به گزارش تابناک کردستان، این موضوع سالهاست که از سوی نهادهای متولی و علمی مورد تحقیق و در محافل مدیریتی مورد بحث بوده و بعد از هر همایشی همه متفق القول میشوند برای مقابله با این پدیده، اما هنوز هم در بر همان پاشنه قدیم میچرخد که ادامه آن سرنوشت ایران را برای همیشه به چالش میکشد.
همه بر این واقعیت واقفند که یکی از بسترهای اصلی ظهور عوامل اختلال در پیشبرد روند توسعه کشور مهاجرت بی رویه از روستا به شهر است و همه با روشهای پایان بخشیدن به این روند مطلعند، اما یا قدمی بر نمیدارند و یا اقدامات اشتباهی انجام میدهند.
وجود فاصله بین عمران شهری و روستایی به علت شهری بودن نظام برنامه ریزی توسعه یکی از علل اساسی کاهش انگیزه برای ماندن در آبادیهاست برای اثبات این ادعا سری به روستاها بزنید تا ببینید که در کنار این همه فعالیت عمرانی در شهرها کمترین اقدامات در مناطق روستایی انجام میشود که این وضعیت در کردستان از شدت بالاتری به نسبت سایر استانها برخوردار است.
این کمترین اقدامات عمرانی در روستاهای کردستان در قالب طرح هادی انجام میگردد که ایراداتی بنیادی دارد از جمله عدم تطابق مدلهای ساخت و ساز با فرهنگ بومی و نیازهای روستایی، فاز بندی ناشیانه و غیر معقول طرح ها، رها کردن اجرای طرح بعد از اجرای فاز اول، بیگانه بودن معماری طرحها با معماری اصیل.
اخبار رسمی در بیانات مدیران متولی حکایت از تعداد ۱۶۹۵ روستای کردستان دارد که طرح هادی برای ۱۳۵۳ روستا تهیه شده که از این تعداد تنها ۵۴۵ مورد آن اجرا شده و طرح ۱۷۷ روستا در دست بازنگری است، اما نکته جالب این است که با وصف اینکه در ۹۹۰ روستا طرح اجرا نشده T برادران دارند ۱۷۷ طرح را بازنگری میکنند.
ایراد دیگر این برنامه این است که طرح هر روستا را تبدیل به چند فاز میکنند که با هیچ منطقی سازگار نیست و نمیتوان قبول کرد یک طرح کوچک روستایی را در چند مرحله اجرا شود. برای اثبات ادعا نیازی به فلسفه بافی نیست فقط کافی است نتیجه عملی این رویکرد را در مناطق روستایی مشاهده کنید که چگونه زندگی در روستا را دچار بی نظمی نموده از یکسو بخشی از مردم روستا در وضعیت دست نخورده قبلی هستند و از دگر سو بخش دیگر جمعیت در بی نظمی ناشی از اجرای ناقص طرح هادی زندگی میکنند، این روند نامناسب صدای برخی از روستاها را درآورده و بارها در برنامههای صدا و سیما از این موضوع انتقاد کرده اند.
اما از همه رنج آورتر بیگانگی معماری طرحها با مدلهای بومی است که با وجود هشدارهای صاحب نظران تا کنون مدیران بنیاد مسکن کردستان حاضر به تغییر در برنامه هایشان نشده اند. اگر این روند ادامه یابد نتیجه عملیات اجرایی چیزی نیست جز هدر رفت منابع مالی، دور ریختن مصالح ساختمانی و افزایش انگیزه مهاجرت.
بنیاد مسکن کردستان در اصل باید بیش از آنکه مجری و مطیع بلامنازع برنامههای ابلاغی مرکز باشد باید در تدارک برنامه ریزی برای اجرای برنامههای دقیق کارشناسی منطبق با فرهنگ و قابلیتهای اقلیمی و آب و هوائی استان باشد و این نهاد برنامه به مرکز دهد نه اینکه برنامههای آنها را بدون کم و کاست اجرا کند، اما گویا بنیاد مسکن کردستان هیچ برنامه و تشکیلاتی برای این کار ندارد و بر این احساس است که همه اقداماتش درست است و اگر چنین پیش رود باید در انتظار ویرانی روستا بود تا آبادنی.
صدیق مینایی – روزنامه نگار