چهره
خارهاي صحرايي هميشه عبوث گرفته است و گلهاي مريم حاوي زيبايي و لطافت و
بويي جان آفرين دارند، از قديم گفته اند از كوزه برون تراودهر آنچه در
اوست، و اما سوالي ساده چرا فرزندان امروز ايران شاد نيستند؟
اگر
حاصل جمع رفتارها و آموزشهاي خانواده و مكمل آن مدرسه يعني همان سيستم
آموزشي و مجموعه اجتماع بيرون و مراودات سببي و نسبي را عوامل اصلي پيدايش
اخلاق و رفتار هر فردي ناميد، چگونه مي توان انتظار داشت فرزندان امروز ما
لبهايي خندان و چهره هايي گشاده داشته باشند.
آيا با توجه به حجم
بالاي مشكلات و مصائب اكثر خانواده هاي ايراني بنظر شما شادي و سرور در
خلال زندگي هاي روزمره چه جايگاه و نمودي دارد كه اين انتظار را داشت تا
ذره اي از آن به فرزندان منتقل و سرريز شود، وقتي اكثر افكار و رفتار هاي
والدين توام با استرس و نگراني از آينده و مشكلات است آيا اين تشويش ها ذهن
هاي لطيف فرزندان را متاثر و درگير نخواهد كرد؟
آيا در مدارسي كه
خود داراي هزاران مشكل عديده ساختاري و آموزشي هستند و معلمان و دبيراني كه
بدلايل مشكلات مالي اندر خم يك كوچه و در اداره زندگيهاي خود مشكل دارند
چگونه مي توانند با لبخند در محل كار خود حاضر شوند؟ در مدارس ما چقدر از
زمان و تايم هاي آموزشي بطور اختصاصي جهت تزريق شادي و سرور به فرزندان
تدوين شده است ؟در محتواي كتاب هاي آموزشي جز مطالب خشك و كليشه اي چه
محتوايي مبني بر ايجاد روحيه نشاط و شادي مانند زنگ هاي موسيقي يا نمايش
فيلم هاي كمدي اختصاص داده شده است؟
پرسش اساسي اين است در جامعه
ايران جايگاه شادي و سرور در كجاي پازل زندگي خانواده ها قرار دارد تا
خانواده اين اولين و مهم ترين نهاد اجتماعي بتواند صادر كننده و مولد شادي
در جامعه باشد؟
امروز چهره هاي فرزندان ايران عبوس و گرفته است و
كمتر مي توان شاهد خنده و قهقه هايي از ته دل از سوي اين نسل نوظهر بود،
اين نسل كه خود آينده سازان و مولدين نسل بعد هستند وقتي با شادي و خنده
غريبه اند چگونه مي توانند شادي آفرين باشند؟
شكي
نيست كه شادي حلقه مفقوده ي جامعه امروز ايران است و نبايد تعجب كرد وقتي
فرزندان شادي نديده ايران در هر مناسبت عمومي مانند برد تيم هاي فوتبال و
يا احياناً مراسم هاي ملي مانند چهارشنبه سوري و اعياد بدنبال شادي آفريني
هاي خودجوش هستند كه البته بدليل عدم نهادينگي رفتارهاي شاد بطور نامتعارف
بروز خواهند داد.
توليد شادي و شادي آفريني مانند تمام موضوعات مهم
زندگي و اجتماعي نياز به برنامه ريزي دارد و اگر نباشد يعني اميد در زندگي
تحليل رفته و اين تحليل اميد در زندگي يعني ركود و نخوت و توليد بيماري هاي
روحي و جسمي و افسردگي و چنين ملتي در تمامي امور جاري خود دچار مشكل
خواهد بود.