این روزها از انقلابیون جبهه فرهنگی، مطالبی منتشر میشود که جای تامل بسیار دارد. یکی از خاطرات مینویسد و یکی دیگر نامهنگاری میکند.اصلا هم برایشان مهم نیست که چه کسانی از این متن ها خوشحال میشوند و چه کسانی متاثر.
در این مجال، دو نکته را لازم میدانم:
اول: وجه مشترک این دوستان قدیمی، پریدن به برخی از مقامات بیت رهبری است، پر واضح است که هیچکس به طور مطلق از عملکردهای هیچ مسئولی دفاع نمیکند حتی اگر از مسئولان بیت باشند و ثانیا هیچکس در این مملکت نمیتواند ادعا کند که مقامات عالی بیت رهبری، در کلیات تصمیمهایشان و حتی در جزییات آن، بدون هماهنگی حتی آب میخورند. لذا اجازه میدهم که کمی بی پروایی کنم و عرض کنم که اعتراض این رفقا به مقام دیگری است ولی مصلحت نمیبینند که بیان کنند!.
هیچکس ادعای عصمت ندارد، همه اشتباه میکنند و شاید یکی از اشتباهات دفتر هم پر و بال دادن به برخی است که حد و حرمت را نگاه نمیدارند و اگر عسل هم در دهانشان کنی، تا آرنج را هم گاز میگیرند! اشکال ندارد. در تاریخ از این موارد زیاد بوده و خواهد بود. حتی در تاریخ چهل ساله انقلاب خودمان.
دوم: حقیقتا در زمان سپردن مسوولیت به افراد، باید علاوه بر توجه به کارآمدی و اعتقادات افراد، به یک موضوع مهم دیگر هم توجه کرد و آن مهم، «ظرفیت» افراد است. برخی آدمها کارآمد و فعال و معتقد هستند اما کوچک هستند! و ظرفیت وجودی آنها محدود است. اگر مدیرکل است و او را معاون کنی و یا معاون است و او را رییس سازمان بنمایی، هم او را خراب کردی و هم مسوولیت مربوط را، ظرفیت وجودی برخی این است که تا فلان مبلغ سرمایه داشته باشد. اگر بیشتر پولدار شود، بد مستی میکند. هر کسی به قول امیر مومنان« اندازه ای دارد و نباید بیش از اندازه ای بار به دوش او گذاشت.»