برجام شما با کدام فرجام؟
آن روزها و این روزهای نمایندگان کهگیلویه و بویراحمد
بعضی از مطالب و مقالات همیشه رنگ و بوی سیاسی دارد و برگرفته از مقاصد مغرضانه شخصی و سیاسی و بیشتر به لعاب چانهزنی برای رسیدن به اهداف خاص آغشته می باشد اما در این میان مطالبی وجود دارد که صاحبان انها بدور از هر گونه توقع و چانه زنی بیشتر واقعیتهای روز جامعه و درد دل های مردمی را به تصویر می کشد که شاید توان و شرایط بیان آن واقعیتها را نداشته و چون دملی چرکین بر روی جسم و روح آنها کاشانه ساخته است و ما خواسته ایی جز بیان و به تصویر کشیدن آن درد دلها را نداریم و این کار را از وظایف خود می دانیم. وقتی اسم نمایندگان مجلس آورده می شود آدم یاد وعد وعیدها ، قول های منقول و غیر منقول، در قالب های معقول و غیر معقول می افتد ، یاد اوج روز های انتخابات مجلس می افتد که مردم چه پر شور و با هیجان برای انجام این تکلیف شرعی ((که رأی دادن واجب کفایی است)) در صحنه سیاست حاضر و انجام عمل شرعی را به بهترین نحو پاسخ می گویند تا رکنی از دموکراسی را در کشوری متمدن به اوج ظهور برسانند، و یاد کاروانها و کارناولهای نمایندگان موفق در این عرصه می افتیم که برای حداقل دو سه روز هم که شده و برای فارغ شدن از آسیب ها و دغدغه های بیشمار این مردم صبور ، کوچه ها ی شهرمان را پر نشاط و شاداب می کنند و صف های طویلی که برای عرض تبریک خدمت وکیلان نورسیده کشیده میشد میافتیم ، اما بعد از تشریفات اولیه ، مدت زمانی نمیگذرد که آن وکیلان زیبارو، سر از سیاسی کاریهای خاص خود درمیآورند و شاید کارهای سیاسی و تعهدات قانونی خود را به پشت سر میگذراند وهر کدام چماقی بر دوش گذاشته و بر سر آن مردمی که (( اصطلاح عمله رأی )) بیش نیستند میزنند که در این جا اول از چماق سید بزرگوار حاج آقا بزرگواری میگوییم که دیگر برای این عزیز بعنوان بهترین نماد نهادینه شده است ، که وقتی آن چماق مبارک را رسماً بر دوش گذاشت ودر جلوی ۲۹۰ نماینده در صحن علنی مجلس و در انظار ۸۰ میلیون ایرانی از بگیر و ببند و بکُش سخن گفت همه ماها وی را مورد سرزنش قرار دادیم ولی بعداً گفتیم شاید این چماق هم لازم بوده تا ما را حماق نپندارند ………. اما بعداً متوجه شدیم که آن چماق فقط بر گرده مردم استان کهگیلویه و بویراحمد و موکلان حاج آقا فرود آمده و بر دست و سر و کمر هیچ وزیر و مسئولی در بالا زده نشد، و حاج آقا را از گردونه وکالت مردم محروم دهدشت و استان منحرف و منصرف نموده وپیشتاز و پیش قراول ،… بیحساب گفتن به این و آن و به مخالفین بالا و پایین در سطح کشور از آقای هاشمی و خانواده وی گرفته تا علی مطهری و … نمودهاند و دل ایشان را به این گونه اعمال خوش کردهاند ودر ازای آن ، بخشهای صنعت وکشاورزی !! در استان مخصوصاً شهرستانهای دهدشت، چرام، سوق، لنده و …. روی در نقاب سیاه کشیده و داد و بیداد مردم حوزه انتخابیه وی سر به آسمان نهاده است. ناگفته نماند که سید سبز قامت ما دست دوستان و خواص خود را گرفته و تا اندازهای در ادارات استان کهگیلویه و بویراحمد به کار گمارده که همین باعث دق مرگ شدن سایر موافقین و مخالفین در حوزه انتخابیه گردیده است. و بعد از آن نوبت به جناب حاج زارع عزیز میرسد که بخت و اقبال این بار درب خانه وی را محکم زد و مردم غیور بویراحمد صرفاً به خاطر راه نیافتن جناب هدایت خواه عزیز به مجلس، خود را به آب و آتش زدند و چپ و راست، کند وتند ، رادیکال و لیبرال ، همه و همه با رای قانونی و غیر قانونی وی را از چنارستان راهی بهارستان نمودند تا این نهالستان ریشهایی بدواند به امید آیندهای خارج از حصر، تا که شاید این انحصار چندین ساله که معبر و منبر عدهای خاص بوده است از چنگ آنها ربوده شود ، ولی دیری نپایید که جناب حاج زارع عزیز سر از گفتمان تبارگمانی و قوم سالاری به در آورد و با گماشتن تمام مدیران کل و نیم کل از فک و فامیل و بستگان و تبار خود (( سهمیه نمایندگی )) کاری کرد کارستان که دملی چرکین در قلب مردم شریف بویراحمد ایجاد نمود که هیچ متهای قادر به سوراخ کردن آن نخواهد بود ، که عاقلان این خطه و حوزه انتخابیه ، اکثراً یا سکته نموده ویا در راه سکته اند و نا عقلان آن دیوانه و سر به کوه گذاشته اند و جناب حاجی خوب میدانند که این قبیل کارها و اقدامات، در حافظه مردم فهیم بویراحمد کاملاً ثبت و به یادگار مانده است و از محاسن و اقدامات مؤثر وی ، حضور در تمام معارفه های مدیران کل بود که از طرف دیگران انتخاب ، انتصاب و توزیع وجناب حاجی آنها را تودیع و روانه محل کار می نمود.
وکیل سوم جناب دکتر تاجگردون: که همه ما مردم استان کهگیلویه و بویراحمد، وی را چهرهای ملی، باعث افتخار استان و تاج سر خود قلمداد نمودیم و به او نازیدیم، ولی بعداً متوجه شدیم که جناب دکتر در پشت پرده هم … خاص خودش را داشته و در صدد راضی نمودن اقوام و اقارب، هم شهریها و خواص نزدیک به خود بوده ودر همسوئی وهمراهی حتی چهرههای سیاسی هم خط و کیش خود در استان ، قصارت به خرج داده و باعث نگرانی و ناراحتی آنها گردیده و سیر تبارگمانی و قوم سالاری را در پیش گرفته ودر جهت چینش نیروهای خاص خود، و روانه کردن بودجه و اعتبارات به سوی حوزه انتخابیه اش کوتاهی ننموده و چانه زنی وی و استفاده از جایگاه و موقعیت والای خویش در مجلس را به حوزه خصوصیش مختص نموده تا استان کهگیلویه و بویراحمد، (( که البته دست مریزاد چرا که این از حقوق آن حوزه بوده و نیازمند این تلاش )) ولی آن برداشت موافق و مخالف از ایشان به عنوان یک چهره مفید برای کل استان تا اندازهای سرابی بیش نبوده و حتی در حوزه انتخابیه مورد بی مهری عدهایی از همین موافقین و مخالفین قرار گرفته است.
و اما امروز و این روزهای نمایندگان شریف استان کهگیلویه و بویراحمد که کار وکالت را زودهنگام رها ساخته و بیشتر وقت خود را مصروف مجالس فاتحه خوانی و سرکشی به خانوادههای آنها، که نه به جهت التیام درد و مصیبت، بلکه به جهت جمعآوری زودهنگام آرای انتخاباتی آنها مینمایند، و در واقع این بار این عزیزان، دست به دامن مردگان شده اند چرا که کمتر پیش میآید که طفلی یا پیرزنی به رحمت ایزدی بپیوندد و شاهد حضور نمادین و پررنگ این وکیلان معظم و منظم همراه با سیاهان لشکر، در مراسم تشیع جنازه و فاتحه خوانی نباشیم که این سرکشی و لشکر کشی، داد داغدیدگان را در بیشتر موارد درآورده و حتی بعضیها به داروغه هم شکایت بردهاند. فارغ از اینکه این نمایندگان عزیز در طول این دو سه سال گذشته کمتر به این موارد میپرداختند و به یاد رفتگان و درگذشتگان ما میافتادند که به عنوان یک شهروند عادی از این تعاملات و معاملات زود هنگام و بیهنگام خجل زده میشویم و آنها چه میکشند خدا داند و این است فرجام نمایندگان ما. ولی چه باید کرد که سیاست به قول ارسطو: استفاده بهینه از وقت و فرصت برای رسیدن به مقاصد و … میباشد و از محاسن این سرکشی ها این است که این مردم شریف، برای اانجام خواسته ها و مشکلات خود دیگر نمی خواهد به تهران و دفاتر نمایندگان در شهرها بروند و منتظر نوبت و فوت وقت باشند، و بهترین میعادگاه برای دیدن وکیل خود مراسم تشییع جنازه ها و حسینیه های فاتحه خوانی می باشد. و اما آنچه در این بین باعث تعجب است حکایت جناب استاندار عزیز این سید والا مقام و والا تبار پرطاقت، که هیچگاه گوش به شکایت و داد و بیداد و گلایه این مردم رنجور، چه حضوری، چه در سایت ها و ایمیل ها و شبکه های اجتماعی نداد و گویا که نمیبیند و نمیشنود و نمیخواند، و چه بسا بارها خود ایشان مورد انتقاد و خطاب و عتاب قرار گرفت وبرای یکبار هم که شده، نه لب به سخن گشود و نه دست به قلم برد و نه چشم به واقعیتها باز کرد که صبر ایشان از حضرت ایوب بالا نموده و باید نام این سید عزیز ودوست داشتنی را در ( کتاب گینس ) بعنوان بزرگترین صابر به ثبت برسانند. امید است عزیزان مورد خطاب این خطابه و مردم عزیز ، از کم و کاست و فراز نشیب این حدیث بگذرند و ما را مورد خشم خود قرار ندهند و این بار هم نادیده بگیرند.
و اما در پایان، این چهار عزیز را قرار میدهم خطاب، که مرا ندهند عتاب، و گرنه بکنند مرا کباب، و پرتم نمایند به هوا چون حباب، پس بگوئید ز بهر ثواب، تا ندهند به این حقیر عذاب ، در این صورت : دفعه بعد می کنم چغان، و نمی آورم نامی از چماق و کمان و مطمئن باشید: که این همین است و آن همان، و شیوه کار این است این زمان، در این پیر عجوز که نامش جهان ، پس ببخشید ما را به جان، که ما را نباشد توان جز فغان، و قول میدهم که فهیم شوم و نکته دان، هذیان نگویم که رسد به شما زیان، و عمل کنم به گفتههای آن پیر مغان، که هر سخن جائی و هر نکته مکان ، تا نبندند در سوژه و این دکان ….
برای همه عزیزان مخصوصا این چهار ، آرزو میکنم بهار
محسن یزدانی
منبع: کبنا نیوز