کد خبر: ۱۹۷۴۸۳
تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۹۴ - ۰۰:۱۱ 14 March 2016


دانشوارۀ فرهنگ سیاسی را نخستین بار گابریل آلموند، در علم سیاست به کار برد. آلموند فرهنگ سیاسی را «الگوی ایستارها و سمتگیریهای فردی نسبت به سیاست در میان اعضای یک نظام» تعریف می کند. فرهنگ سیاسی دارای اجزای معینی است که در عرصه جامعه شناسی جایگاه برجستهای دارند. این اجزا عبارتند از: ارزشها، باورها و ایستارهای احساسی مردم نسبت به نظام سیاسی خودشان. به عنوان مثال در یک حکومت دمکراتیک ارزشهای سیاسی مواردی مانند برگزاری انتخابات ادواری و آزاد به شکلی بی طرفانه، استعفای وزیر در صورت از دست دادن اعتماد مردم و نمایندگان آنها در قوۀ مقننه و ... را شامل می شود. باورهای سیاسی در برگیرندۀ هنجارهایی مانند حق افراد بالغ کشور برای مشارکت در کارهای سیاسی است. ایستارهای احساسی اعمالی مانند رفتار مؤدبانۀ نمایندگان مجلس، لحن مکالمات و مباحثات، هماهنگی سبک رفتار و سخن با آیینهای پارلمان و مانند آنها را در بر می گیرد.

حال باتوجه به توضیحات ارائه شده پیرامون فرهنگ سیاسی، آلموند و پاول فرهنگ سیاسی را در سه نوع دسته بندی کردهاند: الف) فرهنگ سیاسی محدود؛ ب) فرهنگ سیاسی تبعه؛ و ج) فرهنگ سیاسی مشارکت.

فرهنگ سیاسی محدود

فرهنگ سیاسی محدود به کسانی مربوط است که از نظام سیاسی خود آگاهی چندانی ندارند، یا اصلاً ندارند. اینگونه افراد را در هر جامعهای می توان دید، اما در جوامع سنتی و عقب افتادهتر شمار آنها بیشتر است. به عقیدۀ آلموند و وربا «در فرهنگ سیاسی محدود توانایی مقایسه تغییراتی که نظام سیاسی آغاز کرده است وجود ندارد. افراد دارای فرهنگ سیاسی محدود یا دستخوش انجماد فکری سیاسی، از نظام سیاسی هیچ انتظاری ندارند». ساختارهای سیاسی نظامهای قبیلهای و پادشاهیهای متمرکز آفریقا به طور عمده از این نوع هستند.

فرهنگ سیاسی تبعه

شهروندانی را که از نقشهای گوناگون حکومت مانند مالیات گیری و قانونگذاری آگاه هستند، تبعۀ سیاسی می نامند. این گونه افراد از راههای نفوذ بر نظام سیاسی ممکن است اطلاع خاصی نداشته باشند یا زیربناهای جامعه را نشناسند و به عنوان مطرح کنندگان خواستها هیچ تصور روشنی از خود دارا نباشند. این افراد برای حل و رفع دشواریهای پیش آمده به رئیس محلی یا رئیس خانواده مراجعه می کنند و در تصورشان نمی گنجد که آنها را باید خودشان حل و رفع کنند.

فرهنگ سیاسی مشارکت

فرهنگ سیاسی مشارکت، در جوامع بسیار پیشرفته وجود دارد و در آنها مردم در زندگی سیاسی مشارکت می کنند. مشارکت کنندگان سیاسی افرادی هستند که از ساختار و روند نظام سیاسی و خواستها و نظام سیاسی خود آگاهند و در کار تصمیم گیری دخالت می کنند. مشارکت کنندگان سیاسی ایستارهای خاصی نسبت به ساختارهای سیاسی مانند احزاب و گروههای ذینفوذ و نقشهای آنها در این ساختارها می گیرند.

حال سؤال اینجاست که با توجه به دسته بندی های آلموند و پاول، فرهنگ سیاسی مردم لرستان در کدام مقوله از این فرهنگها می گنجد؟ واقعیت امر این است که حتی در توسعه یافته ترین کشورها هم نمی توان یک فرهنگ سیاسی همگن و یکدست را مشاهده نمود. اما فرهنگ سیاسی حاکم بر کشورهای توسعه یافته عمدتاً از نوع فرهنگ سیاسی مختلط مشارکت- تبعه است و اکثر شهروندان این کشورها از فرهنگ سیاسی مشارکتی برخوردار بوده و درصد کمی از آنها نیز دارای فرهنگ سیاسی تبعه هستند؛ چرا که این شهروندان عمدتاً به نقش و حقوق شهروندی خود آگاهی داشته و از ابزارهای تأثیرگذاری بر ساختار سیاسی و روندهای تصمیم گیری در کشور خود آگاهی دارند. و به طور خاص در مورد انتخابات این شهروندان از رأی خود و میزان تأثیرگذاری آن آگاهی داشته و شیوۀ رأی دهی آنها عمدتاً بر اساس قرابت احزاب و گروههای سیاسی به ایستارها، باورها و ارزشهای سیاسی آنهاست. گرچه ممکن است عدهای نیز با برخورداری از فرهنگ سیاسی تبعه نسبت به رأی دهی و شیوههای تأثیرگذاری بر نظام سیاسی خود آگاهی نداشته باشند، اما در مجموع اکثریت شهروندان این کشورها از فرهنگ سیاسی مشارکتی برخوردارند؛ هرچند نمی توان منکر شد که حتی در توسعه یافته ترین نظامهای سیاسی نیز ممکن است عدهای از شهروندان از فرهنگ سیاسی محدود برخوردار باشند، اما تعداد آنان چشمگیر نبوده و در امر انتخابات رأی آنها از وزن سیاسی و توان تأثیرگذاری بالایی برخوردار نیست.

این روند اما در کشورهای جهان سوم برعکس است. یعنی اینکه فرهنگ سیاسی عمدۀ حاکم بر شهروندان این کشورها از نوع محدود- تبعه بوده و درصد کمی از آنها از فرهنگ سیاسی مشارکتی برخوردار هستند. فرهنگ سیاسی مشارکتی در بین شهروندان طبقۀ متوسط شهری و خصوصاً طبقۀ متوسط جدید مانند دانشجویان و روشنفکران بیشتر قابل مشاهده است. اما از آنجا که بافت جمعیتی این کشورها عمدتاً بافتی روستایی بوده و مناطق شهرنشین این کشورها نیز به علت فقر دامن گستر، جزء طبقه فقیر به حساب می آیند، طبقۀ متوسط رشد چندانی نکرده و از اینرو فرهنگ سیاسی حاکم بر شهروندان این کشورها بیشتر از نوع محدود- تبعه است. به گونه ای که شهروندان این کشورها تصور چندان روشنی از خواستها و ابزارهای پیگیری خواستهای خود ندارند. این معضل اما در مناطق قبیله نشین و دارای بافت روستایی و شهرهای کوچک کشورهای جهان سوم حادتر است.

به طور خاص در مورد لرستان می توان بیان کرد که فرهنگ سیاسی شهروندان این استان عمدتاً از نوع محدود- تبعه بوده و درصد بسیار کمی از شهروندان این استان از فرهنگ سیاسی مشارکتی برخوردار هستند. این امر می تواند معلول عوامل مختلفی باشدکه از جمله آن می توان به درصد بالای جمعیت روستایی و ضعف طبقه متوسط شهری در این استان اشاره کرد. براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال 1390، حدود 61 درصد از جمعیت لرستان شهرنشین بوده و حدود 39 درصد از آن جمعیت روستایی است. که این امر خود نشان از درصد بالای جمعیت روستایی در این استان دارد. از آنجا که روستاهای این استان عمدتاً جزء مناطق محروم بوده و از دسترسی بالا به وسایل ارتباط جمعی محرومند- و حتی در صورت دسترسی به وسایل ارتباط جمعی مانند اینترنت و شبکههای اجتماعی به دلیل پایین بودن قشر باسواد و تحصیلکرده در این مناطق، توان استفاده از آنها وجود ندارد- فرهنگ سیاسی در جمعیت روستایی این استان از رشد بالایی برخوردار نبوده؛ مضافاً اینکه بافت قومی و قبیلهای این منطقه و تعصبات ناشی از این بافت جمعیتی، خود یکی از عوامل بسیار مهم در جلوگیری از رشد و نوزایی فرهنگ سیاسی در این منطقه شده است.

در سوی دیگر، جمعیت شهری این استان قرار دارد که گرچه جمعیت چشمگیری هستند اما به دلیل عدم رشد طبقه متوسط که ناشی از فقر دامن گستر و توسعه نیافتگی در این استان است، فرهنگ سیاسی در این بافت جمعیتی نیز از رشد چندانی برخوردار نبوده است؛ چرا که عمده بافت جمعیتی مناطق شهری استان لرستان، طبقه فقیر بوده و اولویتهای اقتصادی مهمترین نیازهای این طبقه بوده است. از اینرو، این طبقه دغدغه مشارکت سیاسی و تأثیرگذاری بر تصمیمات سیاستگذاران محلی را نداشته و عمدتاً در پی اولویتهای اقتصادی خود مانند افزایش درآمد، شغل مناسب و... هستند و اساساً تصوری از مشارکت سیاسی نداشته و تمام مشارکت سیاسی آنها در مشارکت در انتخابات خلاصه می شود. از طرفی، گرچه شهرنشینی در لرستان خصوصاً در چند دهه گذشته رشد چشمگیری داشته اما این رشد شهرنشینی به هیچ وجه به معنای رشد و نهادینه شدن فرهنگ شهرنشینی در این مناطق نبوده و شهرهای این استان به لحاظ فرهنگی عمدتاً شبیه روستاهای بزرگ بوده و وارث همان فرهنگ قومی- قبیلهای روستایی هستند. در این شهرها هنوز تعصبات قومی- قبیلهای مانع از حل شدن شهروندان در یک فرهنگ تقریباً همگن شهری شده و ایستارهای و باورهای سیاسی این شهروندان هنوز برگرفته از احساسات و باورهای قومی- قبیلهای آنان است نه برگرفته از ارزشها و باورهای مدرن در سیاست از جمله: حقوق شهروندی، مشارکت سیاسی، آزادی، دمکراسی خواهی و... . بنابراین می توان به گفت که حتی در بین قشر عظیمی از شهرنشینان استان لرستان نیز همچنان فرهنگ سیاسی مشارکتی شکل نگرفته و باورهای سیاسی آنها همچنان فرهنگ سیاسی محدود- تبعه را شکل می دهد.

اما مهمترین و تأثیرگذارترین قشر جمعیتی در لرستان، طبقه متوسط شهری است که گرچه از رشد چندانی برخوردار نبوده اما به لحاظ تأثیرگذاری مهمترین طبقه است. خصوصا در بین طبقه متوسط می توان از طبقه متوسط جدید نام برد که مهمترین و تأثیرگذارترین نیروی سیاسی در استان است. طبقه متوسط جدید، طبقهای است که تحت تأثیر ارزشهای نوین شدگی سیاسی از جمله: دمکراسی، آزادی، برابری، عدالت و... قرار دارد. این طبقه از آنجا که متصل به تحولات ملی و جهانی است، دست به مقایسه زده و از آنجا که از عنصر ارزشمند آگاهی برخوردار است، در پی یافتن علل و عوامل توسعه نیافتگی و عقب افتادگی ملی و منطقهای بر می آید. این طبقه که بیشتر شامل تحصیلکردگان دانشگاهی می شود و توان استفاده از تکنولوژی اطلاعات از جمله اینترنت و شبکههای اجتماعی را دارد، کنش سیاسی آن یک کنش سیاسی هدفمند بوده و انتخاب آن انتخابی آگاهانه است. این طبقه، طبقهای است که عمدتاً خواستهای مشخصی از حکومت و نظام سیاسی داشته و آگاهانه در پی تحقق خواستهای خود بوده و به ابزارهای پیگیری این خواستها و راههای تأثیرگذاری بر امر تصمیم گیری سیاسی واقف است. به طور خاص در مقوله انتخابات، شیوۀ رأی دهی آنها عمدتاً از روی آگاهی بوده و رأی آنها رأیی وزین و معنادار است؛ چراکه آنها براساس ایستارها و باورها و احساسات سیاسی خود که عمدتاً برگرفته از اصول نوین شدگی است، رأی می دهند. این طبقه بیشتر کسانی را انتخاب می کنند که به اصول و باورها و جهت گیریهای سیاسی آنها نزدیکتر بوده و تا حدی می توانند خواستهای آنها را نمایندگی کنند. از اینرو می توان گفت این طبقه دارای فرهنگ سیاسی مشارکتی بوده و خواهان مشارکت در امر تصمیم گیری سیاسی و تأثیر بر سرنوشت سیاسی خود هستند. این طبقه گرچه به لحاظ تعداد ممکن است اندک باشند اما تأثیرگذارترین گروه در انتخاباتهای محلی استان می باشند؛ چرا که شاکلۀ اصلی گروهبندیهای سیاسی را تشکیل داده و توان ایجاد موج انتخاباتی را دارند. به همین دلیل مشارکت آنها در انتخاباتهای محلی می تواند تعیین کننده باشد.

در پایان می توان به این نتیجه رسید که در یک شمای کلی فرهنگ سیاسی حاکم بر اکثر شهروندان استان لرستان، یک فرهنگ سیاسی مختلط از نوع محدود- تبعه بوده و درصد کمی از آنان از فرهنگ سیاسی مشارکتی آنگونه که مد نظر آلموند و پاول است، برخوردارند. از اینرو به مانند اکثر مناطق توسعه نیافته، نمی توان یک فرهنگ سیاسی همگن و توسعه یافته را در این استان مشاهده نمود. این توسعه نیافتگی فرهنگ سیاسی را به طور خاص می توان در انتخاباتهای محلی مانند شورای شهر و مجلس شورای اسلامی مشاهده کرد که تعصبات قومی و قبیلهای یکی از تعیین کنندهترین عوامل انتخاب انتخابکنندگان است. و این امر در درازمدت خود یکی از آسیب های توسعه محلی در این استان بوده؛ چرا که مانع از ایجاد شایسته سالاری و رشد مدیران تکنوکراتیک در این منطقه گردیده است.

نویسنده : دکتر شهریار فرجی نصیری - استاد علوم سیاسی دانشگاه آیت الله بروجردی

منبع: تابناک
برچسب ها: فرهنگ ، سیاسی ، لرستان ، توسعه ، مردم
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
جوادكاويانى
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۰۰ - ۱۳۹۴/۱۲/۲۸
سلام از تابناك بخاطر آرائه مقاله فوق سپاسگزار م اميدوارم جهت اگاه سازى افكار ازنقطه نظرات چنين استاتيدى بطور مستمر استفاده شود
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار