش‌های بدنی انسان، بیماری است و ما معمولا از این مسأله غافل هستیم که بیماری‌های جسمانی نظیر زخم معده، بیماری قلبی و عروقی و آسم ممکن است تحت تأثیر افکار و احساسات قرار گیرند. شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد، مدت و شاید حتی وقوع این نوع بیماری‌ها می‌تواند تحت تأثیر حالت‌های روانی مبتلایان به آنها قرار گیرد. چنین اختلالی، اختلال روان‌تنی یا اختلال سایکوسوماتیک و یا اختلال پسیکوسوماتیک نام دارد و به صورت اختلال بدنی که تحت تأثیر ذهن قرار دارد یا در شدیدترین حالت، توسط ذهن ایجاد می‌شود، تعریف شده است. مترجم). باور عموم بر این است که خشم سبب سردرد می شود، اضطراب باعث تپش قلب می‌گردد و خشم نیز اختلالات معده را به همراه دارد. البته فشار خون بالا، تپش قلب، سردرد، اگزما و ضعف جنسی نیز در این فهرست قرار دارند.
 
تحقیقات علمی نشان داده اند که رنگ ها به ایمنی روانی و عصبی بدن مرتبط هستند. شبکه های فیبر عصبی و پل های مولکولی، اتصال دهنده روان و بدن هستند و احساسات به درون سلول های اورگانیسم‌ها نفوذ می‌کند. تحقیقات نشان می‌دهند که حالت خوب احساسی سبب تقویت سیستم دفاعی بدن در مقابل بیماری‌ها می‌شود در حالیکه احساسات بد، ضعف تن را به دنبال خواهد داشت.
دیوید فلتن ( پروفسور نوروبیولوژی و آناتومی دانشکده پزشکی دانشگاه روچستر نیویورک) این سوال را می پرسد که چه زمانی تعامل بین ذهن و بدن ایجاد می‌گردد؟ لحظه‌ای که ما تحریکات حسی را دریافت می‌کنیم.
 
اورگونومی بصری و رنگ‌ها

شاید یکی از عوامل کم‌تر شناخته شده انتخاب رنگ‌ مناسب، نقش آن در بهره وری بصری و ایجاد حس آرامش است. روند اقتباس چشمی شامل عکس‌العمل سریع چشم به تغییرات است. نور کم سبب گشادی مردمک چشم می‌گردد و برعکس. چشم، میزان تراکم درخشانی را می‌بیند و نه شدت آن. تراکم درخشانی یعنی نوری که از اشیاء منعکس شده و به چشم می‌رسد. اگر میزان تفاوت بین تراکم‌های درخشان زیاد باشد، ماهیچه های عنبیه برای ایجاد تطابق باید دائما منقبض شوند که خستگی چشم را در پی دارد. مطالعات نشان داده‌اند که تفاوتی مناسب در تراکم درخشان سبب جلوگیری از خستگی چشم شده و دقت بینایی را بالا می‌برد.

رنگ سطوح سبب جذب و انعکاس میزان مشخصی از نور می‌شود. این ارزیابی‌ها میزان ارزش انعکاس نور را نشان می‌دهد. بیشتر شرکت‌های تولید رنگ، این میزان انعکاس را در پلت‌های رنگ خود تحت نام های LR و LRV نشان می‌دهند.

این استانداردهای بین المللی نیز باید در معماری لحاظ شوند. نسبت انعکاس نور باید سه به یک باشد.کف ساختمان باید 20 درصد نور، اسباب خانه و وسایل نیز باید 25 تا 40 درصد و دیوارها هم باید 60 درصد نور را منعکس سازند. نسبت سه به یک یعنی این که روشن‌ترین رنگ 60 درصد و تیره ترین آن 40 باشد و در کل نسبت آن سه به یک شود. با این وجود، طراحان رنگ ،طراحان اورگونومی بصری نیستند. دیواری که 60 درصد از رنگ زرد خود را انعکاس دهد دیگر آن رنگ قهوی است. اگر این میزان انعکاس دیوارها را به 75 درصد افزایش دهیم، باید میزان انعکاس کف زمین و اثاثه نیز افزایش یابد تا نسبت رعایت شود. نکته جالب این است که اگر این قوانین را طراحان رعایت می‌کردند، دیگر هیچوقت دیوارها را رنگ سفید نمی‌کردند. تنها سقف ها با میزان انعکاس 80 تا 90 درصد مورد قبول است.

در پایان، این فرضیه که رنگ‌ها تنها برای تزئین هستند و تفسیر رنگ ها چیزی شخصی‌ست کاملا اشتباه می‌باشد.  طراحی شهری باید نیازهای آدمی را در جایگاه اصلی قرار می‌دهد و باید به رفاه ، احساسات و شرافت آدمی توجه بسیار کند.
مترجم: محسن راعی / مدیریت شهرداری کرجر

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
وبگردی
آخرین اخبار