کردستان و زیباییهای بیبدیل این منطقه تاکنون هنرمندان فراوانی را بر سر ذوق آورده و این هنرمندان در حوزههای مختلف، آثاری خلق کردهاند که اگر بینظیر نباشند، کم نظیرند اما آنچه همواره سدی در برابر رشد هنر در این دیار بوده «دغدغه معیشت» است و به نظر میرسد حل این مشکل تنها با حمایت دولت و مسئولان ممکن میشود.
به گزارش تابناک کردستان، گسترش ابزارهای ارتباطی محاسن فراوانی دارد که یکی از این حسنها معرفی برخی افراد توانمند و کمتر شناخته شده به جامعه است؛ افرادی که فعالان رسانهای به هر دلیلی از شناساندن آنها به جامعه و البته مسئولان غفلت کرده و همین غفلت چه بسا مردم را از یک موهبت که همانا بهرهگیری از توانایی یک هنرمند است بینصیب میکند.
روزهای پایانی سال 94 بود که چند نقاشی از یک هنرمند ناشناخته کُرد از طریق اپلیکیشن تلگرام به دستم رسید و دوستی که نقاشیها را فرستاده بود گفت خالق آثار کُرد و اصالتاً اهل شهر «نوسود» است.
پیدا کردن این هنرمند به لطف تعطیلات نوروز، در زادگاهش، کار سختی نبود، به دیدنش رفتم، خواهر و برادر بزرگترش که فاصله سنی چندانی با «آلان» نداشتند ازدواج کرده بودند و او با پدر و مادرش زندگی میکرد.
به نظرم رسید تنها کاری که مادر توانسته بود برای پسرش انجام دهد آن بود که تابلوهای نقاشیاش را در جای جای خانه نصب کند؛ پدر تنها حامی مالی «آلان» هم، معلم بازنشسته است و توان مالیاش محدود، هرچند کاملاً مشهود بود که آنچه بضاعت داشته برای حمایت از فرزند هنرمند هزینه کرده و باز هم حاضر است ادامه دهد؛ «آلان» میداند توان مالی خانوادهاش برای حمایت از کار هنری او محدود است اما دلش را وجود پدر و مادر فداکار، گرم گرم نگه داشته است.
اولین جرقههای هنر نقاشی را در وجود «آلان» نقاشیهای خواهر بزرگترش در سالهایی روشن کرد که او هنوز به مدرسه نرفته بود و «آلان» که شیفته نقاشیهای خواهرش بوده از روی آنها به نقاشی پرداخته است و حالا هم خودش را مدیون «سروه» میداند؛ خواهری که مانند بسیاری از زنان سرزمین مادری من، هنرش را در کودکیاش جا گذاشته و هیچگاه نتوانسته آن را به جامعه ارائه کند و با نقاشیهایش به دنیا بگوید، مادری فداکار و همسری وفادار بودن، تنها هنر زنان کردستان نیست.
گفتوگوی ما با «آلان رئوفی» درباره 15 سال کار نقاشی او با مداد و مدادرنگی کوتاه بود اما از هر دری سخنی گفتیم، از «باب راس» و برنامه لذت نقاشی شبکه 4 سیما که زمینهساز نخستین تشویق هنر «آلان» در مدرسه شده بود تا ارادت قلبی این هنرمند بیادعا به کردستان و مهربانیهای مردم این دیار؛ آنچه میخوانید خلاصهای از این گفتوگو است.
«آلان رئوفی» در ابتدای این گفتوگو با اشاره به دوران کودکی و علاقهاش به نقاشی در آن زمان گفت: در کودکی و قبل از رفتن به مدرسه به نقاشی علاقمند بودم و سالهای ابتدایی مدرسه در کمترین فرصتی که پیش میآمد و دور از چشم معلمان مشغول کشیدن نقاشی میشدم و اغلب از روی طرح جلد کتابها و عکسهایی که در لابلای صفحات کتب درسی وجود داشت طراحی میکردم یا خطوط طرحها را برجستهتر و رنگ نقاشیهای کتابها را پررنگتر میکردم.
وی نبود امکانات در سالهای ابتدایی تحصیل و همچنین محدود بودن امکانات ارتباطی برای بهره بردن از آنچه توسط اساتید بزرگتر حوزه نقاشی در اختیار کسانی قرار میگیرد که در ابتدای راه هستند را یادآوری کرد و افزود: نخستین استاد من طبیعت هورامان بود و نقاشی را به صورت خودآموز فرا گرفته و متأسفانه در سالهای ابتدایی فراگیری این هنر نتوانستم از محضر اساتید بهره ببرم.
رئوفی بخش بزرگی از هنر نقاشی را بیان احساس عنوان کرد و گفت: در همان ابتدای کار، احساسم این بود که هیچ چیز حتی زبان من، نمیتواند همانند یک «مداد» احساسات درونیام را بیان کند.
وی هنر نقاشی را دربرگیرنده تاریخ، فلسفه، فیزیک، جغرافیا، پزشکی و ... دانست و افزود: برای نمونه اگر بخواهیم به بعد تاریخی نقاشی نگاه کنیم خواهیم دید که غارنشینان با نقاشی بر روی دیواره غارها بخشی از شیوه زندگی خود را برای آیندگان تبیین کردهاند.
این هنرمند نقاشی را آغاز نوشتن یک کودک توصیف کرد و تصریح کرد: همان گونه که موسیقی زمانی آغاز میشود که کلام آنگونه که باید قادر به انتقال مفاهیم نیست در نقاشی هم زمانی که طبیعت از انتقال مفهوم ناتوان میشود هنرمند آنچه را که طبیعت نتوانسته منتقل کند با نقاشی انتقال میدهد حال این شخص چه یک کودک باشد و چه یک فرد بزرگسال، البته تعریفهای بیشتری در این باب وجود دارد که موضوع اخیر به عنوان نمونه عرض شد.
وی کار یک طراح را با آنچه یک دوربین دیجیتال ثبت میکند مقایسه کرد و گفت: یک نقاش میتواند تمام جزئیات یک طرح یا چهره یک فرد را بر روی کاغذ ثبت کند و تفاوت و امتیاز کار یک نقاش سبک رئالیسم در مقایسه با یک دوربین دیجیتال بسیار قوی که میتواند تصویری با جزئیات کامل ثبت کند در این است که نقاش به تصویر خلق شده احساسی منتقل میکند که دوربین نمیتواند این کار را انجام دهد و یا میتوان گفت نقاش چیزی را میبیند که یک دوربین هیچگاه قادر به دیدن آن نیست.
رئوفی مقید بودن به یک سبک خاص از نقاشی را ضروری ندانست و گفت: از نظر من مقید بودن به یک سبک خاص در نقاشی ضرورتی ندارد ولی اینکه کسی بخواهد حتی در نقاشی سنت شکنی کرده و یا احیاناً سبک جدیدی به کار گیرد ضروری است با اشراف به سبکهای شناخته شده فعلی دست به این کار بزند چرا که در غیر این صورت نمیتواند سبکی جدید معرفی کند، اگرچه معرفی یک سبک جدید کاری بسیار دشوار است.
وی تأثیر محیط جغرافیایی بر یک هنرمند را بیبدیل دانست و افزود: زیباییهای کردستان و هورامانات بود که من را نقاش کرد و زیباییهای این سرزمین هر فردی را در جایگاه خود به یک هنرمند تبدیل کرده است، بر این باورم هر روز کردستان و هورامانات جلوهای ناب از نقاشی خالق هستی است.
«آلان» مهربانی مردم کردستان را منتقل کننده حس زیبایی شناسی به شهروندان کردستانی عنوان کرد و گفت: محبت مردم این دیار به همدیگر سبب شده که برخی تصاویر نازیبا هم در نظر این مردم زیبا جلوه کند و من هم از این قاعده مستثنی نبودهام، من میتوانم هر تصویر خشنی را هم «زیبا» ببینم و نقاشی کنم، این را از چشمان رنج دیده مادر بزرگم و تمام مادربزرگهایمان دیدم و آموختم.
وی به برگزاری کلاسهای طراحی در دانشگاه تهران و حضور خود در آن کلاسها در دورهای یک ساله اشاره کرد و افزود: با وجود سختیهای رفت و آمد برای حضور در این کلاسها توانستم اندوخته خوبی از آن کلاسها داشته باشم.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا دغدغه معیشت به ادامه کار هنریاش آسیب زده یا خیر خاطر نشان کرد: مسلماً دغدغه معیشت یکی از موانع عمده بر سر راه ادامه کار هر هنرمندی است که نتواند با هنرش معیشت خود را هم تأمین کند و این موضوع خیلی اوقات ذهن من را هم درگیر میکند و همین امر مانعی است که من بتوانم نقاشی را به صورت تخصصی آنطور که باید و شاید دنبال کنم.
«آلان» با اشاره به همه مشکلات بر سر راه یک هنرمند گفت: آینده را از گذشته روشنتر میبینم و تردید ندارم هم برای مردم و هم هنرمندان سرزمین من روزهای روشنتر از آنچه تا امروز بوده، در راه است.
بضاعت ما برای معرفی این هنرمند به جامعه همین بود، نمیدانم بضاعت مسئولانی که کمک به این هنرمند توانمند و کمتر شناخته شده در حیطه وظایف آنهاست، چقدر است اما میدانم که باید به «آلان» و «آلان»های این سرزمین کمک کرد، باید دستانشان را گرفت و از هنرشان حداقل برای پرورش استعدادهای مشابه در جامعه بهره گرفت.