خانواده پنج نفره‎ای در روستای پنبه‌چوله میاندورود زندگی می‌کنند که سه عضو آن دارای معلولیت هستند و مادر به‎عنوان ستون خانواده با داشتن مشکلات کلیوی در حال به‎دوش کشیدن مسئولیت این زندگی است.
کد خبر: ۱۳۴۴۱۴
تاریخ انتشار: ۰۳ آذر ۱۳۹۴ - ۱۵:۲۳ 24 November 2015
به گزارش تابناک مازندران، در دنیای امروز مشکلات روحی و روانی زیادی وجود دارد، همه افراد جامعه ممکن است در مقاطعی درگیر مشکلات ناشی از یأس و ناامیدی باشند، اما در این میان افرادی هستند که علاوه بر مشکلات روحی از مشکلات ذهنی و جسمی نیز رنج می‎برند.

هر انسانی از بدو تولد آرزوی زندگی آرام و در کمال آسایش را کنار خانواده خواهان است، گاهی در دغدغه‎های زندگی مشکلاتی رقم می‎خورد که باورکردنی نیست و شاید باورش برای هر انسانی سخت باشد و گاهی هم سرنوشت انسان با اتفاقات تلخ و شیرینی پیوند می‎خورد که نمی‎توان آن را انکار کرد.

خانواده پنج‌ نفره‎ای که سه عضو آن دارای معلولیت هستند و مادر به‎عنوان ستون خانواده با داشتن مشکلات کلیوی، در حال به‎دوش کشیدن مسئولیت این زندگی است، به‎راستی که بهشت زیر پای مادر است، آن هم مادری که برای مقابله با سختی‎های زندگی، مردانه با مشکلات جنگید تا ستون خانه و خانواده برقرار باشد.

در روستای پنبه‎چوله، خانواده‌ای زندگی می‎کنند که در حسرت برخورداری از حداقل امکانات ضروری، روزگار سپری می‎کنند، زمانی که وارد این روستا شدیم به‎سمت منزل مسکونی اسحاق خونبست به‎راه افتادیم تا از نزدیک شاهد زندگی سخت و طاقت‎فرسای این خانواده باشیم.

بعد از رسیدن به مقصد موردنظر با استقبال مردی که همسایه این خانواده بود، مواجه شدیم که به گفته وی، این خانواده با مشکلات زیادی دست ‎و پنجه نرم می‎کنند، زیرا پدر این خانواده به همراه دو دختر وی به مشکلات روحی و ذهنی مبتلا هستند که از امور شخصی خود نیز بر نیامده و مادر به ناچار نقش پدر را نیز ایفا می‎کند.

چهره خسته حوا شعبانی، مشقت به‎دوش کشیدن این مسئولیت سنگین را توصیف می‎کرد، آن زنی که از کودکی با حس فقر و یتیمی آشنا بود و به آینده‎ای که شاید بتواند طعم خوشبختی را بچشد، امیدوار بود اما امیدی که به‎ ناامیدی تبدیل شد.

ثمره ازدواج او چهار فرزند بود که دو دخترش به معلولیت ذهنی و جسمی مبتلا بودند، کبری 33 ساله و خدیجه 30 ساله، هر روز با مصرف 13 عدد قرص اعصاب و روان که حتی از کارهای شخصی خود برنمی‎آیند؛ باز هم نقش پررنگ مادر برای رسیدگی به این مشکلات احساس می‎شود.

حوا شعبانی به هزینه داروها اشاره می‎کند و می‎گوید: هزینه داروها به‎قدری زیاد است که از پس آن بر نیامده و به ناچار با درخواست کمک از اهالی این روستا، هزینه داروهای فرزندان را تأمین می‎کنم و کمیته امداد نیز با آگاهی از این موضوع هر چهار ماه مبلغی بالغ بر 70 هزار تومان به ما می‎دهد که بسیار ناچیز است.

این مادر گاهی ناامید از مردم روستا شده و به پشتوانه یارانه به امورات زندگی رسیدگی می‎کنند، استفاده از لوازم کهنه و دست دوم مردم، مرهمی بر زخم‎های این مادر دلسوز شده و گاهی شرمنده از درخواست کمک دیگران، شب را به روز می‎رسانند.

پدر خانواده به‎دلیل شرایط نامناسب اقتصادی و با دارا بودن مشکلات حاد روحی و روانی، به کارگری رفته تا وظیفه خویش را به‎عنوان پدر خانواده ایفا کند و شرمنده اهل خانه نشود، اما به‎راستی ما به‎عنوان یک فرد سالم تا چه حد وظیفه خویش را برای کمک به هم‎نوع خود ادا کردیم و هم‎اکنون چند گره از گره‎های به‎ظاهر ناگشودنی را باز کرده‎ایم؟!

شاید در همین حوالی شهر شما، افرادی وجود داشته باشند که حسرت‎های زیادی را از عمق وجودشان حس کرده و تجربه آن برای من و تو بسی گران باشد اما دریغ از توجه!

اکنون با توجه به شرایط این خانواده نیازمند که از وضعیت مالی نامناسب برخوردار هستند، انتظار می‎رود که نسبت به رسیدگی مشکلات آنها قدمی برداشته تا بتوانیم وظیفه‎ خود در راه کمک به افراد نیازمند را انجام دهیم.
فارس
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار