جامعه دانشگاهی بابت حمایت از حسن روحانی باید شرمسار مردم و جامعه باشند
۸ سال گذشته که آقای حسن روحانی توسط جریان نیرنگ باز اصلاحات رییس جمهور کشور شد و در استان کردستان کسانی مثل دکتر جلالی زاده و نصراللهی زاده و دیگران با دروغ و نیرنگها سیاسی و همچنین بازی با احساسات قوم کرُد و اهل تسنن توانستند رای بالای ۷۰ درصدی را برای اقای حسن روحانی جلب کنند. امروز بعد از ۸ سال ما مشاهده میکنیم که هیچ کدام از این افراد نیرنگ باز حاضر به قبول مسئولیت در قبال جامعه و مردم استان کردستان نیستند.
به گزارش تابناک کردستان، این آقایان که متاسفانه با شعارها فریب دهنده از جمله انتخاب استاندار کرُد، آزادیهای قومی و مذهبی و ایجاد شرایط بهتر اقتصادی برای مرزنشینان و کولبران توانستند یک موج غلط و اشتباه و همچنین بدون اساس و پایه ایجاد کنند تا حسن روحانی را به مسند قدرت بیاورند و همچنین باید از جامعه دانشگاهی هم انتقاد کرد که چطور معرفت و شناخت واقعی و حقیقی را با این افراد نیرنگ باز معامله کردند و به وظیفه خودشان که همان آگاهی و دادن شناخت به مردم پشت کردند؟ در انتخابات ۹۲ و ۹۶ جامعه دانشگاهی ما در استان کردستان مردم را به انتخاب حسن روحانی جلب کردند و حتی بیانیه هم دادند که جامعه دانشگاهی از حسن روحانی حمایت میکنند. واقعا جای تعجب است که جامعه دانشگاهی ما بدون توجه به شناخت واقعی و حقیقی مردم را به فلان مسیر تشویق میکنند.
ما دو نوع شناخت و معرفت داریم، یک نوع شناخت و معرفت حقیقی و واقعی یا "شناخت برای شناخت" است و نوع دیگر شناخت و معرفت اجتماعی و طبقهای یا "شناخت برای عمل" است. شناخت مبتنی بر طبقه یعنی افراد به شرایط اجتماعی و سیاسی خودشان نگاه میکنند که کدام راه و روش ما را به منافع و هدف خواهد برد؟ هر مسیری که ما را به کسب منافع و هدف کمک کنند آن مسیر برای ما شناخت و معرفت است حتی اگر این شناخت و معرفت غلط و اشتباه باشد. در این نوع شناخت ما به دنبال جدا کردن درست از نادرست نیستیم بلکه آنچه برای ما مهم تلقی میشود رسیدن به منافع است.
به عبارت دیگر این نوع شناخت براساس تغییرات اجتماعی شکل میگیرد و فقط کافی است که شرایط سیاسی و اجتماعی ما تغییر کنند کل شناخت و معرفت ما هم تغییر خواهد کرد. به عنوان نمونه اگر روزی شرایط سیاسی و اجتماعی ما اقتضا کرد که برای رسیدن به منافع نیاز به فریب دادن مردم داریم باید این کار زشت را انجام داد، دلیل اصلی اینست که ما در اینجا اسیر و زندانی رسیدن به منافع و هدف هستیم و شناخت ما از فطرت انسانی بیرون نمیآید بلکه تابع تغییرات اجتماعی است.
جامعه دانشگاهی ما در انتخابات ۶۲ و ۹۶ براساس این گونه شناخت از آقای حسن روحانی حمایت کردند و برای آنها مهم نبود که آیا حسن روحانی فرد مناسبی برای جامعه است یا نه؟ آیا حسن روحانی میتوانند مشکلات مردم را حل کند یا نه؟ اصلا این گونه سوالات برای جامعه دانشگاهی مطرح نبود و آنچه برای جامعه دانشگاهی مهم بود همین رسیدن به منافع و هدف خودشان بود.
اما شناخت واقعی و حقیقی یعنی ما معرفت خودمان را از میدانها اجتماعی و سیاسی کسب نکنیم و تابع نیازهای کاذب اجتماعی نباشیم، بلکه این گونه شناخت از فطرت انسانی و روح حقیقت جو بیرون میآید و تابع منافع و هدفها ما نیست. در این نوع شناخت هیچ چیز به انداز سیر کردن روح حقیقت جو انسان مهم نیست، انسان در این گونه شناخت اسیر و زندانی نیست بلکه وجود و "خود واقعی" خودش را کسب میکنند و به معنای واقعی کلمه شناخت و معرفت حقیقی شکل میگیرد.
نکته مهم در این گونه شناخت ماندگار بودن آن در طول زمانها و شرایطها مختلف است و علت اصلی چنین ماندگاری بخاطر اینست که این شناخت از درون انسان بیرون میآید و همیشه روح حقیقت جو انسان را بیدار میکنند. میتوان در این مورد بیشتر از اینها سخن گفت، ولی این را به عنوان مقدمه اشاره کردیم تا برای جامعه مشخص شود که جامعه دانشگاهی و همچنین طبقه خواص دارای چه نوع شناخت و معرفت هستند.
جامعه دانشگاهی و طبقه خواص ما دچار این اشتباه شده اند که به جای اینکه به دنبال حقیقت و فطرت انسانی باشند متاسفانه به دنبال تغییرات اجتماعی هستند و هر وقت منافع آنها اقتضا کنند شناخت و معرفت آنها هم تابع رسیدن به منافع و هدف خواهد بود. اگر در انتخابات سال ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ جامعه دانشگاهی و طبقه خواص ما از آقای روحانی حمایت کردند بخاطر این بود که با انتخاب شدن حسن روحانی این افراد بهتر به منافع و هدف خودشان خواهند رسید و حمایت آنها از حسن روحانی مبتنی بر شناخت و معرفت حقیقی نبود.
اگر طبقه خواص ما به فکر مردم و جامعه بودند مسلما در طول این ۸ سال از عملکرد حسن روحانی در استان کردستان انتقاد میکردند و یا جرات و شهامت عذرخواهی از مردم نداشتند، اما آنها نه انتقاد کردند و نه عذرخواهی. دلیل اصلی اینست که آنها همچنان برای رسیدن به منافع شخصی خودشان بیشتر ایمان دارند تا به مردم و جامعه.
امروز جامعه دانشگاهی به جای اینکه جز طبقه خواص باشند متاسفانه جز طبقه عوام هستند و همه چیز را از میدانها اجتماعی اخذ میکنند و اگر توجه کنیم امروز جامعه دانشگاهی و خواص ما از لحاظ منزلت اجتماعی متاسفانه وضعیت مناسبی ندارند و این وضعیت بخاطر نداشتن شناخت و معرفت حقیقی آنهاست.
این همه مشکلات اقتصادی برای مردم ایجاد شده است و جامعه دانشگاهی به جای اینکه از دولت مطالبه گری کنند متاسفانه این گونه وضعیت را توجیه میکنند و اعتقاد دارند که اگر تحریم نبود، اگر فلان کار میشد، اگر فلان چیز انجام میشد ما امروز این شرایط را نداشتیم. این گونه سخنان و حرف در شان و منزلت شخصیتها علمی و طبقه خواص ما نیست مسلما افراد عوام بهتر از این قشر دانشگاهی جامعه را نگاه میکنند و به فکر توجیه کردن هم نیستند. اما جامعه دانشگاهی این نکته را فهمیدند که آنها در این شرایط بوجود آمده مقصر هستند، ولی هنوز فکر و تصور میکنند که رسیدن به منافع براساس معرفت و شناخت اجتماعی آسانتر است.
مختار سلیمانی