وی هدف از برگزاری مسابقه را تحقق فرمایش رهبر انقلاب مبنی بر اشاعه ی فرهنگمطالعه، عنایت به سبک زندگی اسلامی، گسترش فرهنگ ایثار و شهادت و نیز شناسایی و معرفی کتابهای ارزش مند برای نسل جوان عنوان کرد.
به گفته ی معاون سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری اهواز، مسابقه پویش مطالعاتی "کتاب یادت باشد" از 25 تیرماه آغاز و تا پایان 25 مردادماه به مدت یکماه ادامه دارد.
بزاز همچنین عنوان کرد: 15 هدیه 500 هزار تومانی نیز به عنوان جوایز نقدی این مسابقه در نظر گرفته شده که به برندگان اهداء میشود.
دبیرخانه این پویش مطالعاتی در معاونت فرهنگی شهرداری اهواز دایر است و شرکتکنندگان نیز جهت خرید حضوری کتاب میتوانند به آدرس "امانیه روبروی ورزشگاه تختی جنب مجتمع فرهنگی جهانآرا" مراجعه نمایند.
علاقهمندان میتوانند جهت دریافت کتاب از طریق این لینک http://jebhemarket.com/ اقدام کنند.
به گزارش تابناک خوزستان، رهبر معظم انقلاب چندی پیش در دیدار خبرگان به این کتاب اشاره کرده و فرمودهاند: یک کتابی تازه خواندهام که خیلی برای من جالب بود. دختر و پسر جوان ــ زن و شوهر ــ متولّدین دههی 70، مینشینند برای اینکه در جشن عروسیشان گناه انجام نگیرد، نذر میکنند سه روز روزه بگیرند! ب نظر من این را باید ثبت کرد در تاریخ که یک دختر و پسر جوانی برای اینکه در جشن عروسیشان ناخواسته خلاف شرع و گناهی انجام نگیرد، به خدای متعال متوسّل میشوند، سه روز روزه میگیرند. پسر عازم دفاع از حریم حضرت زینب (سلام الله علیها) میشود؛ گریهی ناخواستهی این دختر، دل او را میلرزاند؛ به این دختر ــ به خانمش ــ میگوید که «گریهی تو دل من را لرزاند، امّا ایمان من را نمیلرزانَد"»! و آن خانم میگوید که «من مانع رفتن تو نمیشوم، من نمیخواهم از آن زنهایی باشم که در روز قیامت پیش فاطمه زهرا سرافکنده باشم!»
برشی از کتاب:
سر سفره که نشست گفت: «آخرین صبحونه رو با من نمیخوری؟!»؛ با بغض گفتم: «چرا اینطور میگی؟ مگه اولین باره میری مأموریت؟!» گفت: «کاش میشـد صداتو ضبط میکردم با خودم میبردم که دلم کمتر تنگَت بشه». گفتم: «قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست میمونم، منو بیخبر نذار.»
با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ میزنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو میفهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پلهها را که پایین میرفت برایم دست تکان میداد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم: «یادم هست! یادم هست.»