مرور روزنامه‌های یکشنبه ششم تیر
تکلیف قیمت بلیت هواپیما چه می‌شود؟ یک سهمیه غیر منتظره برای بدمینتون ایران، «بهشت» در تسخیر «بهارستان»، دولت سیزدهم اصولگرا یا فراجریانی؟ باقری کنی یک گام تا وزارت خارجه؟ عواقب عذرخواهی نکردن مسئولین از مردم، موافقت رهبر انقلاب با عفو یا تخفیف مجازات برخی محکومان و جولان غیرقانونی هزار صرافی مجازی، از مواردی است که موضوع گزارش‌های خبری و تحلیلی روزنامه‌های امروز شده اند.
کد خبر: ۹۷۴۰۱۷
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۴۰۰ - ۰۹:۰۰ 27 June 2021

به گزارش «تابناک»؛ روزنامه‌های امروز یکشنبه ششم تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که افزایش شهر‌ها با وضعیت کرونایی قرمز، آشتی حقیقی‌ها با بورس، آخرین گمانه‌ها از کابینه احتمالی رئیسی و دختران المپیکی ایران در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده اند.

 
 

در ادامه تعدادی از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های منتشره در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم:

 

فیلترینگ و مقبولیت قوانین

عبدالصمد خرمشاهی حقوقدان طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: قانون مجموعه باید‌ها و نباید‌هایی است که شیوه رفتار شهروندان را در جامعه شهری تعیین و تبیین می‌کند به نحوی که بتوانند به شکل مطلوب و شایسته در کنار یکدیگر زندگی کرده و به حقوق یکدیگر احترام بگذارند. در وضع قوانین باید مقتضیات زمان و مکان در نظر گرفته شود و قبلا از سوی کارشناسان فن، پیامد‌های مثبت و منفی آن مورد بررسی دقیق قرار گیرد. به عبارت دیگر، قوانین اگر همسو با خواسته اکثریت مردم وضع شوند، طبعا کمتر شاهد قانونگریزی در جامعه خواهیم بود و برعکس اگر قانونی وضع شود که برخلاف حقوق اساسی مردم و صرفا در جهت تحقق هدف یا اهداف اقلیت خاصی صورت گیرد، به قطع و یقین امکان استقبال عامه از آن قانون کمتر خواهد بود و متعاقبا شاهد گریز از قانون و بی‌اعتنایی آحاد جامعه نسبت به آن خواهیم بود. بعد از ذکر این مقدمه کوتاه، اخیرا و به طوری که شنیده شده، نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی درصدد تهیه طرحی هستند که به موجب آن کاربران و سازمان‌هایی که در پیام‌رسان‌های مسدودشده فعالیت کنند، ممکن است به مجازات تعزیری درجه هفت یعنی درجه نقدی و زندان محکوم شوند؛ و در همین راستا و در صورت تصویب این طرح وزارت ارتباطات باید پهنای باند پیام‌رسان‌های خارجی را به نصف پیام‌رسان‌های داخلی کاهش داده و تمام پیام‌رسان‌های خارجی موظف به ثبت در ایران هستند وگرنه باید مسدود شوند.

 

اما اینکه این قانون تا چه حد با حقوق مردم و اصول قانون اساسی سنخیت دارد، مسئله‌ای است که جای بحث فراوانی دارد. اما همانگونه که گفته شد در عصر ارتباطات و در دنیای جدید و علوم پیشرفته تکنولوژی، معمولا اینگونه طرح‌ها در عمل و در اجرا ناقص و ابتر باقی مانده و زمینه قانونگریزی از سوی آحاد جامعه را فراهم می‌نماید و از سویی، به فرض تصویب و اجرای آن به نظر می‌رسد این طرح در تقابل با دیدگاه قوه قضائیه است که به‌دنبال کاهش عناوین مجرمانه و حبس‌زدایی از مجازات‌هاست که نه‌تن‌ها نتیجه مثبتی تاکنون نداشته‌اند بلکه مشکلاتی نیز بر دوش خانواده‌های زندانیان اضافه کرده‌اند. از سوی دیگر رسانه‌ها و پیام رسان‌ها و فضا‌های مجازی ابزاری هستند در جهت انتقال اخبار و دادن آگاهی در زمینه‌های مختلف به مردم. اگر فرد یا افرادی از این ابزار سوءاستفاده کرد و مرتکب بی‌اخلاقی و یا جرائم دیگری شوند، دلیلی بر این نخواهد بود که این ابزار از بین برود. نتیجه سال‌ها تجربه نشان داده است که وضع اینگونه قوانین قهرآمیز نه‌تن‌ها آثار مثبتی در جامعه نخواهد داشت، بلکه باعث نتایج زیانباری خواهد شد که در مقدمه به آن اشاره شد. ماحصل کلام اینکه در تقابل با تهاجم فرهنگی (اگر این رسانه‌ها را ابزار تهاجم فرهنگی فرض کنیم)، صرفا با رشد آگاهی و فرهنگ عمومی مردم و آموزش آنان می‌توان مقابله کرد ولاغیر. قوانینی که نفع و مصلحت جامعه و اکثریت مردم را شامل شود، خودبخود مورد استقبال و پذیرش همگان قرار خواهد گرفت.


رأی شما کو؟!

محمدکاظم انبارلویی در بخشی از سرمقاله امروز رسالت با عنوان رأی شما کو؟! نوشت: اصلاح‌طلبان اکنون گرفتار چهار بحران کلیدی هستند. بحران «گفتمان»، بحران «هویت»، بحران «رهبری» و بحران «سازمان»!
آن‌ها با حمایت دولت یازدهم و دوازدهم همه تخم‌مرغ‌های خود را در سبد دولت روحانی گذاشتند. گرانی و تورم سرسام‌آور، سقوط ارزش پول ملی، عدم توفیق در سیاست خارجی و تنظیمات سیاست داخلی، چون لگدی براین «سبد» بود. سازمان دولت روحانی دربرگیرنده همه مردان هاشمی و خاتمی بود.
آن‌ها همه زور خود را در حوزه کارآمدی زدند، اما چیزی جز همین شاخص‌های اقتصادی تأسف‌بار به دست نیاوردند.
این‌که چرا این جماعت مدعی اصلاح‌طلبی به این روز افتاده‌اند نیاز به تحقیقات میدانی و پژوهش‌های عمیق جامعه‌شناسانه و روانشناسانه در حوزه سیاست دارد، اما آنچه حقیر می‌فهمم این است: عاقبت اعتماد به غرب، مرعوب و مجذوب غرب بودن همین است که می‌بینیم! اگر این رویکرد منحط و غلط را که بیش از یک صد سال ملت ایران با آن مبارزه می‌کند با نفوذی‌های غرب جمع ببندیم می‌شود همین عددی که درجه اعتبار و سرمایه اجتماعی اصلاح‌طلبان را به پایین‌ترین حد ممکن فروکاهیده است.


در مورد مشارکت نیز برخی یک تحلیل غلط از نتایج انتخابات در رسانه‌ها تکرار می‌کنند و می‌گویند ۵۲ درصد مردم به پای صندوق رأی نیامدند. گویی در هر انتخابات چه مجلس و چه ریاست جمهوری و شورا‌های اسلامی ۱۰۰ درصد مردم پای صندوق رأی می‌آمدند و حالا در این انتخابات ۵۲ درصد نیامده‌اند! معمولا در هر انتخابات بین ۲۵ تا ۳۰ درصد مردم رأی نمی‌دهند. این عدم مشارکت نه ربطی به مخالفت با نظام دارد، نه حتی ربطی به مشکلات اقتصادی؛ این ۳۰ درصد در هر انتخابات به کسی که رأی می‌آورد رضایت می‌دهند، همین دلیل عدم مشارکت آن‌هاست؛ اما بقیه که در انتخابات شرکت می‌کنند بالاخره یا علاقه به تیم «الف» دارند یا به تیم «ب». تیم «الف» همه سرمایه اجتماعی خود را با یک ارزش افزوده در این انتخابات پای کار آورد. اما تیم «ب» نتوانست سرمایه اجتماعی خود را پای صندوق رأی بیاورد. این سؤال در سپهر سیاست ایران خطاب به تیم «ب» نقش بسته است.
رأی شما کو؟ آن‌ها باید به این سؤال پاسخ دهند؛ این رأی کجا رفته است. رفتن دنبال پیدا کردن قاتل بروس‌لی مشکل آن‌ها را حل نمی‌کند!
جبهه اصلاحات نیاز به یک پوست‌اندازی جدی و پاسخ به سؤالات جدید و جدی در زیر سقف گفتگو دارد. آن‌ها در قرن جدید نیاز دارند ویترین رهبران خود و نوع چینش رجال سیاسی و مذهبی خود را کاملا عوض کنند. رقیب‌هراسی نمی‌تواند برای آن‌ها تولید «هویت» کند. «نه» به رقیب همیشه نمی‌تواند متضمن نظم سازمان رأی آن‌ها در داخل و خارج باشد.
بدعهدی آمریکا و تداوم خصومت‌ورزی غرب با ملت ایران جاذبه‌ای برای غرب‌گرایی در کشور باقی نگذاشته است. مردم واقعا معتقدند اگر راه‌حلی برای مشکلات وجود دارد باید در داخل و با تکیه بر توانمندی‌های عظیم کشور جست وجو کرد.
از مذاکره بی‌حساب و کتاب با آمریکا و سه کشور شرور اروپایی چیزی عاید کشور نمی‌شود. جریان اصلاح‌طلب افراطی نیز باید بداند از تحریم انتخابات و قهر با صندوق «دموکراسی‌خواهی» بیرون نمی‌آید. آنچه از آن حاصل می‌شود این است که این جریان را به بازی در زمین منافقین و سلطنت‌طلب‌ها و ضدانقلاب‌ها می‌نشاند.

اولین دستور، احیای برجام

عباس عبدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان اولین دستور، احیای برجام نوشت: اولین و شاید مهم‌ترین موضوع در دستور کار دولت جدید، حتی از الان و پیش از ورود به پاستور، مساله برجام و گفت‌وگوی وین است. دولت جدید حداقل دو ماه طول می‌کشد که به‌طور نسبی مستقر شود، ولی زیان حاصل از عدم توافق و نهایی کردن آن حتی در این دو ماه نیز بسیار جدی است چه رسد که کلا به تاخیر افتد. اکنون ۵ ماه است که بایدن وارد کاخ سفید شده است. انتظار می‌رفت که پیش از انتخابات توافق نهایی شود، ولی ظاهرا آقایان اصولگرایان آن را به سود انتخابات خود نمی‌دانستند و گمان می‌کردند که با نهایی شدن توافق نامزد آنان نتیجه را می‌بازد. نظرسنجی ایسپا نشان می‌دهد که اگر تحریم‌ها پیش از انتخابات لغو می‌شد و به عبارتی گفتگو‌های وین به ثمر می‌رسید، حدود ۳۷ درصد افراد تحریمی در انتخابات شرکت می‌کردند که چیزی حدود افزایش ۲۰ درصدی در مشارکت می‌شد و حضور مردم در انتخابات را تا حد ۶۵ درصد بالا می‌برد و البته من فکر می‌کنم نتیجه نهایی شاید تغییری نمی‌کرد و درصد آرای نفر اول کم می‌شد و البته دیگر بی‌نیاز از شرمندگی ناشی از کاهش مشارکت بودند یا اقدامات نادرست برای افزایش مشارکت را انجام نمی‌دادند. در هر حال گذشت. ولی عوارض آن تاخیر در توافق این شده است که روند مذاکرات کند و آهسته شود و چه بسا امریکایی‌ها ترجیح دهند که مذاکرات را با دولت بعد انجام دهند. زیان این وضع چیست؟


از زمان خروج ترامپ از کاخ سفید، ماجرای برجام در سطح جهان عوض شده است. ما همچنان همان تحریم‌ها را تحمل می‌کنیم ولی توپ مخالفت با بازگشت به برجام در زمین ایران افتاده است. ادامه این مسیر نیز قابل تداوم نیست و چه بسا اجرای قانون مجلس، موجب بازگشت تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل شود. وضعیت ایران می‌شود آش نخورده و دهان سوخته.

از یک سو فضای جهانی نسبت به مقصر اصلی این ماجرا تغییر کرد و از سوی دیگر همچنان از فروش نفت صادرات و واردات متعارف و دریافت پول آن‌ها و نقل و انتقال ارز محروم هستیم. احتمالا دولت جدید هیچ تصور درستی از ماجرا ندارد که با این وضع مدیریت کشور غیرقابل تصور است. هیچ کدام از شعار‌های داده شده را نه تنها نمی‌توانند محقق کنند، بلکه عقب‌گرد هم خواهند کرد. به علاوه بالا بردن انتظارات از گفتگو‌های وین نیز پاشنه آشیل دولت جدید است. هر توافقی را باید به امضای مجلس برسانند، ولی مشکل از اینجا آغاز می‌شود که دولت ایالات متحده هیچ تضمینی برای خارج نشدن دوباره از برجام نه می‌دهد و نه می‌تواند بدهد. مگر با دستور مستقیم رییس‌جمهور آن که بعید است این کار را نیز انجام دهد. این وضعیت متناقض چگونه قابل حل است؟ گمان می‌کنم که در ۶ سال گذشته حداقل ده بار گفته یا نوشته‌ام که اجرای برجام با قدرت ایران تضمین می‌شود و نه با اتکا به متن توافق. از ابتدا باید به این مساله توجه می‌شد. برجام ذیل یک مساله منطقه‌ای قابل توافق بود، اگر به نتیجه رسید، باید گام‌های بعدی آن نیز برداشته می‌شد که توافقات برای ترتیبات منطقه‌ای است. اگر این گام برداشته نشد، به‌طور طبیعی تداوم برجام با اختلال مواجه می‌شد که شد. اگر ترامپ هم نیامده بود و خانم کلینتون انتخاب می‌شد، باز هم برجام سرنوشتی بهتر از اینکه هست، نداشت. دولت ایران نیز فاقد ابزار‌های کافی برای اجرایی شدن برجام بدون توافقات منطقه‌ای است. اکنون هم باید تصمیم گرفت. متاسفانه چشم‌انداز روشنی برای حل این موضوع دیده نمی‌شود. حکومت یکدست شده و این نکته مثبتی برای اتخاذ تصمیم است، ولی تصمیمی که این حکومت یکدست می‌خواهد یا می‌تواند بگیرد، عامل انشقاق آن خواهد شد. این تعارضی است که دولت آینده از ابتدا درگیر آن می‌شود.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار