دکتر اصغری‎پور
کد خبر: ۳۶۶۷
تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۳۹۳ - ۲۰:۴۱ 08 February 2015

آقای دکتر اصغری پور مرز اختلاف عقیده و اختلاف سلیقه در انتخاب همسر چیست؟ یعنی چه اختلافاتی وجود داشته باشند اختلاف عقیده هستند و باید از ازدواج پرهیز کنیم؟

به طور کلی در ازدواج ما یک سری تناسبها داریم و یک سری تفاهمها، تناسبها به معیارهای واقعی و عینی مربوط میشود که میتواند به درجات مختلف بین دو نفر وجود داشته باشد یا نباشد. مثلا وقتی دو نفر از جهت وضعیت فرهنگ، طبقه اجتماعی خانواده، سن و تحصیلات و... تناسب داشته باشند ما اصطلاحا به آنها میگوییم هم کفو، اما زمانی که دو نفر سیستم تفکر و عقایدشان نسبت به یک سری پدیدهها به هم نزدیک باشد میگوییم اینها تفاهم دارند. بنابراین ممکن است دو نفر مثلا با اختلاف سنی زیاد بخواهند ازدواج کنند و بتوانند تمام چالشهایی که اختلاف سنی زیاد برایشان ایجاد میکند را درک کنند و راجع به آن به تفاهم برسند. بنابراین ما نمیتوانیم به دلیل نداشتن تناسب ازدواج را منع کنیم.

اگر منظور شما از عقیده، باورهای دینی و مذهبی باشد در این صورت ما میگوییم دو نفر حتما باید یک حداقلهایی به لحاظ مذهبی داشته باشند تا زندگی کمریسکتری را تجربه کنند. البته زمانی که دو طرف حداقلی از عقاید مذهبی را داشته باشند مطمئنا با چالشها و دشواریهای زندگی برخورد بهتری خواهند داشت و فضای وفاداری، اطمینان و اعتماد بهتری بین آنها شکل میگیرد. طبیعی است که اگر عقاید به هم شبیه و نزدیک باشد قطعا زندگی موفقتری خواهند داشت.

اگر خود فرد با ما هم رنگ بود اما خانواده اش متفاوت بودند به نظر شما ازدواج کردن کار عاقلانه ای است؟

البته آن چیزی که ما توقع داریم این است که افراد یک خانواده به ویژه اگر الگوهای خوبی داشته باشند و رابطه دوستانهای بین فرزندان با بزرگترها برقرار باشد عقاید نزدیک به همی داشته باشند. ولی اگر ما با یک فردی به تفاهم برسیم که با خانواده تفاهم نداشته باشد، میتواند عاملی برای چالش و ریسک در زندگی باشد هر چند که افراد به استقلال رسیده باشند. منظور از استقلال جدا شدن از خانواده یا قطع ارتباط نیست، بلکه همواره احترام خانوادهها باید حفظ شود و برای باورها و عقاید آنها ارزش قائل باشیم در واقع ما میتوانیم ضمن احترام برای خانوادهها خودمان اقدام فکری و عملی مجزایی داشته باشیم.فرد باید نسبت به این چالشها آگاهی داشته باشد و بعد اقدام به ازدواج کند.

اگر چنین ازدواجی کردیم خودمان را باید برای چه عواقبی آماده کنیم؟

این قضیه خودش دشواریهایی دارد. زمانیکه عقاید ما با خانواده بسیار تفاوت داشته باشد در ارتباط با آنها دچار اشکال میشویم. مثلا برگزاری مراسم و اشتراکاتی که بین ما و خانوادهها وجود دارد موجب تنش خواهد شد و اگر به آنچه آنها اهمیت میدهند توجه نکنیم قطعا تَرد میشویم یا فشاری را به صورت مستقیم یا غیر مستقیم از طریق همسر متحمل خواهیم شد. اگر بتوانیم خودمان را تغییر بدهیم و بتوانیم در ارتباط با آنها شرایطی که مدنظر آنهاست را حفظ کنیم، میتواند خوب باشد به شرط اینکه با خودمان درگیر نباشیم و باعث فشارهای روحی و روانی نباشد. بنابراین به صورت کلی چنین ازدواجی ریسکهایی خواهد داشت.

چطور می شود این عواقب را مدیریت کرد؟

اولا ما باید برای ازدواج به یک ویژگی مهم به نام انعطافپذیری توجه کنیم. معنیاش این است که من وقتی ازدواج میکنم حاضرم تغییراتی را برای نزدیک شدن به همسر یا خانواده همسرم در خود ایجاد کنم. این تغییرات باید با لذت و رضایت باشد و اگر با زور و فشار و تحمل زجرها باشد ممکن است در مدت کوتاهی انرژی من تمام شود و اصطلاحا کم بیاورم و ممکن است حالتهای استرس، پرخاشگری و افسردگی به سراغ من بیاید. اگر میخواهیم همچین ازدواجی بکنیم باید حتما قابلیت انعطاف پذیری بالایی داشته باشیم.

اگر عقاید دختر با خانواده اش متفاوت بود چطور می تواند خواستگار مناسب با عقاید خودش را پذیرش کند؟

مهم این است که قبل از هر اقدامی عملی یا پذیرش خواستگار، رضایت خانواده را به هر شکلی که ممکن است جلب کند و به یک هماهنگی اولیه برسد که آنها با آغوش بازی از همسر آینده او استقبال کنند. اگر با ناراحتی، عدم رضایت و دلخوری بخواهد چنین کاری کند مطمئنا آینده این زندگی خطرات زیادی خواهد داشت.خوب است که با جلب نظر خانوادهها و اطمینان دادن به اینکه هر دو طرف به عقاید و فرهنگ خانوادهها احترام خواهند گذاشت، فضای مناسبی را برای شروع زندگی ایجاد کنند. هماهنگی با طرف مقابل در ارتباط با خانواده و اینکه فرد بتواند با احترام به آنها نظر مثبتشان را جلب کند اهمیت زیادی دارد.

آقای دکتر به عنوان یک سوال کاربردی برای اینکه محوری ترین عقاید مذهبی فرد دستمان بیاید توی خواستگاری چه سوالاتی بپرسیم؟

بهترین راه این است که ببینیم کلا در رعایت مسائل مذهبی و اصول دینی خودش چقدر مقید است؟ و در مرحله بعد به شعاعر دینی و مذهبی چقدر میپردازد؟ یا در مناسبتها و موقعیتهای مذهبی چقدر مشارکت داشته است؟ چه میزان از وقتش در طول شبانهروز یا در هفته به اماکن مذهبی میرود؟ میزان علاقهاش به مسائل مذهبی چقدر است؟ چون یک وقت ما شعار میدهیم که من آدم مذهبی هستم اما در عمل میبینیم به هیچ کدام از آن اصول و باورها پایبند نیست. نکته مهمی که دین هم خیلی تاکید دارد برخورداری از وجدان و اخلاق و ایمان است. اینها به عنوان اصول اساسی است. ببینیم اینها را در رابطه با خانواده و اطرافیان و... در طول زندگی چقدر رعایت کرده ؟ اینها را میشود در مراسم خواستگاری و مراحل شناخت و رفت و آمدها ببینیم که فرد عملا چقدر به اینها مقید است. در گام بعدی حتما می توانیم در این زمینه ها از نظرات یک کارشناس استفاده کنیم.

و سخن پایانی شما به جوانانی که با این مسئله درگیر هستند چیست؟

انسان باید قبل از ازدواج یک سری آمادگیهایی را در خودش ایجاد کند که شامل بلوغ روانی و فکری و اجتماعی میشود. فرد وقتی میخواهد وارد زندگی مشترک شود باید یک سری آموزشهاو مهارتهایی را کسب کرده باشد. امروز ما اعتقاد زیادی داریم به یادگیری مهارت رفتاری مثل مهارت تصمیم گیری، مهارت کنترل هیجانات و احساسات، مهارت حل مسئله در روابط زناشویی و... که فرد باید به تمام اینها مسلط باشد. بنابراین نکتهای که میخواهم بگویم این است که این عزیزان آمادگی را در خودشان ایجاد کنند تا در شروع زندگی بتوانند زندگی مشترک موفقتر و کمریسکتری داشته باشند.


اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار