همهگیری آنفلوانزا درسال ۱۹۱۹ بهمراتب بدتر بود، بیماری همهگیر ایدز نیز احتمالاً وخیمتر از کرونا بود.در اوایل دهه ۱۹۸۰، اگر به ایدز مبتلا میشدید میمردید. مرگ سیاه بین یک چهارم تا نیمی از جمعیت مبتلاشده را کشت. آنفلوانزا در سال ۱۹۱۸ بیش از ده درصد کل جمعیت برخی کشورها را کشت. در مقابل، کووید-۱۹ کمتر از پنج درصد از مبتلایان را میکشد، و اگر اینکه جهش خطرناکی رخ ندهد، بعیداست که بیش از یک درصد از جمعیت هر کشور را بکشد.علاوه بر این، بر خلاف دورههای قبلی، ما اکنون همه دانش علمی و ابزارهای فناوری لازم برای غلبه بر این طاعون را در دست داریم. هنگام ظهور طاعون یا مرگ سیاه، مردم کاملاً درمانده بودند. آنها هرگز شناختی از عامل مرگشان نداشتند و نمیفهمیدند که چه چیزی آنها را میکشد. در سال ۱۳۴۸ ، دانشکده پزشکی دانشگاه پاریس اعتقاد داشت که همهگیری بیماری طاعون سیاه ناشی از یک بداقبالی آسمانی است.
اما کووید-۱۹ فقط یک بحران سلامت نیست. این بیماری همچنین منجر به یک بحران عظیم اقتصادی و سیاسی میشود. من از این ویروس نسبت به شیاطین درونی بشر کمتر میترسم: نفرت، طمع و جهل. اگر عموم مردم بهجای عامل بیماری همهگیر، خارجیها، غریبهها و اقلیتهای قومی را مقصر بدانند. اگر کسبوکارها و شرکتهای حریص و سودجو فقط به سود خود اهمیت دهند. و اگر ما به توهم توطئه و انواع نظریههای آن اعتقاد داشته باشیم – غلبه بر این بیماری همهگیر، بسیار سختتر و دشوارتر خواهد بود، و بعداً در دنیایی مسموم به زهر این نفرت، همواره در حرص و آز و جهل زندگی خواهیم کرد.
بزرگترین مزیت ما انسانها نسبت به این ویروس، توانایی ما برای همکاری مشترک و مؤثر است. فراموش نکنیم که این ویروس نمیتواند نکاتی را در مورد چگونگی آلوده کردن انسانها از چین به ایالات متحده مبادله کند.همکاری بینالمللی میتواند هم در شیوه مبارزه و هم در اشتراک گذاشتن ابزار و وسایل پیشگیری و مبارزه با ویروس به همه کشورها کمک کند در صورتیکه این توانایی برای ویروس وجودندارد.در سالهای اخیر، سیاستمداران استبدادی و پوپولیستی نه تنها سعی در جلوگیری از سرکوب جریان آزاد اطلاعات، بلکه حتی تضعیف اعتماد عمومی به علم داشتند.
جامعهای که تحصیلات علمی خوبی را در اختیار شهروندان قرار دهد، از آن طریق باعث پاگرفتن موسسات مستقل قدرتمندی خواهد شد که بیشک میتواند بسیار موثرتر از یک فرد مستبد، که یک توده عظیم بیاطلاع را با سیستم پلیسی مدیریت میکند، با بحران همهگیر روبرو شود.
به عنوان مثال، چگونه میتوانید میلیونها انسان را مجبور به شستن دست خود کنید؟ یک راه برای انجام این کار شاید کنترل مردم و قرار دادن یک دوربین در هر مکان بهداشتی است و طبعا مجازات افرادی که خودداری میکنند. راه دیگر، آموزش افراد در مدرسه پیرامون نقش ویروسها و باکتریها است و اینکه چگونه صابون میتواند این عوامل بیماریزا را از بین ببرد.
ما شاهد ایجاد سیستمهای جدید نظارتی در سرتاسر جهان، توسط دولتها و شرکتها هستیم. بحران فعلی کرونا ممکن است یک نقطه عطف در تاریخ نظارت باشد. زیرا اولا، ممکن است استقرار ابزارهای نظارت جمعی در کشورهایی که تاکنون آنها را نپذیرفتهاند یا در قبال آن مقاومت کردهاند، در این شرایط بحرانی مشروع و هنجارین شود. ثانیا، و مهمتر از قبلی، ممکن است شاهد انتقال مهمی از «نظارت زیرپوستی» باشیم.
متأسفانه، تاکنون چیزی شبیه به رهبری قدرتمند جهانی که به آن نیاز داریم، نمیبینیم. ایالات متحده که در طول همهگیری ۲۰۱۴ و بحران مالی ۲۰۰۸ به عنوان رهبر جهان عمل کرده است، تاکنون از این مسئولیت شانه خالی کرده است. دولت ترامپ این دیدگاه را بسیار واضح و روشن اعلام کرده است که فقط به خود و شهروندان ایالات متحده اهمیت میدهد و حتی نزدیکترین متحدین خود در اروپای غربی را هم کنار گذاشته است. حتی اگر ایالات متحده هماکنون نوعی برنامه جهانی برای رهایی از کرونا را ارائه دهد، چه کسی به آن اعتماد خواهد کرد، و چه کسی پیشتازی و رهبری او را خواهد پذیرفت؟ آیا کسی از رهبری پیروی می کند که شعارش این باشد: «اول خودم»؟
اما هر بحران خود نیز یک فرصت است. امیدوارم بحران کنونی بشر را در درک خطرات حاد ناشی از زوال اتحاد جهانی یاری کند. اگر این همهگیری سرانجام منجر به همکاری نزدیکتر جهانی شود، این پیروزی نه تنها یک پیروزی در مقابل ویروس کرونا قلمداد میشود بلکه یک فرصت در برابر خطرات دیگری که بشر را تهدید می کند – از تغییرات آب و هوایی گرفته تا جنگ هستهای- خواهد بود.
انتهای پیام/*