آرى، او بود كه دنیاى جهل و نادانى گسترده بر زمان خلفاى اموى و عباسى ، و حاكم بر مكان هاى تحت سیطرهء آنان را با تابش افكار آسمانى و الهىاش و با انوار دانش بی پایانش كه بر تمامى رشتههاى علوم زمان خود پرتو افكنده بود روشن و منور ساخت . . . و درخشان تر و برجسته تر از همه فروع تابناك بىشمار و شاخ و برگهاى موفور و پربار بر اصول ثابت احكام الهى مترتب ساخت كه در هر عصر و زمانه با هر خصوصیتى كه در هر دوره رخ نماید ، روشنگر راه راهروان اسلام و قرآن در همان دوره گردد و پاسخگوى مشكلاتى باشد كه احكام ثابت الهى ، پرداختن به جزئیات آن را لازم ندانسته است . . . لیكن جامعه بشرى از آگاهى بر آنها ، نه تنها بى نیاز نیست كه پویایى جامعه بدانها وابسته است.
بدین گونه آن امام و پیشواى صدیق كه تربیت یافتهء خاندان وحى و پروردهء گلستان نبوت و رنگ و عطر یافتهء بوستان ولایت و برخاسته از گلزار امامت و وصایت بود، هزاران نفر را در مكتب تربیتى خود دانش آموخت و در طول تاریخ اسلام پرچم هدایت علمى جهان تشیع را بر دوش خود كشید تا سرگردانان واحه ظلمت و حیرت زدگان وادى جهالت در سایه روحنواز و جان پرور آن به سر منزل نیكبختى و رستگارى هدایت شوند.
اینسان است كه بخش عظیمى از رسالت و تعهدى را كه اسلام براى نیكبختى و بهروزى این جهان و سعادت و رستگارى آن جهانى بشر به عهده دارد ، امام صادق (علیه السلام) بر عهده خویش گرفته و به انجام رسانده است.
مؤسس دانشگاه جعفرى امام صادق (علیه السلام) پایه گذار دانشگاه بزرگ جعفرى در مدینه است، دانشگاهى كه بى هیچ تعصب و جزم اندیشى، به راستى مى توان گفت در تاریخ اسلام نظیر آن با ویژگیهایى كه داشت، دیگر هرگز دیده نشد و در دانشكدههاى متعدد آن، هزاران تن، در رشتههاى گوناگون علوم اسلامى، و فنون و دانشهاى روز آن زمان به آموزش و فراگیرى مشغول بودند.
تنها در رشته فقه و معارف انسانى ، صدها نفر در مسجد كوفه به گفتههاى پیشواى دلبند خویش، گوش جان مى سپردند و گفتارهاى استاد ارجمند را تكرار مى كردند و بر روى آن به دقت و بررسى مى پرداختند. در آن دوران در هر محفل علمى نه تنها دانشجویان تشنه و نیازمند آموزش ، كه حتى دانشمندان قادر به آموختن و آموزگارى نیز نداى قال «الباقر» و قال «الصادق» سر مى دادند ، و بدین گونه به سخنان خود اعتبار و ارزش بى چون و چرا و تردید ناپذیر مى بخشیدند ، زیرا كه تنها منبع ارجمند و مستند ارزشمند آنان و تنها پشتوانهء گفتارهاى علمىشان، گفته ها و ارشادات و توجیهات و توضیحات علمى آن بزرگ زمان و یگانهء دوران و پدر ارجمند آن امام ، شكافنده علوم و دانشها بود و بس.
او پایه گزار و تنظیم كننده رشتههاى مختلف حدیث و درایت است كه قدر و قیمت و اعتبار و منزلت شیعیان را با احادیث و مراتب پرمنزلت آن بالا برد.
چنان كه در همان یك دوره، بیش از 4 هزار دانش پژوه و دانشمند از پیشگاه امام در این رشته كسب علم و دانش كرده و به نقل روایت پرداخته اند. براى درك عظمت گوشهاى از آن دانشگاه بى همتاى اسلامى كافى است گفته شود ، اصول چهارصدگانه حدیث و معارف اسلامى كه تنها منبع اصلى و اصیل كتابهاى معتبر چهارگانه كافى شیخ كلینى، من لا یحضره الفقیه ابن بابویه، تهذیب و استبصار شیخ طوسى قرار گرفته ، محصول مستقیم شاگردان با كفایت امام صادق (علیه السلام) بوده است.
آرى، در مكتب پربار امام، شاگردان برجستهاى همچون: «أبان بن تغلب»، «محمد بن مسلم» «وزرارة بن اعین» پرورش یافتند كه نخستین اینان بیش از سى هزار حدیث، و دومینشان بیش از شانزده هزار حدیث از امام صادق و بیش از سى هزار حدیث از پدر بزرگوارش امام محمد باقر نقل كردهاند.
در دیگر رشتههاى علوم و فنون و معارف نیز شاگردانى چون: "جابر بن حیان ثقفى"، و "هشام بن حكم" تربیت یافتهاند كه هر دو از پایه گذاران دانش شیمى و علم كلام به شمار مىروند و نیز از دیگر شاگردان نامدار امام مىتوان و باید به: "هشام كلبى نسابه" ، "مؤمن طاق" و "حریز" اشاره كرد، و از رجال نام آور برخاسته از آن مكتب نیز مى توان "سفیان ثورى"، "ابوحنیفه"، "قاضى سكونى"، "قاضى ابوالبخترى" و . . . را نام برد.
ما در این مجموعه كوشیده ایم بخشى از حیات، تلاش و كوشش این امام همام و آن فرزانهء فرید را نشان دهیم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید. توفیق نهایى فقط از اوست. ولادت با سعادت همزمان با ولادت رسول اكرم (صلى الله علیه وآله) هفدهم ماه ربیع الاول به سال هشتاد و سه هجرى) آغاز قرن هشتم میلادى) در دودمان رسالت و نبوت، نوزادى از سلاله ى پاك رسالت و از صلب امام باقر (علیه السلام) پیشواى پنجم شیعیان جهان ، قدم به عرصهء حیات گذاشت و جهانى از صفا و نورانیت و علم و دانش را به دوستداران خود به ارمغان آورد و منشأ تحولات و دگرگونیهایى در جهان اسلام و فضیلت و دنیاى معنویت و انسانیت گردید.
او 15 سال تحت تربیت نیاى بزرگش امام سجاد(علیهالسلام) زینت سالكان راه حقیقت و معرفت ، به سر برد و 19 سال پس از آن تحت توجهات پدر عالیقدرش امام باقر(علیهالسلام) قرار گرفت و در محیط مدینه ، خاندان وحى و قرآن رشد و نما و كسب فضیلت و معرفت آغاز نمود و این دوران ارزنده ، بهترین و عالیترین فرصت و موقعیت به شمار مى آمد و به این كودك جویاگر امكان مىداد كه در چنین مدرسهء عالى و مكتب رحمانى ، گام سپارد و علم و دانش و فضیلت و معرفت الهى كسب نماید.
مادرش "ام فروه" دختر "قاسم بن محمد بن ابى بكر"، از شیفتگان مقام ولایت و عصمت و یكى از بانوان با فضلیت و قدس و تقوى بود كه بعدها پسرش، كه هرگز اغراق و تعصب در كلام او وجود نداشت، در وصف آن بانوى پر فضیلت مىگوید: او از بانوان پرهیزكار و باتقوا و با ایمان و نیكوكار بود و خداوند به نیكوكاران پاداش شایسته عنایت خواهد كرد.
جلالت قدر و منزلت و اعتبار آن بانو در حدى بوده است كه گاهى امام را با مادرش تعریف و توصیف مىنمودند و از امام به عنوان "ابن المكرمة" فرزند بانوى بزرگوار تعبیر مى آوردند.
محیط تربیت او از آغاز طفولیت شاهد و نظارهگر رفت و آمد و تردد دانش جویان و فضیلت پژوهان به منزل جد بزرگوارش امام سجاد (علیه السلام) و پدر گرانقدرش امام باقر(علیهالسلام) است و او در این رفت و آمدها تماشاگر بحثها و گفتگوهاى علمى و فقهى آنان در زمینههاى مختلف علوم اسلامى است.
از آغاز طفولیت، تارهاى گوش و صفحات پاك قلب او، با انوار علم و دانش و فضلیت آشنایى و مؤانست پیدا مىكند، شب زندهداریها و سجدههاى طولانى، زینت عبادت كنندگان، اثر خاصى در روحیه او باقى گذارده بود، به حدى كه هنوز به حد بلوغ و رشد كامل جسمانى نرسیده است كه عاشق و دلباختهء عبادت و اطاعت الهى بود، تا بدینوسیله بیشتر رضایت معبود و خشنودى پروردگار خود را فراهم آورد. آن قدر خود را در اینباره به مشقت و تعب مى افكند كه مورد نهى و جلوگیرى پدر قرار مىگرفت.
خود امام چنین نقل مىكند كه: من نوجوانى بودم و در عبادتهاى مستحب، بسیار كوشا وجدى بودم. پدرم به من فرمود: فرزندم! با توجه به سن و سال تو، از این عمل كمتر كن . وقتى بنده اى محبوب خدا باشد، خدا با عمل كم هم از او راضى مىشود.
كودكى او با رشد سریع همراه با كسب علم وحدیث نبوى(صلىالله علیه وآله) و تفسیر و شرح آیات پیش مىرفت. دوران كودكى او، مقارن اوج قدرت امویان، تثبیت نهایى قدرت ادارى آنان، و عارى از شور و فعالیت مذهبى بوده است و احتمال قوى وجود دارد كه چنین محیطى در زندگى یك كودك چهارده ساله، در اندیشه و شخصیت و زیربناى فكرى و علمى او تأثیر خاصى گذاشته و آیندهء كار او را به جهت مشخص و معینى ارشاد و هدایت كرده باشد. عنفوان جوانى با رحلت امام زینالعابدین(ع)، جعفرصادق(ع) وارد عنفوان جوانى مىگردد و در حدود 23 سال از عنفوان عمرش تحت ارشاد پدر عالیقدرش سپرى مىگردد. در طول این سالها امام تلاشها و رنجها و كوششهاى پدر را در راه تثبیت اصول امامت، مشاهده مى كند و به عنوان بزرگترین پسر خانواده در همه ى این فعالیتها شركت مىجوید تا در سن 37 سالگى، شاهد رحلت پدر گرانقدرش مىگردد.
امامت او مقام پیشوایى و امامت كه بر اساس اصل نص و تصریح پیشواى قبلى و علم امام، صورت مىپذیرد در وجود امامصادق(ع) جمع بود.
از این رو امامت او در یكى از حساس ترین دورانهاى تاریخ اسلامى (حساس هم از جنبههاى مذهبى و آئینى، و هم از جنبههاى سیاسى و اجتماعى) منطبق بود. تبیین و تشریح نوشتارهاى اعتقادى كه گروهها براى تركیب جماعت اسلامى خود فعالیت مىكردند در این دوره واقع شد.
بسیارى از حوادث تاریخ ساز نهضت هاى خشونتآمیز، نتایج فعالیت زیر زمینى و تلاشهاى انقلابى بود، موضعگیریهاى سازشكارانه اهل الحدیث ومرجئه در زمینههاى فوق، همه در این دوره بود. وجود این اوضاع پیچیده و چند بعدى، راه و روش امامت امامصادق(ع) را تسهیل نمود، به حدى كه آن موقعیت و امكانات براى پدر و جد بزرگوارش امام زینالعابدین(ع) با وجود آن امكانات شهادت و اسارت، امكان پذیر نبود.
در آن دوران فترت ، امامت و پیشوایى فكرى و معنوى امام به درجه اى از تعالى و پیشرفت رسید كه تا آن روز، صورت نگرفته بود. درست است كه اكثر شیعیان به دستههاى انقلابى و افراطى پیوسته بودند، ولى راه امامت و رهبرى هم مشخص و مجسم گردیده و به اصطلاح به جا افتاده بود و خط مشى كلى آن مشخص و ترسیم گردیده بود.
اوضاع اجتماعى عصر امام(ع) بررسى اوضاع اجتماعى و شرایط زمانى آن دوران ، از هر نظر قابل مطالعه و بررسى است كه به عنوان آشنایى كامل بیشتر با محیط آن روز، نظرات جمعى از دانشمندان را در اینباره مورد استفاده قرار مىدهیم:
استاد شهید "مرتضى مطهرى" كه یكى از اسلام شناسان و از محققین عصر اخیر مىباشد، در اینباره مىنویسد: دوران زندگى امامصادق(ع) در عصر و زمانى واقع شد كه علاوه بر حوادث سیاسى ، یك سلسله عوامل اجتماعى و پیچیدگیها و ابهامهاى فكرى و روحى پیدا شده بود. لازمهاش این بود كه امامصادق(ع) جهاد خود را در این جبهه ها آغاز كند، مقتضیات زمانى امامصادق(ع) كه در نیمه اول قرن دوم مىزیست، با زمان سیدالشهداء(ع) كه در نیمهء نخستین قرن اول بود، خیلى فرق داشت.
در نیمه قرن اول، در داخل كشورهاى اسلامى براى مردانى كه مى خواستند به اسلام خدمت كنند ، یك جبهه بیشتر وجود نداشت و آن جبهه مبارزه با دستگاه فاسد خلافت بود. سایر جبهه ها هنوز بوجود نیامده بود و یا اگر بوجود آمده بود، چندان اهمیتى پیدا نكرده بود. حوادث عالم اسلام همه مربوط به دستگاه خلافت بود و از لحاظ روحى و فكرى هنوز به بساطت و سادگى صدر اسلام زندگى مىكردند.
اما بعدها و در زمانهاى بعد، تدریجاً به علل مختلف جبهههاى مختلف دیگرى بوجود آمد. جبهههاى علمى و فكرى و فرهنگى عظیم در میان مسلمانان آغاز شد. نحلهها و مذاهب در اصول و فروع دین، پیدا شدند.
وى سپس مى افزاید: در تاریخ زندگى امام صادق(ع)، یك جا مىبینیم "زنادقه" و "دهریون" از قبیل: "ابن ابى العوجاء" و "ابوشاكر دیصانى" و حتى "ابن مقفع" با آن حضرت محاجه مىكنند، و در جاى دیگر اكابر معتزله از قبیل "عمرو بن عبید"، و "واصل بن عطاء" در مسائل الهى با وى به گفتگو مىنشینند و در جاى دیگر فقهاى بزرگ آن عصر، مانند: "ابوحنیفه و مالك" ، معاصر امامصادق(ع) و هر دو از محضر امام استفاده مىكنند.
"شافعى" و "احمد بن حنبل" شاگردان آن حضرتند. و در جاى دیگر متصوفه به حضور آن حضرت، رفت و آمد و سؤال و جواب مى كردند و . . . خلاصه آنكه زمان امامصادق(ع) دوران برخورد عقائد و افكار بود و ضرورت ایجاب مىكرد امام(ع) سعى و كوشش خود را در این صحنه و جبهه قرار دهد.
امام صادق (ع) پایه گذار و مؤسس دانشگاه بزرگ جعفرى در مدینه است، دانشگاهى كه بى هیچ تعصب و جزم اندیشى، به راستى مىتوان گفت در تاریخ اسلام نظیر آن با ویژگیهایى كه داشت، دیگر هرگز دیده نشد.
امام صادق(ع) بنیانگزارى اصول مذهب جعفرى، عنوان رئیس مذهب و پایه گذار فقه آل محمد (صلىالله علیه وآله) را به حق شایسته و زیبندهء خود ساخته است، از زمان جوانى در دوران حیات پدر ارجمندش و پیش از آن كه خود عهده دار امامت گردد تا آخرین روز حیات رنج آمیز و سرشار از درد وایذاء و شكنجهاش، همواره روشنگر محافل علم و ایمان بود و عقاید عالمانه اش كه از ایمان الهى سرچشمه مىگرفت تا امروز الهام بخش و حركت آفرین خیل پیروان مخلص و برگزیدهء اهل بیت عصمت و فضیلت است و از این پس تا رستاخیز مهدى (عج) نیز، همچنان پرتو افشان و سازندهء انسانها خواهد بود.
آرى، او بود كه دنیاى جهل و نادانى گسترده بر زمان خلفاى اموى و عباسى، و حاكم بر مكان هاى تحت سیطرهء آنان را با تابش افكار آسمانى و الهىاش و با انوار دانش بیپایانش كه بر تمامى رشتههاى علوم زمان خود پرتو افكنده بود روشن و منور ساخت... و درخشانتر و برجستهتر از همه فروع تابناك بىشمار و شاخ و برگهاى موفور و پربار بر اصول ثابت احكام الهى مترتب ساخت كه در هر عصر و زمانه با هر خصوصیتى كه در هر دوره رخ نماید، روشنگر راه راهروان اسلام و قرآن در همان دوره گردد و پاسخگوى مشكلاتى باشد كه احكام ثابت الهى، پرداختن به جزئیات آن را لازم ندانسته است... لیكن جامعه بشرى از آگاهى بر آنها، نه تنها بىنیاز نیست كه پویایى جامعه بدانها وابسته است.
بدین گونه آن امام و پیشواى صدیق كه تربیت یافتهء خاندان وحى و پروردهء گلستان نبوت و رنگ و عطر یافتهء بوستان ولایت و برخاسته از گلزار امامت و وصایت بود، هزاران نفر را در مكتب تربیتى خود دانش آموخت و در طول تاریخ اسلام پرچم هدایت علمى جهان تشیع را بر دوش خود كشید تا سرگردانان واحه ظلمت و حیرت زدگان وادى جهالت در سایه روحنواز و جان پرور آن به سر منزل نیكبختى و رستگارى هدایت شوند.
اینسان است كه بخش عظیمى از رسالت و تعهدى را كه اسلام براى نیكبختى و بهروزى این جهان و سعادت و رستگارى آن جهانى بشر به عهده دارد، امامصادق(علیهالسلام) بر عهده خویش گرفته و به انجام رسانده است.
مؤسس دانشگاه جعفرى امامصادق(علیهالسلام) پایه گذار دانشگاه بزرگ جعفرى در مدینه است، دانشگاهى كه بى هیچ تعصب و جزم اندیشى، به راستى مىتوان گفت در تاریخ اسلام نظیر آن با ویژگیهایى كه داشت، دیگر هرگز دیده نشد و در دانشكدههاى متعدد آن، هزاران تن، در رشتههاى گوناگون علوم اسلامى، و فنون و دانشهاى روز آن زمان به آموزش و فراگیرى مشغول بودند.
تنها در رشته فقه و معارف انسانى، صدها نفر در مسجد كوفه به گفتههاى پیشواى دلبند خویش، گوش جان مىسپردند و گفتارهاى استاد ارجمند را تكرار مىكردند و بر روى آن به دقت و بررسى مىپرداختند. در آن دوران در هر محفل علمى نه تنها دانشجویان تشنه و نیازمند آموزش، كه حتى دانشمندان قادر به آموختن و آموزگارى نیز نداى قال "الباقر" و قال "الصادق" سر مىدادند، و بدینگونه به سخنان خود اعتبار و ارزش بىچون و چرا و تردیدناپذیر مىبخشیدند، زیرا كه تنها منبع ارجمند و مستند ارزشمند آنان و تنها پشتوانهء گفتارهاى علمى شان ، گفته ها و ارشادات و توجیهات و توضیحات علمى آن بزرگ زمان و یگانهء دوران و پدر ارجمند آن امام، شكافنده علوم و دانشها بود و بس.
او پایه گزار و تنظیم كننده رشتههاى مختلف حدیث و درایت است كه قدر و قیمت و اعتبار و منزلت شیعیان را با احادیث و مراتب پرمنزلت آن بالا برد.
چنان كه در همان یك دوره، بیش از 4 هزار دانش پژوه و دانشمند از پیشگاه امام در این رشته كسب علم و دانش كرده و به نقل روایت پرداختهاند. براى درك عظمت گوشه اى از آن دانشگاه بىهمتاى اسلامى كافى است گفته شود، اصول چهارصدگانه حدیث و معارف اسلامى كه تنها منبع اصلى و اصیل كتابهاى معتبر چهارگانه كافى شیخ كلینى، من لا یحضره الفقیه ابن بابویه ، تهذیب و استبصار شیخ طوسى قرار گرفته ، محصول مستقیم شاگردان با كفایت امام صادق (علیه السلام) بوده است.
آرى، در مكتب پربار امام ، شاگردان برجسته اى همچون :" أبان بن تغلب" ، "محمد بن مسلم" "وزرارة بن اعین" پرورش یافتند كه نخستین اینان بیش از سى هزار حدیث ، و دومینشان بیش از شانزده هزار حدیث از امام صادق و بیش از سى هزار حدیث از پدر بزرگوارش امام محمد باقر نقل كردهاند.
در دیگر رشتههاى علوم و فنون و معارف نیز شاگردانى چون : "جابر بن حیان ثقفى" ، و "هشام بن حكم" تربیت یافتهاند كه هر دو از پایه گذاران دانش شیمى و علم كلام به شمار مىروند و نیز از دیگر شاگردان نامدار امام مىتوان و باید به: "هشام كلبى نسابه"، "مؤمن طاق" و "حریز" اشاره كرد، و از رجال نام آور برخاسته از آن مكتب نیز مىتوان "سفیان ثورى"، "ابوحنیفه"، "قاضى سكونى"، "قاضى ابوالبخترى" و . . . را نام برد.
ما در این مجموعه كوشیدهایم بخشى از حیات، تلاش و كوشش این امام همام و آن فرزانهء فرید را نشان دهیم تا چه قبول افتد و چه در نظر آید. توفیق نهایى فقط از اوست. ولادت با سعادت همزمان با ولادت رسول اكرم(صلىالله علیه وآله) هفدهم ماه ربیع الاول به سال هشتاد و سه هجرى (آغاز قرن هشتم میلادى) در دودمان رسالت و نبوت، نوزادى از سلاله ى پاك رسالت و از صلب امام باقر(علیهالسلام) پیشواى پنجم شیعیان جهان ، قدم به عرصهء حیات گذاشت و جهانى از صفا و نورانیت و علم و دانش را به دوستداران خود به ارمغان آورد و منشأ تحولات و دگرگونیهایى در جهان اسلام و فضیلت و دنیاى معنویت و انسانیت گردید.
او 15 سال تحت تربیت نیاى بزرگش امام سجاد(علیهالسلام) زینت سالكان راه حقیقت و معرفت، به سر برد و 19 سال پس از آن تحت توجهات پدر عالیقدرش امام باقر(علیهالسلام) قرار گرفت و در محیط مدینه، خاندان وحى و قرآن رشد و نما و كسب فضیلت و معرفت آغاز نمود و این دوران ارزنده ، بهترین و عالیترین فرصت و موقعیت به شمار مىآمد و به این كودك جویاگر امكان مى داد كه در چنین مدرسهء عالى و مكتب رحمانى، گام سپارد و علم و دانش و فضیلت و معرفت الهى كسب نماید.
مادرش "ام فروه" دختر "قاسم بن محمد بن ابى بكر"، از شیفتگان مقام ولایت و عصمت و یكى از بانوان با فضلیت و قدس و تقوى بود كه بعدها پسرش، كه هرگز اغراق و تعصب در كلام او وجود نداشت، در وصف آن بانوى پر فضیلت مىگوید: او از بانوان پرهیزكار و باتقوا و با ایمان و نیكوكار بود و خداوند به نیكوكاران پاداش شایسته عنایت خواهد كرد.
جلالت قدر و منزلت و اعتبار آن بانو در حدى بوده است كه گاهى امام را با مادرش تعریف و توصیف مى نمودند و از امام به عنوان "ابن المكرمة" فرزند بانوى بزرگوار تعبیر مى آوردند.
محیط تربیت او از آغاز طفولیت شاهد و نظارهگر رفت و آمد و تردد دانش جویان و فضیلت پژوهان به منزل جد بزرگوارش امام سجاد(علیهالسلام) و پدر گرانقدرش امام باقر(علیهالسلام) است و او در این رفت و آمدها تماشاگر بحثها و گفتگوهاى علمى و فقهى آنان در زمینههاى مختلف علوم اسلامى است.
از آغاز طفولیت، تارهاى گوش و صفحات پاك قلب او ، با انوار علم و دانش و فضلیت آشنایى و مؤانست پیدا مىكند، شب زندهداری ها و سجدههاى طولانى، زینت عبادت كنندگان، اثر خاصى در روحیه او باقى گذارده بود، به حدى كه هنوز به حد بلوغ و رشد كامل جسمانى نرسیده است كه عاشق و دلباختهء عبادت و اطاعت الهى بود، تا بدینوسیله بیشتر رضایت معبود و خشنودى پروردگار خود را فراهم آورد. آن قدر خود را در این باره به مشقت و تعب مى افكند كه مورد نهى و جلوگیرى پدر قرار مى گرفت.
خود امام چنین نقل مى كند كه: من نوجوانى بودم و در عبادتهاى مستحب ، بسیار كوشا وجدى بودم . پدرم به من فرمود: فرزندم ! با توجه به سن و سال تو، از این عمل كمتر كن . وقتى بنده اى محبوب خدا باشد، خدا با عمل كم هم از او راضى مىشود.
كودكى او با رشد سریع همراه با كسب علم وحدیث نبوى(صلىالله علیه وآله) و تفسیر و شرح آیات پیش مىرفت. دوران كودكى او، مقارن اوج قدرت امویان، تثبیت نهایى قدرت ادارى آنان ، و عارى از شور و فعالیت مذهبى بوده است و احتمال قوى وجود دارد كه چنین محیطى در زندگى یك كودك چهارده ساله ، در اندیشه و شخصیت و زیربناى فكرى و علمى او تأثیر خاصى گذاشته و آیندهء كار او را به جهت مشخص و معینى ارشاد و هدایت كرده باشد. عنفوان جوانى با رحلت امام زینالعابدین(ع)، جعفرصادق(ع) وارد عنفوان جوانى مىگردد و در حدود 23 سال از عنفوان عمرش تحت ارشاد پدر عالیقدرش سپرى مىگردد. در طول این سالها امام تلاشها و رنجها و كوششهاى پدر را در راه تثبیت اصول امامت، مشاهده مى كند و به عنوان بزرگترین پسر خانواده در همهى این فعالیتها شركت مىجوید تا در سن 37 سالگى ، شاهد رحلت پدر گرانقدرش مى گردد.
امامت او مقام پیشوایى و امامت كه بر اساس اصل نص و تصریح پیشواى قبلى و علم امام، صورت مىپذیرد در وجود امامصادق(ع) جمع بود.
از این رو امامت او در یكى از حساس ترین دورانهاى تاریخ اسلامى (حساس هم از جنبههاى مذهبى و آئینى، و هم از جنبههاى سیاسى و اجتماعى) منطبق بود. تبیین و تشریح نوشتارهاى اعتقادى كه گروهها براى تركیب جماعت اسلامى خود فعالیت مىكردند در این دوره واقع شد .
بسیارى از حوادث تاریخ ساز نهضتهاى خشونت آمیز، نتایج فعالیت زیر زمینى و تلاشهاى انقلابى بود، موضعگیریهاى سازشكارانه اهل الحدیث ومرجئه در زمینههاى فوق ، همه در این دوره بود . وجود این اوضاع پیچیده و چند بعدى، راه و روش امامت امامصادق(ع) را تسهیل نمود ، به حدى كه آن موقعیت و امكانات براى پدر و جد بزرگوارش امام زین العابدین با وجود آن امكانات شهادت و اسارت ، امكان پذیر نبود.
در آن دوران فترت، امامت و پیشوایى فكرى و معنوى امام به درجه اى از تعالى و پیشرفت رسید كه تا آن روز، صورت نگرفته بود. درست است كه اكثر شیعیان به دستههاى انقلابى و افراطى پیوسته بودند، ولى راه امامت و رهبرى هم مشخص و مجسم گردیده و به اصطلاح به جا افتاده بود و خط مشى كلى آن مشخص و ترسیم گردیده بود.
اوضاع اجتماعى عصر امام(ع) بررسى اوضاع اجتماعى و شرایط زمانى آن دوران، از هر نظر قابل مطالعه و بررسى است كه به عنوان آشنایى كامل بیشتر با محیط آن روز، نظرات جمعى از دانشمندان را در این باره مورد استفاده قرار مىدهیم:
استاد شهید "مرتضى مطهرى" كه یكى از اسلام شناسان و از محققین عصر اخیر مىباشد، در اینباره مىنویسد: دوران زندگى امامصادق(ع) در عصر و زمانى واقع شد كه علاوه بر حوادث سیاسى، یك سلسله عوامل اجتماعى و پیچیدگیها و ابهامهاى فكرى و روحى پیدا شده بود. لازمهاش این بود كه امامصادق(ع) جهاد خود را در این جبهه ها آغاز كند، مقتضیات زمانى امامصادق(ع) كه در نیمه اول قرن دوم مىزیست، با زمان سیدالشهداء(ع) كه در نیمهء نخستین قرن اول بود، خیلى فرق داشت.
در نیمه قرن اول ، در داخل كشورهاى اسلامى براى مردانى كه مى خواستند به اسلام خدمت كنند، یك جبهه بیشتر وجود نداشت و آن جبهه مبارزه با دستگاه فاسد خلافت بود. سایر جبهه ها هنوز بوجود نیامده بود و یا اگر بوجود آمده بود، چندان اهمیتى پیدا نكرده بود. حوادث عالم اسلام همه مربوط به دستگاه خلافت بود و از لحاظ روحى و فكرى هنوز به بساطت و سادگى صدر اسلام زندگى مى كردند.
اما بعدها و در زمانهاى بعد، تدریجا به علل مختلف جبهههاى مختلف دیگرى بوجود آمد. جبهههاى علمى و فكرى و فرهنگى عظیم در میان مسلمانان آغاز شد. نحله ها و مذاهب در اصول و فروع دین، پیدا شدند.
وى سپس مىافزاید: در تاریخ زندگى امام صادق(ع)، یك جا مىبینیم "زنادقه" و "دهریون" از قبیل: "ابن ابى العوجاء" و "ابوشاكر دیصانى" و حتى "ابن مقفع" با آن حضرت محاجه مىكنند، و در جاى دیگر اكابر معتزله از قبیل "عمرو بن عبید"، و "واصل بن عطاء" در مسائل الهى با وى به گفتگو مىنشینند و در جاى دیگر فقهاى بزرگ آن عصر، مانند: "ابوحنیفه و مالك"، معاصر امامصادق(ع) و هر دو از محضر امام استفاده مىكنند.
"شافعى" و "احمد بن حنبل" شاگردان آن حضرتند. و در جاى دیگر متصوفه به حضور آن حضرت، رفت و آمد و سؤال و جواب مىكردند و ... خلاصه آنكه زمان امامصادق(ع) دوران برخورد عقائد و افكار بود و ضرورت ایجاب مىكرد امام سعى و كوشش خود را در این صحنه و جبهه قرار دهد.