کد خبر: ۱۸۱۳۸۷
تاریخ انتشار: ۲۶ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۹:۱۲ 15 February 2016


در گدشت مردانی بزرگ مانند شادروان ایزد پناه و آن هم در غربت ،در عین حال که دردآور است و تاسف بار ونشان از دست دادن سرمایه های فرهنگی ،ولی در عین حال قابل تامل هم هست.

برای ما این سوال رامطرح میکند که: حمید ایزد پناه که بود و چه کرد و چه میراثی برجای گداشت و امروز از میراث او چه درسهایی می توانیم بیاموزیم؟

استاد ایزد پناه تقریبا از دومین نسل کسانی بود که در مدارس سبک جدید رضاشاهی که در لرستان ساخته شده بود تحصیل کرد و با آنکه یتیم بود و توان ادامه تحصیل نداشت ولی با همه سختی ها به تحصیل خود با فراز و نشیب ادامه داد و راه خویش را با سختی بسیار باز نمود. راهی که توسط بحران های سیاسی پس از شهریور 0231 ، سقوط رضاشاه ، ناامنی و قحطی کشور و ناامنی و فقر و نبود امکانات اموزشی درلرستان و مشکالت اقتصادی خانواده سد شده بود.

ولی نسل ایزد پناه همه این سدها را به کناری زد و راه خویش را به سوی اهدافش گشود. بعد ازگرفتن دیپلم ابتدا معلم شد و سپس دانشجوی دانشگاه تهران وهمزمان نیزنان اورخانواده بودومجبور بود. در دهه 1320 هر هفته مسیر خرم اباد و تهران را طی کند در زمانه ای که امکانات رفت و امد به تهران بسیار دشوار بود.

وی در مصاحبه ای با سید فرید قاسمی بیان می کندکه چگونه هر هفته با کامیون به درود می رفته واز انجا با قطار به تهران می رفته و برمی گشته است و با چه انرژی و شوقی در کلاسها حاضر میشده است.

بهرحال ایزدپناه ابتدا معلم وسپس محقق و بعد بوروکرات ودر نهایت رییس اداره فرهنگ و هنر لرستان میگردد.

ایشان تقریبا از اولین نسل لرستانی هایی هستند که با کسب تحصیلات عالیه وارد سیستم دولتی می شود و سعی می کنند ایده ها ودیدگاههای خود را از طریق سیستم دولتی به پیش ببرند.

وی چه در قالب معلم و یا محقق و یا مدیر همیشه دغدغه فرهنگ داشت ودر لوای مدیریت بدنبال ارضای دغدغه های فرهنگی خویش بود.

از مهمترین کارهای وی که از آنزمان بجا مانده است. اثار تحقیقاتی است که وی وقت زیادی رابه صورت میدانی برای جمع اوری اطالعات انها صرف کرده است و به گفته خودش به تک تک اثار تاریخی لرستان با کمترین امکانات حمل و نقل آن زمان سر زده وبرای انها شناسنامه درست کرده است.

فرهنگ لری و لکی نوشته است ؛جغرافیای تاریخی لرستان رانوشت؛ قلعه فلک االفالک را که یک دژ نظامی بودبه موزه مردمشناسی و مکان توریستی تبدیل کرد.؛اداره فرهنگ لرستان را تاسیس کرد؛ استعدادهای موسیقی و هنری این دیار راکشف کرد وبه جامعه معرفی کرد؛گرچه بعدها به حکم جبر زمانه و انقلابی گری از کار برکنار شد؛اماهمچنان به عنوان یک محقق دغدغه فرهنگ لرستان را داشت و تا اخرین روزهای زندگی اش دلش برای لرستان می تپید.

هدف نگارنده از بیان این زندگینامه مختصر بیانگر طرح یک سوال قدیمی ولی جدی در حوزه تفکر و توسعه است.

آیا اولویت در توسعه با فرهنگ است یا با سیاست. به عبارتی برای توسعه جامعه ای توسعه نیافته چون لرستان چالش فرهنگی مهمتر است یا مبارزه سیاسی؟

آیا سازگار شدن افراد با سیستم ها و نوعی چانه زنی با دولت ها برای توسعه فرهنگی وحتی گاهی برچسب خوردن مفید است و یا با سیستم ها جنگیدن و مبارزه کردن و حتی فدا شدن ونامی بردن ولی ثمری نداشتن؟

نخبگان و تحصیلکردگان لرستانی در چند دهه گذشته و با رشد تحصیلات دوراه پیش روی خود داشتند.

یکی اینکه با انجام تحصیلات عالیه وارد سیستم دولتی شوند و سعی کردند از طریق توسعه دولتی بورکراتیک راه خود به جلو باز کنند .

در مقابل دسته دیگری که سعی میکردنداز طرق تقابل یا سیستم دولتی و مبارزه ایدئولوژیک و سیاسی بدنبال تحقق ایده های خود باشند.

ایزد پناه از دسته نخبگان دسته اول بود که سعی کرد با جذب شدن در سیسستم دولتی ایده های خویش را کاربردی کند وبه مبارزه سیاسی اعتقادی نداشت.

وی چون اولویت را با فرهنگ می دانست معتقد بود ابتدا باید درعرصه فرهنگ این جامعه تحول و تغییری پیداشود تا بعدا بتوان حوزه سیاست و اقتصاد را نیزتغییر داد.

اماچون تنها عرصه بازی در جامعه ای چون لرستان عرصه بورکراتیک و اداری دولتی بودسعی کرد از طریق عرصه دولتی دیدگاههای فرهنگی خویش را پیگیری کند. و در این راه نگاه ایدئولوژیک خود را به کناری نهاد و از هرکس و هر تفکری که میتوانست کمکی در راه رسیدن به اهدافش داشته باشدو برای فرهنگ این دیار قدمی برداردکمک گرفت.

نگاه فرهنگی او جامعه را سیاه و سفید نمی دید بلکه خاکستری می دید. افراد را انقالبی و طاغوتی و چپ و راست نمی بیند.

بلکه انسان می بیند که گوشت و پوست و فکر دارد و برای همزیستی در کنارهم نیاز به گفتگو و مدارا و فرهنگ دارد.

بنابراین میراث ایزدپناه برای نسل امروز این است که فرهنگ مهم تر ازسیاست است. بازیهای سیاسی میگذرندولی انچه پایدار و ماناست.

فرهنگ است و تنها فرهنگ است که میتواند این جامعه را از دست سیاست نجات دهد. بنابراین تا فرهنگ یک جامعه رشد نکند تا فرهنگش پویا نشود و ظرفیت استخراج و تصفیه منابع فرهنگی و جذب عناصر جدید را نداشته باشد این جامعه رشد نخواهد کرد.

نگارنده دراینجا قصد پاسخ دادن به همه سوالات فوق را ندارد ولی امیدوار است با طرح چنین سوالاتی اهل فکر را به اندیشه درباب این مقولات وادار کند.

ولی لازم می دانم که عرض کنم که بنده صلاحیت آن را ندارم که وارد قضاوت ارزشی در باب شیوه های خاص زندگی اجتماعی افراد شوم و یا نسخه خاصی را برای جامعه تجویز کنم. اما درعین حال از همه کسانی که دغدغه لرستان و ایران و انسانیت را داشتند و برای آن هزینه دادند،سپاسگذاری می کنم.

کلام آخر آنکه بیاییم به چهر های فرهنگی دیارمان تا زنده هستند احترام بگذاریم. خیلی درد آور است که در تهران برای ایزد پناه مراسم شب بخارا توسط اقای علی دهباشی گرفته شود ولی در لرستان و درمیان همشهریانش مهجور و غریب باقی بماند.

به امید انکه فرهیختگان این دیار در سرزمین خویش مهجور نباشند و در غربت آواره نشوند و درگمنامی نمیرند.

چنین باد

دکتر مجتبی ترکارانی- جامعه شناس

منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار