بچههای آسمان را همیشه میتوان به تماشا نشست و بارها و بارها از آن لذت برد اما پخش این فیلم سینمایی از شبکه چهار سیما، همزمان با زادروز حضرت معصومه و روز دختر حال و هوای دیگری داشت و حلاوت بیشتری از رابطه عاشقانه میان یک خواهر و برادر که با شرافت زندگی میکنند!
قصه پرغصهی خواهر و برادری که یک کفش کتانی کهنه را مشترکا میپوشند و مدرسه میروند اما با دم فروبستن دل ندارند شاهد شرمندگی پدر دستتنگ و مادر بیمارشان باشند!
تجلی یک خواهر که مخزن الاسرار و سنگ صبور برادر است و همزمان آرامش پدر و غمخوار و کمککار مادر در این فیلم چهقدر شمیم قم دارد در عصر جدید ...
الگوی دختر صبور و مهربان و پسر بااراده و کوشای ایرانی در دامن یک خانواده سنتی با زیست مومنانه زیباست و چه شکوهمند است دیدن سکانس دلنوشته این خواهر و برادر که به خاطر خدا رازداری میکنند در کنار پدری که برای مسجد قند میشکند اما حاضر نیست چایش را با قند امانی خانه خدا شیرین کند!
ایکاش هشدار آن روزهای مجید مجیدی در سکانس دنبال کارگشتن پدر و پسر در مناطق مرفهنشین پایتخت را صاحب منصبان آن روز و امروزمان درک میکردند که درد در ظاهرِ برج عاج و آسمانخراشها نیست فقط! بلکه خراش در اصل ارتباط میان ساکنان پایین و بالای شهر است و یک فاصله طبقاتی غیرعادلانه که کارش از شکاف گذشته و دیگر جِر خورده است!؟
چه زیباست نَفَس زدنهای این برادر بااراده که جانانه میدود تا با کسب جایزه نفر سوم که کفش است دل خواهرش را شاد و ایثارش را جبران کند!
و حقش همین است که پلان پایانی فیلم با بوسه زدن ماهی ها بر زخم قدوم برادر رقم بخورد!
قدومش مبارک حضرت اختالرضا که درپی برادر رنج سفر چشید و پس از شهادت نزدیکانش در مسیر مشهد، خودش هم به معراج رسید!
ماهی یا کبوتر ؛ قم یا مشهد ؛ از دیروز تا به امروز، زندگی خالی نیست مهربانی هست سیب هست ایمان هست!
و «مَنْ زارَ الْمَعْصُومَةَ بِقُمْ کمَنْ زارَنی. ؛ هرکس حضرت معصومه را در قم زیارت کند گویا مرا زیارت کرده است».
امام رضا(ع)
عکس از هنرمند خلاق و بااخلاق مشهدی هاشم عطار
مجتبی محمودی